دسته‌ها
هانی رشید

هانی رشید: معماری صرفاً شکلی از هنر، یا تجارت، یا رشته‌ای علمی نیست؛ معماری تلاقی این سه است

بدون شک چیزهای زیادی از استادان بزرگ و از {تجربیات} گذشته آموخته‌ام. همچنین، به نظر من بسیار مهم است که مثلاً وقتی در جایی مثل روسیه یا هرجای دیگر کار می‌کنم، هرچقدر که می‌توانم راجع به تاریخ، معماری و سیاق فرهنگی گسترده‌تری که در آن کار می‌کنم بیاموزم. این برای ما خیلی مهم است.

من واقعاً معتقدم که معماری صرفاً شکلی از هنر، یا تجارت، یا حتی رشته‌ای علمی نیست، بلکه تلاقی این سه است؛ بخاطر همین آموختن از منابع فراوان و مسیرهای شغلی افراد متعدد بسیار مهم است؛ و آموختن از این که چگونه یک نفر ممکن است رشتهٔ معماری را -که واقعاً چندبنیانی است- هدایت کند. (در گفت‌وگو با Maria Efimova، منتشر شده در وب‌سایت .ART، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
مانفردو تافوری

مانفردو تافوری: چیزی به عنوان نقد وجود ندارد، فقط تاریخ وجود دارد

چیزی به عنوان نقد وجود ندارد، فقط تاریخ وجود دارد. آنچه را که معمولاً به منزلهٔ نقد جا زده می‌شود -همان چیزی که شما در مجلات معماری می‌یابید- معماران تولید می‌کنند که بی‌تعارف مورخانِ بدی هستند. در مورد نگرانی شما دربارهٔ این که چه چیز باید موضوع نقد باشد، بگذارید این نکته را مطرح کنم که تاریخ دربارهٔ ابژه‌ها نیست، بلکه دربارهٔ آدم‌ها، دربارهٔ تمدن انسانی است. آنچه باید مورد توجه مورخ باشد ادوار فعالیت معماری و این مسئله است که چگونه یک اثر معماری با زمانه‌اش جور درمی‌آید. هر حالتی غیر از این به معنای تحمیل دیدگاه شخصی یک نفر به تاریخ معماری است.

آنچه برای درک معماری ضروری است {تسلط بر} ذهنیت است؛ یعنی ساختار ذهنی هر دوره. وظیفهٔ مورخ بازآفرینی سیاق فرهنگی یک اثر است. مثلاً معبدی را که به فرقهٔ مدونا {=مریم مقدس} اختصاص دارد و در دورهٔ رنسانس ساخته شده در نظر بگیرید. آنچه ما را شگفت‌زده می‌کند این است که چه هماهنگ همهٔ این بناها پلانی مرکزی و شکلی هشت‌وجهی دارند. این فرم را نمی‌توان بدون آگاهی از نگرش‌های مذهبی آن دوره و آشنایی با میراث به جا مانده از دوران باستان توضیح داد؛ {این بناها} طرح مجدد فرم معبدی است که {در دوران باستان} به خدایان مؤنث اختصاص داشته است. یا مورد پاپ الکساندر هفتم را در نظر بگیرید، کسی که علاقه‌اش به معماری گوتیک در کاتدرال سیِنا [اواسط قرن هفدهم] در مقایسه با حمایتش از برنینی در رم فقط از طریق آگاهی از محیط و سنت‌های سیِنایی قابل توضیح است.

مورخ باید همهٔ عناصری که یک اثر را احاطه کرده، همهٔ حواشی درگیر با آن را بسنجد؛ فقط آن زمان است که او می‌تواند اکتشاف حدود آزادی، یا خلاقیتی را که برای معمار یا حامی بنا در دسترس بوده است آغاز کند. (در گفت‌وگو با Richard Ingersoll، منتشر شده در مجلهٔ Design Book Review، ش ۹، سال ۱۹۸۶، به نقل از وب‌سایت Reading Design)

پینوشت: بعد از انتشار این گفتار متوجه شدیم که متن کامل این گفت‌وگو را پیش‌تر آقای مجید میرنظامی ترجمه کرده است. می‌توانید آن را در این لینک مطالعه کنید.

دسته‌ها
یوهانی پالاسما

یوهانی پالاسما: من به نوعی از معماری باور دارم که با تاریخ، زمان، محیط، بناهای موجود و به طور کلی با زندگی گفت‌وگو می‌کند

معماری مدرن به طور خاص بر فرم متمرکز و حتی به شکلی وسواس‌گونه درگیر آن بوده است. از سوی دیگر، اتمسفر ارتباط چندانی با فرم ندارد. فرم‌ها از طریق کیفیات ثابتشان بر ما اثر می‌گذارند. علاوه بر این، معماری مدرن به سوی ادراک متمرکز و فرم متمرکز سوق داده شده، در حالی که اتمسفر ادراکی پیرامونی، غیر مادی و عمدتاً ناخودآگاه است. {…}

اتمسفر از گفت‌وگوی میان بنا و محیط، چشم‌انداز و اقلیم، سیاق فرهنگی و سنت و غیر از آن برمی‌آید. این انتقاد دیگری است که من به معماری مدرن و معاصر دارم؛ آنها تمایل دارند متکلم وحده باشند. موریس مرلوپونتی سخن تأمل‌برانگیزی دارد: «ما نمی‌آییم که یک اثر {هنری} را ببینیم، بلکه می‌خواهیم جهان را از منظر آن اثر بنگریم». این سخن به‌ویژه در مورد معماری حقیقت دارد. معماری اساساً یک شکلِ هنریِ میانجی‌گرانه و گفت‌وشنودی است.

من به معماری‌ای باور دارم که نسبت‌مند است و با تاریخ، زمان، محیط، بناهای موجود و به طور کلی زندگی گفت‌وگو می‌کند. به نظر من ذات معماری، سرشت نسبت‌مند و میانجی‌گرانه آن است. (در گفتگو با Josh Harris، منتشر شده در وب‌سایت ARCHITECTUREAU، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
آلوارو سیزا

آلوارو سیزا: اولین گام من برای کشف فرم یک طرح بررسی تاریخ ناحیهٔ بستر آن است

در آغاز یک طرح، بیشتر از هر چیز دیگر، لزوم این را حس می‌کنم که خود را در اتمسفر و جو مکان پروژه غرق کنم. منظورم از اتمسفر مکان، محیط فرهنگی آن، بستر طبیعی آن و انباشتگی ابنیهٔ اطراف آن است. پس از آن، بر مبنای غریزهٔ خود، و نه بر اساس تحلیل، شروع می‌کنم به نوعی پرسه‌زنی در اطراف طرح. زمانی که ایده به بلوغ برسد، تجزیه و تحلیل و مطالعات بیشتری را، در مقیاسی دقیق‌تر می‌توان در طرح وارد کرد. من اولین گام برای کشف طبیعت فرم و اتنظام فضا را از طریق {بررسی} تاریخ شهر یا ناحیهٔ خاص بستر طرح برمی‌دارم. (در گفتگو با José Antonio Aldrete-Haas، منتشر شده در وب‌گاه مجلهٔ BOMB، سال ۱۹۹۹)

دسته‌ها
شیوا آراسته

شیوا آراسته: زمینه‌گرایی اصل و جوهرهٔ معماری پیشینیان ما بوده است

معماری زمینه‌گرا شاخه و حوزه‌ای از معماری را شامل می‌شود که فقط نگاه کالبدی به معماری ندارد و معماری را فقط ساخت و ساز نمی‌بیند. بلکه معماری را برآیندی از مسائل اجتماعی و اقتصادی و زمینه‌های تاریخی، اقلیمی و محیط زیست و همین‌طور کالبد می‌‌داند. در واقع به کلیه نیروها و آیتم‌هایی که در به وجود آمدن یک کالبد معماری تأثیر دارند، توجه می‌کند و معماری را برآیند چندین حوزه می‌بیند، موضوع طراحی در حوزه زمینه‌گرایی فقط کالبد فیزیکی نیست. حالت کلی باید زمینه را در چهار حوزه کلان؛ اجتماعی، فرهنگی و تاریخی، محیطی و کالبدی بررسی و تحلیل کرد و تأثیر آن را در معماری و شهرسازی معاصر لحاظ کرد. {…} زمینه‌گرایی دقیقاً اصل و جوهره معماری پیشینیان ما بوده و معماری‌ و شهرسازی گذشته مانند معماری بازارها، مساجد و خانه‌های ایرانی با این نگاه ساخته شده‌اند. به همین دلیل معماری خانه‌ها در هر بوم و اقلیمی متفاوت بوده و منتج از زمینه فرهنگی، طبیعی و تاریخی آن شهر بوده است. معماری دنیا در دوره‌ای از معماری زمینه‌گرا فاصله گرفت و به سمت مدرنیسم سوق پیدا کرد ولی در چند سال اخیر ما دوباره شاهد این هستیم که جایزه پریتزکر را به معمارانی می‌دهند که معماری را در بین مردم و با مردم انجام می‌دهند. من فکر می‌کنم این خیلی مهم است که معماری برای مردم باشد. ما اصولاً دو دسته معمار و هنرمند داریم؛ یک دسته از آن‌ها می‌گویند هنر برای هنر است و دسته دوم هنر را برای مردم می‌دانند. معماری زمینه‌گرا جزو دسته دوم است. اصولاً معماری برای مردم است. معماری برای خود معمار نیست که ما بر اساس احساسات خودمان و با هزینه مردم بنایی را بسازیم و مردم را در خصوص اظهار نظر در مورد کارمان واجد صلاحیت ندانیم. (در گفتگو با سمیه باقری نویسندهٔ وب‌گاه هنرآنلاین، سال 1397)

دسته‌ها
وارطان هوانسیان

وارطان هوانسیان: معماری باید با زبان بی‌زبانی از زندگی و جامعهٔ خود سخن بگوید

می‌دانیم سنن و آداب و رسوم پدیده‌های زمانی هستند و مانند خود زمان دائما در حال تغییر و تبدیل‌اند و نمی‌توان آنها را ثابت و غیر قابل تبدیل فرض کرد و مردم هر عصری آداب و سنن مختص به‌خود را دارند و بدیهی است که هنرمند هم در کارها و آثار خود ترجمان افکار و روحیات و آداب و رسوم مردم معاصر خود می‌باشد. به‌خصوص معماری که پدیده‌ای است صددرصد اجتماعی. {…} همانطور که نقاش روی کرباس و مجسمه‌ساز روی سنگ و موسیقی‌دان با آلات موسیقی ایدهٔ خود را که ترجمان محیط خویش است به منصهٔ ظهور می‌رساند، همچنین معمار نیز از شرایط و امکانات و مصالح موجود زمین استفاده کرده و افکار و روحیات و آداب و سنن جامعهٔ خود را کریستالیزه نموده و اثر خود را به‌وجود می‌آورد و بدیهی است که باید در این اثر خود ریتم و هماهنگی و تناسب را نیز در نظر بگیرد. زیرا همانطوری که گوته نویسندهٔ معروف آلمانی گفته «معماری کریستالیزاسیون موزیک می‌باشد» و یا به قول پل والری نویسنده و شاعر معروف فرانسه «معماری باید بخندد و آواز بخواند نه اینکه لال باشد». معماری باید گویا باشد و با زبان بی‌زبانی خود از زندگی و جامعهٔ خود سخن بگوید. (در مقالهٔ «معماری ایران در دوراههٔ سبک ملی و جدید» در مجلهٔ هنر و معماری، ش ۱، سال 1348)