دسته‌ها
محمد کریم پیرنیا

محمدکریم پیرنیا: بیماری بلوار یکی از ره‌آوردهای گزندآور بیگانگان برای بافت شهرهای ماست

کشور ما چهارراه جهان است و از دیرباز آن را به نام «خونیرس» یا ناف زمین می‌خوانده‌اند. کاروان‌هایی که از این چهارراه گذشته‌اند ناگزیر باخود ره‌آوردهایی داشته‌اند که بعضی از آنها ارمغان‌های گران‌بهایی بوده و برخی هم بیماری‌های بومی سرزمین خود را در این چهارراه رها کرده و رفته‌اند. تب زرد، تب سرخ، گریپ ژاپنی، آنفلوانزا و التور دردهایی هستند که از سرزمین‌های بیگانه به این کشور رانده و کم‌کم بومی شده‌اند. یکی از این ره‌آوردهای گزندآور برای شهرسازی و بافت شهرها و کهن‌دژها و کهن بست‌های ما که از روزگاران دور دارای آیین و رسم ویژه و هم‌آهنگی با روش زندگی ایرانی بوده بیماری بولوار است که بر تنِ درست بازارها، تیم‌ها، کاروان‌سراها و گرمابه‌ها و کوی و برزن‌های آراسته و سرپای ما تاخته و آنها را رنجور کرده و از پا انداخته است.

گمان نرود که انگیزهٔ نگارنده در این بحث کهنه‌پرستی و دشمنی با نوسازی و آبادانی است و تصور نشود که کسی می‌خواهد مردم زمان کیهان‌نوردی را وادارد که در روزگار کجاوه و گردونه زندگی کنند. منظور این است که نشانه‌های زندگی آراسته و آسودهٔ دیرین ما که چون خال‌های گیرایی بر رخ زیبای شهرهای این کشور نشسته در پیش پای پدیده‌های نو و ره‌آوردهای تمدن باختری قربان نشوند.

برای احداث بولوار و ساختمان خانه‌های تازه و آسمان‌خراش‌های سر در آسمان زمین خدا تنگ نیست که بیایند پیش از هر آداب و ترتیبی کلنگی را به جان آثار نفیس و متناسب و معقول شهرهای زنده بیندازند. بازارها را خاموش، کاروان‌سراها را تهی و گرمابه‌ها را سرد و افسرده کنند. مگر در ایران هرگز آبادی نشده؟ مگر بولوار چیز تازه‌ای است و هرگز در این ملک سابقه نداشته است؟ که کدام بولواری در جهان به زیبایی چهارباغ و فراخ‌تر از خیابان زند است؟ کدام میدانی بزرگ‌تر از نقش جهان در نیمهٔ دیگر جهان وجود دارد که بازارها، مسجدها، کاخ‌ها و کاروان‌سراهای پیرامونش به این آهنگ و اندام باشد؟ کدام کوی و برزنی در ایرانشهر هست که سازنده‌اش سر مویی از ترتیب و تناسب و پیوستگی و هم‌آهنگی و آرامش در پرداخت آن فروگذار کرده باشد؟ (در مقالهٔ «بیماری بلوار»، منتشر شده در مجلهٔ هنر و مردم، ش ۶۹، سال ۱۳۴۷)

دسته‌ها
فریار جواهریان

فریار جواهریان: تمام شهرهای آمریکایی بر مبنای نقشهٔ باغ ایرانی ماست

غربی‌ها هر وقت کفگیرشان به ته دیگ خورده به شرق نگاه کرده‌اند. از رنسانس که غرب شروع به پارک‌سازی می‌کنند هیچ الگویی ندارند. دو نوع باغ در شهرهای اروپایی رایج می‌شود؛ یکی باغ‌های چینی و ژاپنی که در انگلستان رواج پیدا می‌کند و یکی باغ هندسی ایرانی در فرانسه و ایتالیا. مرحوم مقتدر درباره باغ فرح‌آباد نوشته این نقشه اوایل قرن ١٨ از کتابخانه ملی فرانسه سر درمی‌آورد. تمام شهرهای آمریکایی بر مبنای نقشه باغ ایرانی ماست. توجه به ذن و بودیسم در سبک پست‌مدرن تحت تأثیر شرق است. پیتر زومتور شیفته ذن است و مینی‌مالیستی به وجود آورده که حس شرقی ژاپنی در آن مشهود است. البته وقتی شماره مجله اختصاصی جایزه معماری آسیا A2 را مرور می‌کردم با خود گفتم بدون در نظر گرفتن نام و نشان طراحان به پروژه‌ها نگاه کنم تا ببینم چه اندازه ایرانی است اما متأسفانه تعداد این پروژه‌ها که رنگ و بوی ایرانی داشته باشد بسیار کم بود. به‌هرحال فناوری از غرب می‌آید ولی ما تکنولوژیست نیستیم، ما معمار، باغ‌ساز و شهرسازیم. باید یاد بگیریم معماری و فرهنگ خودمان را بیافرینیم. (در مراسم رونمایی از شمارهٔ اختصاصی فصلنامهٔ A2 با موضوع جایزهٔ معماری آسیا 2015، اسفندماه 1394، به گزارش روزنامهٔ شرق در شمارهٔ 2532)

دسته‌ها
بهرام فریور صدری

بهرام فریور صدری: در نظام سنتی ایران مرز مشخصی بین شهر و روستا وجود ندارد

در ایران و در نظام سنتی ما، مرز مشخصی بین شهر و روستا نمی‌شود تعیین کرد. به‌طور کلی مفهومی به نام آبادی مطرح بوده است که با الگوی سکنا‌گزینی در غرب تفاوت اساسی دارد. در اروپا اصولاً فئودالیزم شکل دیگری داشته است. فئودال‌ها که اکثراً در مناطق کشاورزی و در قلاع خود زندگی می‌کردند با شهرنشینان اختلافات اساسی داشتند. مثلاً شهر ونیز برای خود حکومتی مستقل داشت. تجار و صنعتگرانی که در شهر ونیز بودند با دوک‌ها، کنت‌ها و فئودال‌هایی که در مناطق روستایی زندگی می‌کردند اصطکاک و برخورد داشتند ولی در ایران چنین نبود. در ایران اقشار مختلف اعم از فئودال‌ها، تجار و صنعتگران، همه در کنار هم در داخل آبادی‌ها زندگی می‌کردند. این آبادی‌ها گاهی بزرگ بودند که شهر نامیده می‌شدند و گاهی کوچک‌تر که به آنها دیه، قصبه، قریه و… گفته می‌شد. {…} بدین ترتیب می‌بینیم که مفهوم شهر در ایران با شهر اروپایی یک تفاوت اساسی دارد که در آن کشاورزی، صنعت، علم، حکمت، تکنولوژی و غیره همراه با هم حضور دارد و در آبادی کوچک‌تر نیز همین‌طور است. (در گفتگو با حمیدرضا سپهری نویسندهٔ نشریهٔ هفت‌شهر، ش ۲۵ و ۲۶، پاییز سال 1387)