به طور کلی فکر میکنم هر پروژهای که به دفتر میآید یک صورتمسئلهٔ جدید است، به عنوان معمار در پی تشخیص مسئله و یافتن هوشمندانهترین راه حل متناسب با همان مسئلهٔ مشخص هستیم. قاعدتاً هر پروژه مسائل کوچک و بزرگ زیادی دارد، محدودیتها و جنبههای مثبت، از شکل زمین گرفته تا بودجهٔ کارفرما و دهها فاکتور مختلف دیگر. معمار تمامی این مسائل را همزمان حل نمیکند، چون همه را با یک درجه اهمیت نمیبیند و مسائل را اولویتبندی میکند. مهمترین وظیفهٔ معمار تشخیص مسئلهٔ اصلی پروژه و تبدیل آن به ایده است. من فکر میکنم ایده چیزی نیست که ما در جایی بیرون از پروژه دنبال آن بگردیم. ایده در دل مسائل پروژه نهفته است. وجود دارد و فقط باید آن را ببینیم و از لابهلای هزاران چیز دیگر بیرون بکشیم و آن را ارزشگذاری کنیم. ایدهای که از دنیایی خارج از پروژه وارد میشود نه تنها مسئلهٔ پروژه را حل نمیکند بلکه خود، به معضلی جدید تبدیل میشود. من فکر میکنم دوران معماری فرممحور به پایان رسیده است. دنیا دنیای مفاهیم و ایدههای هوشمندانه در پاسخ به مسائل واقعی امروز است. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفتوگو با معماران»، به کوشش جلال حسنخانی و رامین جلیلهوند، سال ۱۳۹۸)