دسته‌ها
برنارد چومی

برنارد چومی: معماری‌ای که کانسپت نداشته باشد معماری نیست

چندی پیش {نوشتهٔ} نیکولاس پوزنر را بازمی‌خواندم و آنجایی که او ادعا می‌کند یک انباری دوچرخه ساختمان است و یک کلیسای جامع معماری است، من در پاسخ به او می‌گویم که انباری دوچرخه‌ای که کانسپت داشته باشد معماری است و کلیسای جامعی که کانسپت نداشته باشد معماری نیست.

موضوع معماری فقط فرم نیست، معماری دربارهٔ کانسپت و ایده‌هاست و همچون بسیاری از رشته‌های دیگر، معماری هم باید کانسپت و ایده‌هایش را تجسم ببخشد. معماری‌ای که کانسپت نداشته باشد معماری نیست.

بعضی از آثاری که اطرافتان می‌بینید با الگوریتم‌های فوق‌العاده پیچیده و نقطهٔ توقف و چیزهایی از این قبیل، شکل دارد اما کانسپت ندارد. این آثار معماری نیستند اگر کانسپت یا ایده نداشته باشند. (در گفت‌وگو با پیتر آیزنمن، منتشر شده در مجلهٔ Log، ش ۲۸، سال ۲۰۱۳)

دسته‌ها
موشه سفدی

موشه سفدی: ما معماران بر وضعیت روحی ساکنان بناهایمان تسلط داریم

چند سال پیش از من خواستند تا برای یک موزه طرح‌هایی بکشم. {…} من چند اسکیس از اتاق‌هایی زدم که سقف و کف با انحاء به دیوارها می‌رسید و پوشش اتاق از گچ سفید بود. ایدهٔ اصلی این بود که حضور اتاق برای مخاطبان موزه محسوس نباشد. نور همه‌چیز را همچون یک رحم شستشو می‌داد. آن زمان فکر می‌کردم که این محیطی ایدئال {برای موزه} است: معماری‌ای که وقتی برای مشاهدهٔ نقاشی‌ها و مجسمه‌ها می‌آیید به طور کامل ناپدید می‌شود. تجربهٔ این بنا همچون حضور داشتن در یک تخم مرغ می‌بود، تخم مرغی که از دیوارهایش آثار هنری پیش چشم شما معلق بود. {…}

بعدها اما کانسپت خود را زیر سوال بردم. {…} چگونه می‌توان بدون انکار وجه مادی یک فضای معماری آرامش و ملایمت کامل در یک محیط خلق کرد؟ به طوری که {در مورد موزه} از مغلوب بودن معماری‌مان {در برابر آثار هنری} مطمئن باشیم. چه ابزاری برای ایجاد آرامش و ملایمت در دسترس معماران وجود دارد؟

بعد فهمیدم که در مقام معمار ما مهار و تسلط بسیار زیادی بر وضعیت روحی و خلق و خوی {ساکنان بناهایمان} داریم. ناراحتی، افسردگی، ترس، آرامش. نکتهٔ اصلی در مورد نمایش مجموعه آثار هنری آن موزه آرامش بود. شکل‌های نرم، مثل سقف گنبدی‌شکل، آرامش‌دهنده هستند. پرتو نور بر شکل‌های نرم نیز آرامش‌بخش است.

شکل‌های هندسی زاویه‌دار و هر نوع سایهٔ شدید باعث ناآرامی در فضا می‌شود. بنابراین {برای فضایی چون موزه} باید از ایجاد سایه خودداری و از شکل‌های منحنی، نرم و نور پراکنده و غیر مستقیم استفاده کرد. آنگاه است که آثار هنری خود را نشان خواهند داد. اولویتی که به آثار هنری می‌دهید به معنی بی اهمیت بودن کف چوبی یا رگه‌های چوب {سطوح} یا مثلاً بافت بتنی، که به شما می‌گوید چیزی هست که سقف بالای سرتان را نگاه داشته، نیست. همهٔ اینها به شما کمک خواهد کرد تا آنچه می‌خواهید را انجام دهید، یعنی تمرکز بر آثار هنری. (در گفتگو با Dan Turner، منتشر شده در کتاب Sadie’s Gallery، سال ۱۹۸۹)

دسته‌ها
تام مین

تام مین: هیچ‌گاه به معماری در خدمت سبک علاقه‌ای نداشته‌ام

سی سال پیش دفتری را راه‌اندازی کردم به نام مورفوسیس، به معنای توسعهٔ شکل‌ها. در سرتاسر فعالیتم خودم را وقف معماری به مثابه نتیجهٔ یک روند کرده‌ام، که نتیجه‌اش تولید ماده‌ای اضافه است که در نهایت نتیجه و منابع فکری را به منظور سخن گفتن در اختیار ما قرار می‌دهد. هیچ‌وقت مجذوب خود نتیجه نبوده‌ام. هیچ‌گاه به معماری‌ای که در خدمت سبک باشد علاقه‌ای نداشته‌ام. همیشه عاشق کاری بوده‌ام که در نسبت با شرایطی که آن را به وجود آورده بسیار ویژه و خاص باشد. (در گفتگو با Vladimir Paperny در سال ۲۰۰۵، منتشر شده در وب‌گاه رسمی مصاحبه‌کننده)

دسته‌ها
مهدی حجت

مهدی حجت: معماری شکل زندگی را می‌سازد بنابراین تغییر در معماری تغییر در شکل زندگی انسان است

در یک ساختمان، شکل، ابعاد، تناسبات و دسترسی‌ها به شما می‌گوید که چه رفتاری داشته باشید، کجا بنشینید و از کجا نگاه کنید و به کجا نگاه کنید و از کجا نور بگیرید و کجا دست خود را بشویید و کجا بخوابید. این معماری است که تعیین می‌کند لباستان را با دست بشویید یا با ماشین لباس‌شویی، روی زمین بخوابید یا روی تخت، غذاهای سرخ‌کردنی بخورید یا نخورید. مثلا در آپارتمانی کوچک با آشپزخانهٔ باز اگر غذای سرخ‌کردنی درست کنیم کل ساختمان بوی روغن می‌گیرد و فضای خانه پر از چربی می‌شود. یا اگر پذیرایی منزل شما کوچک است عملاً نمی‌توانید مهمانان زیادی پذیرایی کنید و ارتباطات اجتماعی شما به جهت این معماری تقلیل خواهد یافت. یا اگر زیر پنجرهٔ شما جایی برای قراردادن گلدان ندارد عملاً از نگهداری گل محروم هستید. اینها همه را معماری به شما دیکته می‌کند. حتی حالا شما را نیز معماری تنظیم می‌کند. یعنی می‌گوید اینجا که نور زیاد است، این حالت گشودگی را داشته باشید و آنجا که تاریک است حالت دیگر متناسب با تاریکی را در شما ایجاد می‌کند. یعنی رفتار و حالات ما تحت تأثیر معماری ساختمان و شهر است. معماری انسان را باحیا یا بی‌حیا می‌کند. انسان را خشن یا رئوف می‌سازد، انسان را کتاب‌خوان یا بی‌علاقه به کتاب می‌کند و… .

معماری شکل زندگی را می‌سازد، بنابراین تغییر در معماری تغییر در شکل زندگی انسان است. حتی امروزه برای تغییر اعتقادات کمتر از طریق بحث‌های فلسفی و نظری اقدام می‌کنند. برای تغییر نگرش‌ها لزومی ندارد که در مبانی اعتقادی ما تردید ایجاد کنند. تنها کافیست که نوع زندگی متناسب با اعتقاداتی که می‌خواهند رواج دهند توضیه نمایند. (در گفتاری با عنوان «معلم معماری»، منتشر شده در مجلهٔ سورهٔ اندیشه، ش ۶۸ و ۶۹، سال ۱۳۹۲)

دسته‌ها
فومیهیکو ماکی

فومیهیکو ماکی: روند طراحی من در همهٔ پروژه‌ها از فضای درونی بنا آغاز و به بیرون آن ختم می‌شود

روند طراحی من در همهٔ پروژه‌ها از فضای درونی بنا آغاز و به بیرون آن ختم می‌شود. هدف من پیوند دادن کاربران بنا و تازه‌ترین خواسته‌های جامعه در یک زمان و مکان خاص به برنامهٔ پروژه است. پس از در نظر گرفتن این مسائل است که تازه بررسی می‌کنم که شکل معماری چگونه باید باشد. این روند برای من روندی کاملاً منطقی و یک‌نوع گفتگوی درونی است. البته بعضی از معماران با من موافق نخواهند بود. من تلاش می‌کنم تا یک مسیر کاملاً مدرنیستی را دنبال کنم، مسیری که شامل بیان (اکسپرسیون) فرمال یا نمای خارجی اقناع‌کننده بر مبنای نیازهای انسانی نیز هست. مدرنیسم را باید با دیدی منتقدانه دنبال کرد. این بر عهدهٔ معمار است که تصمیم بگیرد کدام ایده را دنبال کند و کدام را نادیده بگیرد. این همان مدرنیسمی است که من به آن عمل می‌کنم. (در گفتگو با Philip Drew نویسندهٔ مجلهٔ Architecture Australia، سال 2014)

دسته‌ها
نورمن فاستر

نورمن فاستر: بناهای بزرگ‌مقیاس لزوماً غیر انسانی نیستند

تعیین مقیاس بنا، همچون بسیاری دیگر از تصمیمات مرحلهٔ طراحی از جمله انتخاب ساخت‌مایه‌ها، شکل و فرم و موقعیت بنا، پاسخی است به مجموعه‌ای از نیازها. برای بعضی از طرح‌ها انتخاب یک سازهٔ بزرگ و به‌هم‌پیوسته نسبت به چندین بنای کوچک متعدد انتخاب بهتری است. به‌جز این باید بازده بیشتر یک فضای بستهٔ واحد در زمینهٔ اقتصادی و محیطی را در نظر گرفت. بناهای بزرگ‌مقیاس لزوماً غیر انسانی نیستند. هرآن‌چیزی که ما طراحی می‌کنیم در مقیاس انسانی خوانا و روشن است. {…} البته، یک‌نوع جذابیت رسانه‌ای دربارهٔ «بزرگ‌ترین‌ها» در هر زمینه‌ای وجود دارد. وقتی یک بنا بزرگ‌ترین است، وقتی یک پل طولانی‌ترین است، وقتی یک برج بلندترین است، ناگزیر توجه‌ها را جلب می‌کند، اما به‌ازای هریک از پروژه‌های بسیار بزرگی که طراحی کرده‌ایم، پروژه‌های کوچک‌تر و ناشناخته‌تری نیز طراحی کرده‌ایم که استحقاق توجه فراوان داشته‌اند. (در گفتگو با Max Tholl نویسندهٔ مجلهٔ The European، سال 2014)