دسته‌ها
ایلیا زنگلیس

ایلیا زنگلیس: تعداد معماران بیش از اندازه است، تعداد دانشکده‌های معماری بیش از اندازه است و تحصیل معماری بیش از اندازه محبوب است

ما {معماران} با خودنمایی‌های عنان‌گسیختهٔ خود معماری را بی‌جهت دشوار می‌کنیم. اگر بپذیرید که معماری از زبانی مشترک پیروی می‌کند -چنانکه همیشه کرده است- آنگاه به این ترتیب {می‌توان گفت که معماری} آسان است. البته که فرهنگ‌های معماری‌ای وجود داشته‌اند که منعکس‌کنندهٔ تفاوت‌های تمدنی بوده‌اند، و همواره معماران خوبی وجود دارند که معماری بهتری تولید می‌کنند نسبت به دیگرانی که این کار را نمی‌کنند. این امر مسئلهٔ کاملاً متفاوتی را پیش می‌کشد؛ این که تعداد معماران بیش از اندازه است، تعداد دانشکده‌های معماری بیش از اندازه است و تحصیل معماری بیش از اندازه محبوب است.

{…} به نظر من باید مدارس معماری خوب و مدرسان معماری خوب وجود داشته باشند، اما {در حال حاضر} تعداد بسیار بسیار زیادی {مدرسه و معلم معماری} وجود دارد و همهٔ آنها خوب نیستند. همانطور که لئون {کریر} سال‌ها پیش گفت، نصف مدارس معماری باید تعطیل شود. ورود به مدرسهٔ معماری باید سخت‌تر باشد، و معیار پذیرش نباید بر اساس الزامات درآمدی مدرسه‌ها باشد. باید راه‌های بیشتری برای تسهیل انتقال دانشجویان به رشته‌های دیگر پس از سال اول {تحصیل در معماری} وجود داشته باشد. گفتن {این موضوع} به دانشجویان در ابتدای تحصیلشان مسئولیت مهمی است که متأسفانه در نظام آموزشی امروز کسی آن را بر عهده نمی‌گیرد. دو سال اول تحصیل در معماری باید آزمایشی باشد، اما {این دو سال} باید همچون اعتبار برای تحصیل در رشته‌ای دیگر محاسبه شود. یک نفر باید آنچه را دانشجویان در آن استعداد دارند کشف کند. در این سطح، تدریس تا حدی شبیه بازی کردن نقش یک قابلهٔ معماری است {که قابلیت‌های دانشجویان را شناسایی و به منصهٔ ظهور می‌رساند}. (در گفت‌وگو با Cynthia Davidson، منتشر شده در مجلهٔ Log، شمارهٔ ۳۰، سال ۲۰۱۴)

دسته‌ها
ژاک هرتزوگ

ژاک هرتزوگ: بر عهدهٔ ما معماران است که تغییری ایجاد کنیم؛ چون ممکن است عناصر لازم برای تغییرِ ممکن را کمی زودتر از دیگران بازشناسیم

مباحث مرتبط با پایداری، منابع و انرژی امروزه ورد زبان هر کسی است. ما نیز با پرسش‌هایی دربارهٔ شهر بدون کربن‌دی‌اکسید درگیریم و از خود می‌پرسیم که معماری قادر است چه کاری برای کمک {به این وضعیت} انجام دهد. به جای بازسازی ریشه‌ای شهرها، محتمل است که شاهد ابداعاتی خواهیم بود همچون سلول‌های خورشیدی که می‌توانید آنها را منطبق با موقعیت خورشید تنظیم کنید تا انرژی بیشتری جمع‌آوری کنید. اما شاید به موازات اینها پیشرفت‌های بنیادین‌تری رخ دهد، جایی که بخش‌هایی از شهر ما چشم‌اندازهایی از قرن بیست و یکم را تحقق بخشند. اگر نظر مرا بخواهید، این امر تنها از طریق زیرساخت‌ها ممکن است.

تغییرات بنیادین فقط از طریق اموری که باید به شیوهٔ سخت بیاموزیم سر می‌رسد. ما همین امر را در بحث راجع به نیروگاه‌های هسته‌ای می‌بینیم: ما پیش از این نیز می‌دانستیم که امکان ندارد {انرژی مورد نیاز} دنیا را از طریق انرژی هسته‌ای تأمین کنیم، حتی پیش از فاجعهٔ رخ داده در ژاپن، چرا که دفع دائمی {زباله‌های} آن برای هزاران سال قابل تضمین نیست.

اما تغییری در اندیشه فقط زمانی رخ می‌دهد که چاقویی روی گلوی شما باشد و نیمی از گلویتان بریده شده باشد. آنگاه است که شما واکنشی از سر ترس خواهید داشت. رسم دنیا و سرشت انسان همین است: بیشتر واکنشگر است تا کنشگر. و به همین خاطر است که شهرهای ما به این شکل هستند؛ چون فشار به اندازهٔ کافی زیاد نیست تا چیزی را تغییر دهد.

اما این بر عهدهٔ ما معماران است که بکوشیم و تغییری ایجاد کنیم، چون ممکن است آنچه را که دیگران هنوز ندیده‌اند -یعنی عناصر لازم برای تغییرات ممکن را- کمی زودتر بازشناسیم. با این حال ما دستورالعملی هم که بتوان آن را بی‌درنگ تشخیص داد در دست نداریم. (در گفتگو با Hubertus Adam و J. Christoph Bürkle، منتشر شده در وب‌سایت ژورنال Places، در سال ۲۰۱۲)