دسته‌ها
تامس هیترویک

تامس هیترویک: اگر نتوانید توضیح دهید که مسئله چیست طراحی کردن شما بی‌معناست

وقتی بچه بودم کتاب‌هایی به من داده بودند که الگوهایی قدیمی از دوران ادواردی {دورهٔ پادشاهی ادوارد هفتم} داشت، و مرور و دیدن این همه ایده که تلاش می‌کردند تا مسئله‌ای را حل کنند برای من همیشه بسیار مسحورکننده بود، اما آنها کیفیتی زیبایی‌شناختی هم داشتند.

بنابراین من با این ایده که می‌خواهم مخترع شوم بزرگ شدم، اما بعداً فهمیدم که نمی‌شود در رشتهٔ اختراع تحصیل کرد. دنیای اختراع به همهٔ این حوزه‌های متنوع تقسیم شده بود. و آنچه من در این زمینه مفید یافتم این است که همواره مسئله‌ای وجود دارد، چیزی که شما آن را همچون یک رخنه یا روزنه درمی‌یابید؛ رخنه‌ای که می‌توانید آن را پر کنید.

گاهی ما هدف را گم می‌کنیم. اگر نتوانید توضیح دهید که مسئله چیست طراحی کردن {شما} بی‌معناست. انتقادات و مسائل منفی به نظر می‌رسند، اما اینها برای ما امری مثبت است و ما را یاری می‌رساند. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت designboom، سال ۲۰۱۵)

دسته‌ها
حبیبه مجدآبادی

حبیبه مجدآبادی: مهم‌ترین وظیفهٔ معمار تشخیص مسئلهٔ اصلی پروژه و تبدیل آن به ایده است

به طور کلی فکر می‌کنم هر پروژه‌ای که به دفتر می‌آید یک صورت‌مسئلهٔ جدید است، به عنوان معمار در پی تشخیص مسئله و یافتن هوشمندانه‌ترین راه حل متناسب با همان مسئلهٔ مشخص هستیم. قاعدتاً هر پروژه مسائل کوچک و بزرگ زیادی دارد، محدودیت‌ها و جنبه‌های مثبت، از شکل زمین گرفته تا بودجهٔ کارفرما و ده‌ها فاکتور مختلف دیگر. معمار تمامی این مسائل را همزمان حل نمی‌کند، چون همه را با یک درجه اهمیت نمی‌بیند و مسائل را اولویت‌بندی می‌کند. مهم‌ترین وظیفهٔ معمار تشخیص مسئلهٔ اصلی پروژه و تبدیل آن به ایده است. من فکر می‌کنم ایده چیزی نیست که ما در جایی بیرون از پروژه دنبال آن بگردیم. ایده در دل مسائل پروژه نهفته است. وجود دارد و فقط باید آن را ببینیم و از لابه‌لای هزاران چیز دیگر بیرون بکشیم و آن را ارزش‌گذاری کنیم. ایده‌ای که از دنیایی خارج از پروژه وارد می‌شود نه تنها مسئلهٔ پروژه را حل نمی‌کند بلکه خود، به معضلی جدید تبدیل می‌شود. من فکر می‌کنم دوران معماری فرم‌محور به پایان رسیده است. دنیا دنیای مفاهیم و ایده‌های هوشمندانه در پاسخ به مسائل واقعی امروز است. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفت‌وگو با معماران»، به کوشش جلال حسن‌خانی و رامین جلیله‌وند، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
محمد مجیدی

محمد مجیدی: هر جا موفق شده‌ایم ایدهٔ جالبی بدهیم، فقط به این علت بوده که صورت‌مسئلهٔ اصلی پروژه را تشخیص داده‌ایم

‌بازبینی صورت‌مسئله‌ای که کارفرما به شما ارجاع می‌کند همیشه به نظر من بسیار راهگشاست. به خصوص امروزه که در کشور ما انگیزه‌های اقتصادی پروژه‌ها بسیار پر رنگ‌تر از انگیزه‌های کیفی آن هستند. به این علت که سیستم به هر صورت به روشی کمی با مسائل روبه رو می‌شود. شهرداری پهنه‌هایی را برای پروژه‌ها تعریف می‌کند و کارفرما حداکثر آن متراژ را از شهرداری می‌خرد. معمولاً پروژه‌ها در شب عید کلید می‌خورد چون تراکم قرار است در سال آینده گران شود و بدبختانه نقشه‌ای هم به سرعت برای جواز آن تهیه می‌شود و خیلی وقت‌ها مجبوریم با اعداد و ارقام احمقانه و غلطی که در صورت‌مسئله گنجانده شده کار بکنیم.

پس واقعیت این است که باید در صورت‌مسئله شک کرد. گروه‌های اقتصادی کارفرما معمولاً تحلیل می‌کنند که در چه شرایطی کارفرما بیشترین سود را دارد. ولی چون نگاه معماری ندارند تحلیل‌های شان بعضاً سرتاپا غلط است و این کار ما را سخت می‌کند، چون مجبوریم با تحلیل‌هایی کیفی به مبارزه با اعداد و ارقام ریالی برویم. تحلیل‌های کیفی ما توانایی این را دارد که سود پروژه را بیشتر کند. معمولاً تمامی این تحلیل‌ها لازم هستند ولی در نتیجه‌گیری نهایی می‌بایست تحلیل‌های کمی و کیفی روی هم انداخته شوند و بعد از آن تصمیم‌گیری شود. به هر صورت به این شکل نیست که بگویند با ارائهٔ صورت‌مسئله بشود به سرعت طراحی کرد، وقتی به پروژه‌های دفترمان نگاه می‌کنم، هر جا موفق شده‌ایم ایدهٔ جالبی بدهیم، فقط به این علت بوده که موضوع و صورت‌مسئلهٔ اصلی پروژه را تشخیص داده‌ایم. یعنی اگر ما زمان طراحی را به صد قسمت تقسیم کنیم شاید فکر کنید اغراق است که ۸۵ درصد آن متعلق به تحلیل و تمرکز روی صورت‌مسئله و تدوین استراتژی است، چون شما همزمان با این کار ناخودآگاه طراحی هم می‌کنید و در صورت تشخیص درست، طراحی در زمان بسیار کوتاهی شدنی می‌شود. (در میزگردی با عنوان «در تکاپوی کیفیت» در مجلهٔ معمار ، ش ۹۲، سال ۱۳۹۴)