آنچه دربارهٔ اتاق شگفتانگیز است این است که نوری که از پنجرههای آن اتاق میتابد متعلق به اتاق است. و خورشید نمیفهمد پس از ساخت اتاق، چقدر حیرتانگیز شد. بنابراین ساختهٔ انسان، ساختن یک اتاق، دستکمی از معجزه ندارد، اندیشیدن به اینکه انسان میتواند تکهای از خورشید را از آن خود کند. حال وقتی شما دستورالعملی از مدیریت مدرسه میگیرید که میگوید: «ما ایدهای عالی داریم: در مدرسه نباید پنجره بگذاریم چرا که عزیزان حاضر در کلاس برای نقاشیهایشان، بیش از هر چیز، به دیوار نیاز دارند نه پنجره. وانگهی پنجره ممکن است حواس معلم را هم پرت کند.» اما کدام معلمی لایق چنین مراقبتی است؟ میخواهم بدانم. افزون بر این، پرندهٔ بیرون، انسانی که دواندوان به دنبال پناهگاهی میگردد، [بارش] باران در حالی که شما در داخل ایستادهاید، برگهایی که از درختان فرو میافتند، ابرهایی که عبور میکنند، آفتابی که به داخل رخنه میکند، همهٔ این چیزها عالی است. خود اینها درس است. پنجره برای مدرسه الزامی است.
شما از نور ساخته شدهاید پس باید با این حس زندگی کنید که نور مهم است. فقط دستورالعمل مدیریت مدرسه یا یک معلم نیست که حرفی بزند و به شما بگوید تمام زندگی برای چیست. در برابر آن باید مقاومت کرد. بدون نور هیچ معماریای نیست. (در سخنرانی در دادگاه منطقهای ایالات متحد امریکا در سال ۱۹۷۱، برگرفته از کتاب «لویی کان؛ متون اصلی»، به کوشش رابرت تومبلی، ترجمهٔ محمدرضا رحیمزاده، مهنام نجفی، سیده میترا هاشمی)