دسته‌ها
ویل الساپ

ویل الساپ: من از این اندیشه که معماری چه «باید» باشد دور شده‌ام. کار من کشف این است که معماری چه «می‌تواند» باشد

دوست دارم اینطور فکر کنم که سبک ویژه‌ای {مخصوص به خودم} ندارم. من کارهای بسیار متنوعی را به شیوه‌های مختلف انجام می‌دهم. برخی می‌گویند که سبکی با عنوان سبک الساپ وجود دارد. این برای من یک ناسزاست، چرا که من تمایل دارم از آن اجتناب کنم. من از این اندیشه که معماری چه «باید» باشد دور شده‌ام. کار من کشف این است که معماری چه می‌تواند باشد و در مسیر این اکتشاف حضور آدم‌های دیگر نیز لازم است.

من دوست دارم با مردمی که در منطقهٔ پروژهٔ من زندگی یا فعالیت می‌کنند کار کنم و مداد یا قلم‌مو را به دست آنها بدهم. آنگاه شما می‌توانید واقعا از طریق تلاش برای معنا دادن به این تعهدات لذت ببرید. اندیشهٔ من این است که به جای تغییر دیدگاه مردم، اجازه دهم که آنها دیدگاهشان را بیان کنند. بخاطر همین است که کار با مردم را دوست دارم. برای من خیلی عجیب است که برخی از معماران فرم‌های عجیب و غریب و تحمیل‌شده ایجاد می‌کنند. شما می‌توانید از طریق استفادهٔ صرف از مصالح، بنایی صادق و خیلی خوب ایجاد کنید. (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archi.ru، سال ۲۰۰۸)

دسته‌ها
تاتیانا بیلبائو

تاتیانا بیلبائو: مردم از نقش معماران در جامعه آگاه نیستند، چون معماران فراموش کرده‌اند که کارشان تأمین دومین نیاز حیاتی بشر است

به نظر من معماری قدرت تأثیر گذاشتن بر زندگی دیگران را دارد. من این را بسیار جدی می‌گیرم. پس اگر معماری این قدرت را دارد، چرا از آن استفاده نکنیم؟ من همیشه دربارهٔ این که چرا {در حال حاضر} معماران به جامعه مربوط نیستند فکر می‌کنم، حداقل در جامعهٔ ما معماران حقیقتاً ارتباطی با جامعه ندارند. اگر از یک نفر در خیابان بپرسید که کار معمار چیست، ممکن است بگوید درست کردن مشکل لوله‌کشی در دست‌شویی ما یا انتخاب رنگ خانه‌ها. من این پاسخ‌ها را قبلاً شنیده‌ام.

به طور کلی نقش ما معماران در جامعه مطرح است، چون این گونه است که جامعه قادر است خودش را به روشی عمومی نمایش بدهد، به وسیلهٔ بازنمایی تاریخ یک دوره از طریق معماری. اما اگر با افراد جامعه صحبت کنید، نمی‌دانند که چرا معماران مستقیماً به زندگی‌شان ربط دارند. فکر می‌کنم این ناآگاهی به این خاطر است که ما معماران در درک این که قادریم دومین نیاز حیاتی بشر را تأمین کنیم -که فضایی برای زیستن است- شکست خورده‌ایم.

اولین نیاز حیاتی‌ای که ما داریم سلامتی‌مان است. اما دومین نیاز حیاتی ما این است که سرپناهی داشته باشیم. ما حیوان نیستیم که بتوانیم در محیط وحشی زندگی کنیم، در آن دوام نخواهیم آورد. ما، در مقام نوع بشر، اثبات کرده‌ایم که غارها برای ما کافی نیستند. ما به فضایی احتیاج داریم که نه تنها سرپناه ماست، بلکه رخصت {زیستن} می‌دهد و زندگی ما را ملهم می‌کند. این همان چیزی است که معماری باید باشد، اما من فکر می‌کنم آن را فراموش کرده‌ایم. (در گفت‌وگو با Amy Frearson، منتشر شده در وب‌سایت dezeen، سال ۲۰۱۹)

دسته‌ها
محمدرضا نیکبخت

محمدرضا نیکبخت: ما معماران بیش از آنکه به مردم نزدیک باشیم، به همدیگر نزدیک هستیم

مردمی که دانش معماری زیادی هم ندارند بیشترین سهم ساخت و ساز در ساختمان را داشته‌اند. شاید مهندسان معمار ذره‌ای به حوزهٔ معماری نزدیک شوند، اما در برخی شهرستان‌ها، یک مهندس عمران است که کار طراحی را انجام می دهد. قدری آن طرف‌تر که مهندس عمرانی هم در کار نیست، این خود مردم هستند، که اتاق خواب و نشیمن خود را جانمایی و انتخاب می‌کنند و کسی دیگر، چیزی در کاغذی می کشد و کسی دیگر هم مصالح را می‌خرد و ساختمان را می‌سازد. حال اگر بعضاً ضوابط بیشتری وجود داشته باشد، فشار می‌آورند که به نقشهٔ شهرداری تبدیل شود، ولی اصلاً جامعهٔ معماری نقش زیادی در تولید ساختمان ندارد. مقصر این هم جامعهٔ معماری است نه مردم، زیرا جنس خود را از جنس نخبگان جامعه تلقی می‌کند و نگاهش به محفل‌های خود است و سرش به گروه خود گرم است و با آرمان و آرزوهای خود طراحی می‌کند. به عنوان مثال من طراحی می‌کنم تا خواسته‌های شما را برآورم، من طراحی می‌کنم تا تأیید شما را بگیرم و برای هم دست می‌زنیم و با هم یک اکوسیستم را در یک مرداب برقرار کرده‌ایم.

متأسفانه معماری ما معماری محفلی است نه مردمی، به همین دلیل است که مردم ما هم از جامعهٔ معماران فاصله می‌گیرند. آنها شناختی از معمار و کار آن ندارند. به همین خاطر، جامعهٔ ما دانش معماری ندارد و نمی‌تواند تشخیص دهد که معماری صحیح از غلط چیست. حتی نمی‌داند که خودش چه چیزی دوست دارد. یک سری معماران بعضاً به یک سری کارهای دلی نزدیک می‌شوند، مثلاً گاهی یک کار می‌بینند و خوششان می‌آید، اما در همین حد باقی می‌ماند. اما اصولاً ما معماران بیش از آنکه به مردم نزدیک باشیم، به همدیگر نزدیک هستیم. مسابقه‌ها برگزار می‌کنیم در آنها به گفت‌وگو می‌نشینیم، ولی برای آموزش و پرورش هیچ کاری نمی‌کنیم. برای مدیران‌مان هیچ فکر و اقدامی نمی‌کنیم. به قول معماران، قشر عوام دانش معماری بسیار کمی دارد به همین جهت سیمای شهری ما بدین شکل می‌شود. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفتگو با معماران»، به کوشش جلال حسن‌خانی و رامین جلیله‌وند، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
محمدرضا نیکبخت

محمدرضا نیکبخت: جامعهٔ نخبهٔ معماری ما برای مردم کار نمی‌کنند

ما کار خودمان را کردیم و با اقبال روبه‌رو شد که این موفقیت هم نسبی است. شروع کار از پروژه مجتمع نگاران در تهران خیابان مقدس اردبیلی بود. خیلی وقت‌ها در ذهنم دنبال این می‌گردم که این مسیر چگونه بود. یادم می‌آید پروژه مخاطبی مبهم داشت، نه شخص خاصی بود، نه مجموعهٔ معماری بود، نه هیئت داوران بود، نه خودم بودم؛ هیچ‌یک از اینها مخاطب طراحی نبود. مخاطب طراحی لایه‌ای پنهان از مردم بود که تقاضایی دارند ولی هرچه می‌گردند پاسخی برای آن تقاضا نمی‌یابند، چون بیشتر بناهای ساخته شده از سنگ‌های گرانیت سرد بود. جزئیات و تزئینات به حداقل رسیده و بناها گویی ناتمام به اتمام رسیده بودند و بیشتر آنها دور از لهجه و ذائقهٔ بومی ما بود. این بنا در واقع یک‌جوری می‌خواهد ببیند آیا می‌شود به نوعی ذائقهٔ این طیف از مردم را پاسخ داد؟ هر گوشهٔ آن چیزی را جستجو می کرد؛ یک‌جا در رنگ، یک‌جا در مصالح، یک‌جا در جزئیات اجرایی، تا حدی هم مورد اقبال قرار گرفت.

تصور می‌کنم خود موضوع مخاطب خیلی مهم است؛ به پیشخوان حجره در بازار می‌ماند. هر چیزی بچینی مشتری آن می آید. آن بساط نشان می‌دهد دنبال چه مخاطبی هستی و آن مخاطب نشان می‌دهد که چه چیزی می‌خواهی بگذاری. اگر مخاطبان ما در زمان طراحی، داوران مجلهٔ معمار باشند، نباید انتظار داشته باشیم این ساختمان را مردم بپذیرند، چون برای آنها طراحی نکرده‌ایم. یکی از دلایل قدرت گرفت شیوهٔ طراحی کلاسیک در شهر ما این است که معماران ما به مردم پشت کرده‌اند. مردم می‌آیند به بازار و می‌بینند فقط کلاسیک‌کارها بساط کرده‌اند. هیچ کس دیگری برایشان چیزی ندارد. طراحی‌های ما برای مردم نیست؛ همه‌اش یا برای خودمان است، یا وارداتی است. جامعهٔ نخبهٔ معماری ما اصلاً برای مردم کار نمی‌کنند و برای همین مردم می‌روند دنبال کسی که برای آنها کار کند. اگر ما هم در کارمان توفیقی داشتیم شاید به خاطر این بود که مردم را مخاطب قرار دادیم. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش ۸۴، سال ۱۳۹۳)

دسته‌ها
کنگو کوما

کنگو کوما: در معماری امروز همکاری با جامعه از طراحی نیز مهم‌تر است

در جامعهٔ معاصر معماران باید با جامعه کار کنند. در قرن بیستم معماران جامعه و اقتصاد را راهبری می‌کردند، اما امروز همکاری با جامعه از خود طراحی نیز مهم‌تر است. اگر ما معماران بتوانیم رابطه‌ای با اجتماع برقرار کنیم، آنگاه طبیعتاً می‌توانیم بهترین راه حل‌ها را نیز پیدا کنیم. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌گاه designboom، سال ۲۰۱۸)

دسته‌ها
منصور فلامکی

محمد منصور فلامکی: امروزه مردم ما به خواسته‌هایی خام و تصورهایی ناسنجیده دربارهٔ خانه و شهر تجهیز شده‌اند

صالح‌ترین شخصی که می‌تواند به نگهداری درست ساختمان بپردازد همان کسی است که درون و پیرامون آن می‌زید. کوتاهی ساکنان و شاغلان در ساختمان‌های گونه‌گون کشور ما در رفغ نارسایی‌های آنها امری غریزی و ذاتی نیست بلکه زادهٔ شرایطی است که بازار رابطه‌های مالی – اقتصادی و اداری – مدیریتی و جو تصنعی و ملتهب اجتماعی – ساختمانی فراهم آورده است.

از دیدگاه ما جدایی یا فاصلهٔ معماری از معمار را از راه آگاهانه مسئول کردن مردم به نگهداشت درست آنچه دارند می‌توان از میان برداشت. برای این امر خطیر می‌توان به ساکنان و شاغلان، مالکان و صاحبان، ابزارهای لازم فنی – اقتصادی – اجتماعی داد و همزمان با این تدبیر که راه مشارکت مستقیم شهروندان را در ساخت و نگهداشت ساختمان‌ها هموار می‌کند بازار سرمایه‌گذاری در عرصه و اعیان را از سودجویان داخلی کوردلی که از تجربه‌های جهانی همین بازار تغذیه می‌شوند زدود.

و جز این هیچ تضمینی وجود ندارد که سودجویان در تضمین منافع مادی خویش نفوذ خود را تا حد قانون‌گذاری گسترش ندهند و تمامی موهبت‌های خدادادی کشورمان را هزینهٔ خانه‌سازی – شهرسازی‌های ناسنجیده نکنند. و یادمان باشد که مردم ما درحالی‌که تشنهٔ خانهٔ نوساز وانمود می‌شوند، هیچ‌گونه آموزشی برای تمییز آنچه که می‌خواهند و سنجش آنچه که دارند با آنچه را که به عالم تصورات‌شان دربارهٔ خانه و شهر راه داده شده است ندارند. امروزه مردم ما به خواسته‌هایی خام و تصورهایی ناسنجیده که به عنوان آرمانی‌شان می‌شمرند مجهز شده‌اند و به دور از اندیشه‌هایی هستند که حفاظت مستمر و بهسازی و مرمت‌های دوره‌ای خانه و مدرسه و بازار را همزمان با طراحی و اجرای ساختمان فهم می‌کنند. (در مقاله‌ای با عنوان «کاربرد اندیشه‌ها در حفاظت ثروت‌های ساختمانی ایران» در مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش ۱۶، سال ۱۳۷۱)

دسته‌ها
الخاندرو آراونا

الخاندرو آراونا: قابل قبول نیست که معماران تنها با مسائلی درگیر می‌شوند که مورد علاقهٔ معماران دیگر است

از زمانی که در حدود پانزده سال پیش با قصد تدریس به هاروارد وارد شدم، دچار نوعی از تردید بودم. برایم قابل قبول نبود که معماران تلاش می‌کنند تنها با مسائلی درگیر شوند که مورد علاقهٔ معماران دیگر است. زبان ما معماران یعنی شیوه‌ای که ما دربارهٔ مشکلاتمان صحبت می‌کنیم را هیچ‌کس جز معماران متوجه نمی‌شود. به گمانم این حس نامربوط بودن {به جامعه} و انزوا همیشه مرا نگران کرده است.

از همان موقع که در دانشگاه وارد شدم، در تلاش بوده‌ام تا بفهمم که آیا هیچ ارتباطی میان افکار و ایده‌هایی که به ما آموخته شده با واقعیت زندگی روزمرهٔ مردم وجود دارد؟ البته که وجود دارد، اما باید آنچه واقعا اهمیت دارد را از بدنهٔ دانش معماری انتخاب کرد. {در این دانش} هر چیزی که وجود دارد مهم نیست. (در گفتگو با Anna Winston منتشر شده در وب‌گاه Dezeen، سال ۲۰۱۶)