معماری نباید بوالهوسانه باشد. هر طرح باید شبیه یک تشخیص پزشکی برای بستر و برنامهای مشخص باشد. پشت هر طرح علمی وجود دارد. طراحی مبتنی بر عقل است. شما باید به دنبال ایدهای باشید که که قابل ساخت باشد. زیبایی یک اندیشهٔ آرمانشهری نیست. {دستيابی به} آرمانشهر غیرممکن نیست. با فنآوریهای تازه میتوان آرمانشهر ساخت. از طریق منطق، عقلانیت، تناسبات موزون و مقیاس مناسب میتوان به زیبایی دست یافت. شما {در مقام معمار} باید تلاش کنید جدی، ژرف و صمیمی باشید. (در گفتوگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبسایت archdaily، سال ۲۰۲۰)
برچسب: عقل
واقعیت این است که از دیدگاه نظری در مورد معماری اسلامی ایرانی اتفاق نظری وجود ندارد. برخی این را یک مصداق میبینند مثلاً میگویند هر بنایی که گنبد و مناره و یا هندسه داشته باشد یک بنا با معماری اسلامی ایرانی است. اما برخی دیگر این نوع معماری را یک مفهوم میبینند.
واقعیت این است که وقتی اسلام ظهور کرد، به ما نگفت که معماری به چه شکل باشد؛ بلکه اسلام به ما گفته است که چگونه زندگی کنیم. اگر درست زندگی کنیم، درست آموزش ببینیم و درست تکامل یابیم، آن محصولی هم که توسط معماران ما درست میشود محصول درستی خواهد بود. این حرف امروز هم نیست بلکه شاید در قرن دوم توسط حکیم ابونصر فارابی در بحث مدینهٔ فاضله به این نکته اشاره میکند. ایشان میفرماید مدینهٔ فاضله محصول دست کسانی است که در این جامع به تکامل میرسند. یعنی اگر آن جامعه متكامل باشد، خروجیهای آن هم متكامل خواهد بود.
با این نگاه، معماری اسلامی ایرانی یک مفهوم میشود و هر آنچه از آموزههای اسلامی در آن بنا رعایت شده باشد، آن بنا میتواند یک اثر در حوزهٔ تعریفی معماری اسلامی باشد. در گذشتهٔ ایران هم همینگونه بوده است. این آثار مورد تحسین ما در زمان خودشان بسیار نوآورانه و بدیع بودهاند و با این نگاه حتی اگر ظاهر بنا مدرن باشد و با مصالح جدید ساخته شده باشد {هم میتواند جزو معماری اسلامی ایران باشد}. اما اگر شما یک بنایی را بسازید که ظاهری با معماری ایرانی را داشته باشد اما مصرف انرژی آن بالا باشد و در آن اتلاف انرژی صورت بگیرد یا این که مظاهر آن بسیار زیبا باشد اما اصولی نباشد و با یک زلزله چند ریشتری فرو بریزد، خوب مسلماً اثری اسلامی نیست. هر چیزی که عقلانی باشد طبیعتاً شرعی هم است. (در گفتگوی منتشر شده در نشریهٔ نامهٔ شورا، ش ۸۶، سال ۱۳۹۴)
معماری و شهرسازی پایدار با طبیعت سازگار است و با آن سر جنگ ندارد. طبیعت را ارج و احترام میگذارد. اگر زمین طبیعی، مثل محلهٔ ما در دربندِ تهران، شیب بسیار زیاد دارد، و درست وسط گسل زلزله واقع شده، معماری پایدار حکم میکند که خانهها هم مثل کوچهها پلهای ساخته شوند و تراکم به خاطر خطر زلزله زیاد نباشد. حال اگر توجه کنید اینجا درست بر عکس شده! تمام محلهٔ زیبای قدیم با خانههای پلهای و شیروانیهای مخصوص ییلاقات را با اجازه شهرداری خراب کردهاند تا هیولاهایی هشت و ده طبقه بسازند. درست روی گسل بزرگ شمال تهران! این کار یعنی ضد پایداری عمل کردن و پول و ثروت را دور ریختن! با شکل و ریختی نامناسب برای شهر.
{…} پس پایداری دقیقاً یعنی هماهنگی و سازگاری با طبیعت. و از همین رو زیبایی و آسایش را نیز با خود میآورد. زیرا آنچه با عقل و درایت همراه است، زیبا نیز هست. (در گفتگو با احمد زهادی، منتشر شده در مجلهٔ معماری و ساختمان، ش ۳۹، سال ۱۳۹۳)
به خاک رس میاندیشم. چرا دانش انسان دربارهٔ این ماده آنقدر کم است؟ انسانی که از آغاز تمدن بشر و حتی زودتر با آن آشنایی داشته است.
نادانی دربارهٔ خاک، این مادهٔ اولیه و انعطافپذیری آن در همهٔ کتابهای مربوط به سرامیک و آجر و صنایع گل رس اعتراف شده است. راز پنهانی که در این ماده نهفته شده است نشان میدهد که چقدر کم دربارهٔ طبیعتی که زیر پایمان است میفهمیم. ولی در عین حال یک کوزهگر ساده راز گل را در زیر انگشتانش حس میکند.
خاک پدیدهای است که ما میتوانیم آن را با احساس خود بفهمیم نه به وسیلهٔ منطق. عصر صنعتی شدن با همهٔ زرق و برقش چشمان انسان را کور کرده و او را از دیدن روحی که در این خاک نهفته عاجز کرده است. انسان صنعتیشده لایهای ضخیم بر روی پنج حس خود کشیده که احساسش را گنگ کرده است. بتون و فولاد جلوی پیشرفت خاک را گرفته است. خاکی که حجمهای زیبایی از خلاقیت انسان میسازد.
طاقها و گنبدهایی که زاییدهٔ خاک و خشت و گل هستند با بتون و فولاد کپیه میشوند در حالی که فرمها و فضاهای زیبایی که میتوانستند با خاک خلق شوند در برههای از تاریخ رها شدهاند. امروز هیچ صنعتی گل رس را اگر ارزانتر از پلاستیک نبود استفاده نمیکرد. تنها کوزهگرانند که هنوز حساسیت لمس آن را از دست ندادهاند. (در کتاب «تنها دویدن»، منتشر شده در سال ۱۳۷۰)