امروزه در محافل مختلف بحث بر سر معماری اسلامی است بدون آن که تعریف مشخصی از این نوع معماری وجود داشته باشد. به نظرم بهتر است امروز بهجای استفاده از ترکیب «معماری اسلامی» از ترکیبهای راهگشاتری چون «معماری معاصر جوامع مسلمان» یا «معماری کشورهای اسلامی» استفاده کنیم تا در ارائهٔ تعریف از معماری اسلامی دچار چالش نشویم. {…} به اعتقاد من آوردن قید «اسلامی» در کنار معماری یک دوره خاص تاریخ معاصر، باعث میشود که جنبهٔ سیاسی و تاریخی به معماری داده شود در حالی که معماری کشور ما میتواند با بروز شدن، از این برهه تاریخی به سلامت عبور کند. {…} معماری به مرور زمان تغییر پیدا میکند ولی جوهره معرفتیاش ثابت میماند. مسئله اصلی این است که این تغییر معمولا در قالب کالبد بنا به چشم میآید و بنابراین هر تغییر در کالبد را نمیتوان دلیلی برای دور شدن از فرهنگ معماری کشور به حساب آورد. این که ما مفاهیم فرهنگی را در حوزه معماری پاس بداریم، به معنای نگاه تعصبی به معماری نیست؛ زیرا معماری هنری است که باید فرزند زمان خود و منطبق بر جهانی شدن باشد. (در گزارش منتشر شده در وبسایت هنرآنلاین در سال 1393)
برچسب: عنصر جوهری
معماری در ذات خود دارای معنویت است. معماری رشتهای است که با روح و روان بشر و امیدهای او سر و کار دارد. تجربهام در زمینهٔ طراحی فضاهای معنوی باعث شد تا عناصر عمدهٔ آفرینش معماری را بشناسم و عمق ببخشم. مفهوم جاذبه، نور به مثابه مولد فضا، آستانه به مثابه فضایی برای گذر میان درون و بیرون، دیوارها به مثابه محدود کنندهٔ فضا و در عین حال کلیدی برای خوانش فضای لایتناهی. به همین علت باور دارم هر چه فضایی سادهتر باشد، تاثیرگذارتر است، به ویژه در مقایسه با پیچیدگی دیگر موضوعات عصر حاضر. معماری نمیتواند روی اعمال مذهبی تاثیر بگذارد اما میتواند منش متفکرانه را ترویج دهد. (در گفتگو با مجلهٔ The Ground، سال 2016)
ایجاد ارتباط و انس با هنر گذشتگان و مجاهده و تلاش برای خودسازی و پذیرفتن فضیلتهای اخلاقی میتواند هنرمند سرگشتهٔ امروز را در مسیری راهبری نماید که پرچمدار حیاتی نوین در عصر کنونی گردد. این بازگشت به گذشته نیست بلکه رجوع به ارزشهای مانایی است که حیاتبخش و صورتبخشنده به معماری گذشته و سازندهٔ هویت آیندهٔ ماست. (در مقالهٔ «آیین جوانمردان و طریقت معماران، سیری در فتوتنامههای معماران و بنایان و حرف وابسته»، سال ۱۲۷۵)
معماری گذشتهٔ ما هارمونی داشت، چون معماری تجلی جامعه است. معماری انعکاسی از فرهنگ جامعه و تجلی اجتماعی هر دوره است. در آن زمان یک جامعه همگن داشتیم که با یکدیگر نوعی مشارکت داشتند. در واقع جامعه همگن ما از چند عنصر متشکل بود؛ گروهی کشاورزی، گروهی آبیاری و گروهی برداشت میکردند و گروهی دیگر برداشت آنها را به بازار میرساندند. این همگن بودن و مشارکت مردم با همدیگر معماریای را به وجود میآورد که آن هم همگن بود. یکی از دلایل دیگری که معماری گذشتهٔ ما حالت یکنواخت داشت نوع مصالحی بود که به کار میرفت. یعنی تکنولوژیای که معماری را به وجود میآورد و این تکنولوژی عبارت بود از خشت، گل، تیرهای چوبی و بوریا که روی سقفها پهن میکردند. طبیعی است که وقتی رنگ و جنس مصالح یکسان شد مجموعهٔ اینها هماهنگی شکلی و هماهنگی مصالح ایجاد میکند و نتیجتا یک انتگراسیونی به وجود میآید که معماریها و مجتمعهای ما در گذشته یکشکل، نظامیافته و متشکل بود که انعکاس همان جامعهٔ متشکل است که با یکدیگر همکار و همشکل و همفکر بود. (مصاحبهٔ منتشر شده در کتاب اندیشهٔ معماران معاصر ایران، سال ۱۳۸۹)
معماری سنتی همواره به نوعی نمادین و واجد مفهوم است و به تبع تفکرعرفانی این دیار، نوعی تمثیل عالم مثال و، در واقع، همان عالم فصل و یا وصل است مابین عالم آسمانی و خاکی. حیاط مرکزی ـ به عنوان عنصر جوهری این بناها ـ با چهار صفهٔ احاطه کننده و چهار باغ و آب نمای میانی، معمولاً، از هندسهٔ منظم و منطبق بر جهات اربعه برخوردار است. کارکرد خاکی (زمینی) دارد و شرایط آسایش را در محیط ناسازگار طبیعی پدید می آورد و دربرگیرندهٔ مفاهیم کیهانی و نمادین است. ازاین روي، می توان گفت که تدبیر حیاط محل اتصال دو پدیده خاکی و آسمانی و یا مکان انفصال آن دو است. (مجلهٔ کیمیای هنر، ش 3، 1391)