ما امروز با رفتار خلاف واقعیت و موجودیت سرزمین عملاً رسیدهایم به آستانههای تحمل سرزمینمان. آن هم شروع کرده به واکنش نشان دادن. چه میکند؟ به عامل مخلش واکنش نشان میدهد. چه کسی عامل این اختلال است؟ ما. سرزمین ما میخواهد «ما» را بیرون کند. از جمله نشانههایش همین سیل نوروزی است. میدانید سیل همهٔ چیزهایی را جارو کرد و برد که ما در این ۷۰ سال ساخته بودیم؟ هر چیزی را که متعلق به قبل از این ۷۰ سال بوده کاری نداشت. شما عکس هوایی سال ۳۵ شهر «پلدختر» را با عکس هوایی جدیدش مقایسه کنید؛ میبینید که چقدر تفاوت دارند با هم. توی عکس هوایی اول، یک رودخانه است که بستر وسیعی دارد و داغ آب کاملاً توی رودخانه دیده میشود. اما عکس هوایی سال ۹۷ در بستر رودخانه ساختوساز کردهاند و شهری در بستر رودخانه تشکیل شده است. معلوم است که رود آمده خانهٔ خودش را پس گرفته است. این فقط یک مثال است ولی اکوسیستم ایران رسیده به آستانههای تحملش. برای همین شما عملاً بر سر دوراهی قرار گرفتهاید؛ یا باید دوباره اهل این سرزمین بشوید یا باید بمیرید؛ انتخاب دیگری هم ندارید. شما نگاه کنید چقدر از جمعیت جنوب خراسان و سیستان به شهر مشهد مهاجرت کردهاند؟ من شنیدم که آنجا ۱۷۰۰ روستا خالی از سکنه شده است.
{…} خب این ناشی از چیست؟ چه اتفاقی افتاده؟ به خاطر اینکه ما خلاف طبع سرزمینمان عمل کردهایم. اینها واکنشهای اکوسیستم است که چنین پیامدهایی دارد. این واکنشها تازه از نتایج سحر است؛ جلوتر که برویم وضع بدتر هم میشود. ما باید عاقلانه عمل بکنیم و مختصات این سرزمین را به رسمیت بشناسیم. هیچ جای جهان یک کارخانهٔ فولادسازی را وسط کویر نمیسازند. چون این کارخانه نیاز به آب دارد. اما در ایران اولین تأسیسات مربوط به ذوب آهن و فولاد مبارکه را کنار مهمترین رودخانه کشور یعنی «زایندهرود» ساختیم. بله ما کارون داریم، کرخه داریم ولی داخل فلات ایران، مهمترین رودخانهٔ ما «زایندهرود» است که آبش مثل جواهر میارزد ولی ما از این آب برای خنک کردن کارخانه فولاد استفاده میکنیم. (در گفتگوی منتشر شده در هفتهنامهٔ میلان، ضمیمهٔ روزنامهٔ شهرآرا، سال ۱۳۹۸)