دسته‌ها
کامران صفامنش

کامران صفامنش: یک قرن و نیم است که معماری ایران به تولید عکس‌برگردان جهان مدرن پرداخته است

حدود یک قرن و نیم است که تولید معماری در ایران، بدون درک نهادینه شده از مدرنیسم و جهان مدرن به تولید «عکس برگردان» آن پرداخته است. مهم‌ترین حرکت‌های محیطی و اندیشه‌های ساخت در فعالیت‌های حرفه‌ای ما به صورت برچسب و شعار و تظاهر دفاتر معماری خود را عیان ساخته است. شعارهایی مثل طبیعت‌گرایی، پایداری، و غیره. در واقع جامعهٔ حرفه‌مندان ایده‌ها را هم نظیر تولیدات، مصالح، ساخته‌ها و حتی اصطلاحات مصرف می‌کند که متأسفانه خیلی زود هم با تغییر مد آنها را از دست می‌دهد. انتشار مقالات فرمایشی و عاریه گرفتن مفاهیم از ترجمه‌های بدون ذکر مأخذ و تهی از هر چیز، حتی تهی از تهی، و بسنده کردن به کاربرد واژگانی شیک و خالی از مغز، نمود عوام‌فریبی دیگری است که در سطح بالاتری از تجربهٔ مهندسی حضور خود را نشان می‌دهد و معماران و شهرسازان به عنوان کارگزاران دستگاهی در می‌آیند که در آن مادیات حرف اول را می‌زند و بی‌جهت نیست که در نهایتِ دریوزگی به درجه‌ای نازل از نماسازی یا روبناسازی در طرح هایشان افول می‌کنند و امکان روزآمد و مؤلف بودن در معماری را از دست می‌دهند. تصاویر جذابی که ایشان با تکنولوژی و نرم‌افزارهای جدید ظاهر می‌کنند، بی‌شباهت به همان عکس ماری نیست که برای اذهان نحیف حکم مصداق عینی بلندپروازی‌هایشان را دارد و بدین طریق عوام‌فریبی که نتیجهٔ بلافصل فرصت‌طلبی است متداول می گردد.

{…} آیا هیچ‌گاه فکر کرده‌ایم در بسیاری از زمین‌هایی که بی‌اندیشه {در آنها} ساختمان می‌سازیم یا بنایی را احداث می‌کنیم در طول حیات کرهٔ زمین چیزی بنا نشده بوده است؟ آیا متوجه این بکر بودن و این تجاوز به کره زمین بوده‌ایم؟ آیا ما واقعا به کرهٔ زمین احترام می‌گذاریم؟ یا اینکه منتظریم ببینیم در غرب چه شعاری مطرح می‌شود و آنها چه می‌کنند تا ما هم کاریکاتوروار آنها را ترجمه کنیم و معماری‌های آنها را مانند برچسب بر آثار خود الصاق کنیم، بدون آنکه به ارزش و تفکرات پایه‌ای آنها واقف باشیم و به اندازهٔ آنها کار کنیم؟ برعکس، فکر می‌کنیم ما از همه حرفه‌مندان جوامع دیگر برتریم اما پیشنهادی هم نداریم. یا به بیان بهتر اصلاً فرصتی برای اندیشیدن نداریم. (در مقاله‌ای با عنوان «بحران اخلاقی و هویت جامعهٔ مهندسی ایران»، منتشر شده در فصلنامهٔ معماری و شهرسازی، ش ۸۴، سال ۱۳۸۵)

دسته‌ها
فرهاد احمدی

فرهاد احمدی: غرب‌گرایی با مدرن شدن تفاوت بسیار دارد

ما در ایران معمار مؤلف نداریم. موضوع مهم این است که ما باید به خودباوری برسیم و تجسس کنیم و تئوری‌ای را داشته باشیم که چیزی به جز اتفاقات غرب باشد. ما متأسفانه جرئت نمی کنیم این سؤال را از خود بپرسیم. یکی از دوستان در مک‌گیل سؤال رساله دکتری خود را که اساتید تأیید کرده بودند با من در میان گذاشت. سؤال اساسی این بود که آیا راهی خارج از مدرنیته برای تحول و همسازی وجود دارد؟ یعنی با اینکه آنها خودشان مدرنیته را به وجود آورده‌اند باز آن را مورد سؤال قرار می دهند. اما ما بر این باوریم که این سرنوشتی محتوم است. ایران در حال توسعه، هم‌گرایی با غرب را مشابه مدرن شدن کرده است، در حالیکه غرب‌گرایی با مدرن شدن بسیار متفاوت است. مفهوم مدرنیته یک گشایش عظیم اجتماعی، طبقاتی و اهمیت به فرد و محور قرار گرفتن انسان و کسب حقوق فردی است، که رشد ایجاد می کند، اما اگر قرار باشد ما مصادیق مدرنیته را به جای مفاهیم آن دنبال کنیم این مسئله تأسف برانگیز است.

ما می‌توانستیم آخرین و بهترین تکنولوژی را نداشته باشیم اما مستقل بر پای خود معماری مطلوبی را ارائه دهیم. اگر روزی نفت ما را نخرند ما نابود می‌شویم. جمعیت کشور نسبت به جمعیت تاریخی آن چند برابر شده و بیشتر منابع طبیعی خود اعم از جنگل، آب، معادن و حتی هوا را از دست داده‌ایم در حالی که توقعات جامعه بسیار بالا رفته است. حتی اگر فکر کنیم معماری مدرن به ما فرصت‌ها و امکاناتی برای حفظ خود از بلایای طبیعی می‌دهد، این مسئله تنها در صورت دقت‌های فنی اجرایی پاسخ خواهد داد. اگر اصلاح فرهنگی صورت نگیرد نه تنها این دقت‌ها به وجود نمی‌آید، حتی تکنولوژی بدون آگاهی هم جلوی این بلایا را نمی‌تواند بگیرد. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفتگو با معماران»، به کوشش جلال حسن‌خانی و رامین جلیله‌وند، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
بهرام شیردل

بهرام شیردل: نمی‌فهمم معماران در ایران چه‌کار می‌کنند، وقتی هیچ‌کدام از تقاضاهای جامعه را نمی‌توانند جواب دهند

در ایران حدود صد و بیست سال، یعنی از زمان مشروطه، وقتی به معماری معاصر ایران نگاه می‌کنیم می‌بینیم که رویکرد معماری معاصر ایران یک رویکرد صوری و تصویری بوده است. حالا برخی دوست دارند که این تصویر به اصطلاح از غرب بیاید بعضی‌ها دوست دارند این تصویراز معماری اسلامی بیاید. در معماری این صد و بیست سال رویکرد یک رویکرد صوری است، یک رویکرد ساختاری نیست. ما در آن زمان یک ساختار معماری را که همان سنت معماری بود کنار گذاشتیم و آن را با یک معماری صوری که از غرب آمد جایگزین کردیم. در صورتی که ما در کشور و در تمدنی هستیم که تا قبل از این صد و بیست سال معماری‌اش همیشه ساختاری بوده و ساختار کامل و جامعی داشته. حتی صادر هم کرده، قرن‌ها و قرن‌ها ایران صادر کننده معماری در سراسر جهان بوده؛ نمونه‌اش هم در هندوستان هست هم در خود آمریکا.

{…} من فکر می‌کنم آن ساختار باید تداوم پیدا می‌کرد و همینطور تحول هم پیدا می‌کرد. من کاری که دارم می‌کنم این است که سعی می‌کنم آن ساختار ادامه پیدا کند و متحول هم بشود. من معماری هستم که ساختار معماری هر دو طرف را می‌دانم. بعد از آن گسست ما دیگر معماری نداریم. مثلا فرودگاه جوابگوی این جمعیت نیست. به همین ترتیب معماری مسکن هم نمی‌تواند پاسخگو باشد. در جامعه یک تقاضای مسکن وجود دارد که این تقاضا فقط اقتصادی نیست اجتماعی هم هست و راهکارش معماری است نه چیز دیگری. من نمی‌فهمم معماران در ایران صد و بیست سال است چه‌کار می‌کنند، وقتی که هیچکدام از تقاضاهای جامعه را نمی‌توانند جواب بدهند؛ می‌خواهد مسکن باشد، فرودگاه باشد، بیمارستان باشد یا مقر حکومت باشد. مقر حکومت ایران کجاست؟ کاخ سفید ایران کجاست؟ مابه‌ازای فضایی ندارد. این معماران هستند که مردود شده‌اند برای اینکه نتوانستند مابه‌ازای فضایی هیچکدام از این فعالیت‌ها را جواب بدهند‌. (در گفتگو با کوروش رفیعی، منتشر شده در مجلهٔ معماری و ساختمان، ش ۴۶، سال ۱۳۹۵)

دسته‌ها
مهدی حجت

مهدی حجت: در دانشکده‌های معماری ما فقط سی درصد از مطالب مورد نیاز به دانشجویان عرضه می‌شود

اکنون دانشگاه به جنبه‌های کمّی گرایش پیدا کرده است. در صورتی که در اسلام گرفتن پول برای تدریس حرام است، اساتید ترغیب می‌شوند که برای ارتقاء رتبه، میزان حقوق، و کیفیت بازنشستگی‌شان مقاله بنویسند. این‌ها کارهای غلطی است که در دانشگاه انجام می‌شود و باید سیستم دانشگاه و اساتید ما بری از این مسائل باشد و فقط برای علم و سلامت کار دانشگاهی تلاش کند.

متأسفانه شرایط کنونی این‌گونه نیست و ما از یک طرف معماری خودمان را نمی‌شناسیم و از طرف دیگر با معماری غرب هم کاملا بیگانه هستیم و فقط اطلاعات کمی از طریق چند کتاب ترجمه‌ای دریافت کرده‌ایم یا چند سال به دانشگاه‌های خارج از کشور رفته و برگشته‌ایم و می‌خواهیم مطالب اندکی را که آموخته‌ایم به دانشگاه ارائه دهیم. در هر حال مجموعه‌ی دانشکده‌های معماری ما که اکنون وجود دارند در سطح و شأن دانشجویانی که در آن‌ها تحصیل می‌کنند نیستند، و باید حقیقتا در برنامه‌های آموزشی آن‌ها، کیفیت مطالبی که ارائه می‌شود، و نحوه‌ی تحقیقات و مطالعات و ارائه‌ی آن‌ها تغییراتی جدی ایجاد شود تا وضع مطلوبی در معماری پیش بیاید. {…}

در چنین شرایطی دانشجویان باید از اینکه تمام مطالبی را که لازم است بیاموزند از طریق دانشگاه در اختیارش قرار بگیرد صرف نظر کنند. کاری که خود من هم زمان دانشجویی انجام می‌دادم؛ یعنی دانشجو باید تکالیف و کارهایی که در دانشگاه به او محول می‌شود را انجام دهد و علاوه بر آن به مقدار خیلی زیادی به دنبال تحقیقات، مطالعات، سفر کردن و دیدن آثار معماری نقاط مختلف کشور، خواندن، نوشتن، نقد کردن و بحث کردن برود و پرورش خود را از این طریق تحقق ببخشد. به گمان من در شرایط موجود، یک فارغ‌التحصیل دانشگاه باید هفتاد درصد مطالب را از بیرون دانشگاه و سی درصد آن را از دانشگاه فرابگیرد، وگرنه اگر به مطالب دانشگاه بسنده کند دانشجوی موفقی نخواهد بود. باید دانشجویان برای خودشان پروژه‌هایی تعریف کنند و آن پروژه‌ها را انجام دهند و حتی دانشجویان دانشکده‌های مختلف معماری این کار را با هم انجام بدهند. این جهادی است که باید از خود دانشجویان شروع شود، البته اساتید هم به آن‌ها کمک خواهند کرد. اگر دانشجویان یک چنین نیازی را احساس بکنند که برای ارتقاء، نیازمند یک حرکت جدی بین خودشان هستند، من فکر می‌کنم این حرکت دانشجویی سیستم دانشگاه را هم به دنبال خود خواهد کشید. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ سورهٔ مهر، ش ۵۰ و ۵۱، سال ۱۳۹۰)

دسته‌ها
برنارد خوری

برنارد خوری: توسعهٔ شهرهای اطراف خلیج فارس روندی فاجعه‌بار دارد

من در مورد لبنان صحبت می‌کنم، اما این مساله برای جهان عرب، و شاید هندوستان، به طرقی بسیار فاجعه‌آمیزتر مصداق دارد. به مبالغهٔ پیرامون شهرهای بزرگ خلیج فارس (دوبی، ابوظبی، کویت) نگاه کنید که ظاهراً مدرنیته را در آغوش کشیده‌اند. به عقیده من، توسعهٔ این شهرها روندی فاجعه‌بار دارد.

اگر به بازسازی پس از جنگ در بیروت بازگردیم، روند آن این طور بود که «اگر می‌خواهید مدرن باشید، باید آن را وارد کنید.» مدرنیته از درون جامعه ریشه نمی‌گرفت. اگر پدران و پدربزرگ‌های ما به سادگی باور داشتند که آن‌ها بخشی از یک پروژه آرمانی بزرگ هستند، پسران یا نوه‌های آن‌ها به فضولات مدرنیته تبدیل شدند. در واقع ما تسلیم تاریخی شده‌ایم که دستی در نوشتن آن نداریم.

اگر کسی بخواهد از طریق ساختمانی که می‌سازد بیانیه‌ای صادر کند، کافی است که یک معمار غربی استخدام کند تا برایش کار را انجام دهد. اما به جای اینکار، آن‌ها {=سرمایه‌داران جامعهٔ عرب} چیزی را انتخاب می‌کنند که برای اهداف و زمینه‌های دیگری توسعه یافته است، سپس عناصر اسلامی را به آن اضافه می‌کنند و آن را در جایی می‌سازند که هیچ معنایی نمی‌دهد. به نظر من این یک نوع ورشکستگی سیاسی و فرهنگی است و فکر می‌کنم می‌تواند پیامدهای سیاسی و اجتماعی بسیار خطرناکی داشته باشد. اگر شما یک مرکز خرید در حومه هوستون داشته باشید و کورکورانه آن را به کویت وارد کنید و تصور کنید که همان سیستم‌ها، همان گونه‌شناسی و همان منطق در کویت نیز کار خواهد کرد، باید خود را برای یک فاجعه آماده کنید. (در گفتگو با Suchitra Deep، منتشر شده در وب‌سایت The WIRE، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
داراب دیبا

داراب دیبا: هر معماری صادق و متفکرانه‌ای از معماری مقلدِ آثار گذشتگان اسلامی‌تر است

در تحت فشار نیروهای سنتی و نیز فشار نیروهای غرب ایران هم همچون بسیاری کشورهای دیگر که در برابر دوگانگی و برخورد فرهنگی قرار گرفته‌اند در تلاش حل معمایی است دردناک و نیز در جستجوی بیان حقیقی خویش. بیانی که بتواند ارزش‌های واقعی سنتی و قالب‌های نوین معاصر را حفظ کند. بیانی که صرفاً برگردان قالب‌های غربی نباشد و نه فقط برگردان تاریخ و گذشته.

ولی من در اینجا از سبک صحبت نمی‌کنم، چون تصور نمی‌کنم که باید معماری و هنر را در افکار و اعتقادات محیطی خاص محدود کرد، زیرا هر نوع محدودیت مانعی است در برابر پی‌بردن به حقایق جهانی. مع‌هذا ما نمی‌توانیم تأثیر محیط بر شخص را انکار کنیم، یعنی برخورد عناصر طبیعی و روانی در فرد. به این معنی ما قادر هستیم که ارزش‌های اساسی میراث فرهنگی خود را به دست بیاوریم، زیرا بدون شک به دور انداختن تمام سنن نادرست خواهد بود.

باید خوب و بد را بسنجیم و از لابلای غربال هوش و روشنفکری زائد را از مفید جدا کنیم. ظاهراً گنبد و طاق‌های قوسی نمایندهٔ معماری اسلامی است و به بهانه این معماری است که این اشتباه رخ می‌دهد که در روی سقف‌های صاف، گنبد می‌سازیم، بر دهانه‌های مربعی شکل قوس می‌زنیم و نمای ساختمان‌ها را گچ‌بری می‌کنیم و دلایل تاریخی که این فرم‌ها را به وجود آورده است و نیز محدودیت‌های فنی آن زمان و ناشناخته بودن مصالحی چون بتون، پلاستیک و فلز را در نظر نمی‌گیریم.

این معماری که باید آن را معماری ملال‌آوری خواند تنها انسان متوسطی را که صرفاً در جستجوی ظواهر فرهنگ است به خود جذب می‌کند. هر معماری‌ای که صادق، صمیمی و متعقل باشد بیش از معماری تقلیدی و خالی از روح کنونی، اسلامی و متناسب با احتياجات ماست. (در مقاله‌ای با عنوان «ابهام و پیچیدگی هنر»، منتشر شده در مجلهٔ هنر و معماری، ش ۲۷ و ۲۸، سال ۱۳۵۴)

دسته‌ها
احمد وکیلی

احمد وکیلی: هنر شعاری و در خدمت تبلیغ دوران کوتاهی از تاریخ را فرامی‌گیرد و مرگ آن زودرس است

اگر بخواهیم نظری اجمالی بر نقاشی، به ویژه نقاشی شکل گرفته در دوران انقلاب داشته باشیم، می‌توان گفت: دوران پرشور انقلاب و زیر سوال رفتن فرهنگ متمایل به غرب قبل از انقلاب و متحول شدن نگرش ایدئولوژیک روی بیشتر نقاشان تربیت شده در آن دوران اثر گذاشت و آنها نسبت به هنر متعهد و به جامعه مسئول بار آمدند. در نتیجه نمی‌توان شخص و یا اشخاص مشخصی را تاثیرگذار دانست و تنها همین بس که اولین تعریف من از نقاشی تعهد در قبال جامعه و زبان نقاشی بود و این که برای چه و با که حرف می‌زنم. اعتقاد دارم هرکس با کمی احساس مسئولیت در آن دورهٔ پرشور قرار می‌گرفت، نسبت به جامعه، هنر و جایگاه هنرمند بی‌تفاوت نبود. در نتیجه هیچ منت و یا احساس برتری بر سر کسی و یا چیزی ندارم. اعتقاد من این است؛ هنر و هنرمند نسبت به جامعه مسئول است. از آن تغذیه می‌کند و باید با تمام وجود نسبت به مسایل آن متعهد باشد. البته دامنهٔ این بحث بسیار گسترده است. در مقاطع مختلفی از تاریخ، هنرمندانی وجود داشتند که شاید از دید عام، تنها به گل و محیط خانه و یا فیگورهای برهنه می‌پرداختند. اما در درون، تحولی بسیار بزرگ را در ساختار نقاشی ایجاد و خدمت بسیار بزرگی را نسبت به هنر کردند. به هر جهت با قاطعیت می‌توانم بگویم هنر نسبت به جامعه تعهد دارد. اما قابلیت انعطاف بسیاری را هم داراست و جایگاه آن از شعار به دور است و هنر شعاری و در خدمت تبلیغ در هر زمینه‌ای دوران کوتاهی از تاریخ را فرامی‌گیرد و مرگ آن زودرس است. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ چیستا، ش ۱۶۲ و ۱۶۳، سال ۱۳۷۸)

دسته‌ها
عبدالرضا زکایی

عبدالرضا زکایی: پیش‌نیاز معماری اسلامی اسلامی بودن زندگی و اقتصاد و آزادی است

همان‌موقع که {در یکی از خیابان‌های تهران} اجازه می‌دهید یکی 12 طبقه بسازد و یکی پنج طبقه، یعنی به یکی اجازه دادید و به یکی نه، خودش غیراسلامی است. می‌خواهید اسلامی باشد همه را یک اندازه دهید. در خیابان ایکس بگویید این تعداد طبقه، در یک خیابان دیگر بگویید آن تعداد. مگر اسلام چی می‌گوید؟ یکی از حرف‌های اسلام چیست؟ عدالت. برابری. برابری یعنی همین. چرا به یکی اجازه می‌دهند؟ برای اینکه بیشتر پول می‌دهد و شهر را خراب می‌کند. شهرداری تهران را می‌فروشد. این از فجیع‌ترین کارهای است که در این مملکت اتفاق می‌افتد. خیابان می‌فروشد، کوچه می‌فروشد، کوه می‌فروشد. حالا شما چگونه می‌توانید از معماری ایرانی- اسلامی حرف بزنید؟ چگونه می‌توانید ریشه‌یابی کنید؟ برنامه بریزید و برنامه را به کسانی بدهید که شهر را می‌فروشند! که چه کنند؟ اینها که مجری برنامه نیستند، اینها مجری بودجه سالانه‌شان هستند. هزاران نفر سراغ من می‌آیند که دفترم را بکوبم و شراکتی برج بسازم می‌گویم نه. ولی می‌بینم دور تا دور دفتر من پروانه گرفته‌اند و ساختمان‌سازی می‌کنند. حجاب زندگی من از بین رفته است. یک جا پرده کشیدم، فردا باید یک چادر هم آن طرف بسازم. {…}

برای اینکه در شهری معماری اسلامی داشته باشید، باید زندگی اسلامی کنید. نحوه زندگی نقطه‌عطف تمام حرف‌های من است. در تهران باید اقتصاد اسلامی، آزادی اسلامی و زندگی اسلامی داشته باشید تا معماری اسلامی هم بسازید. حال سؤال این است که آیا من می‌توانم زندگی اسلامی داشته باشم؟ می‌توانم در خانه‌ام اندرونی و بیرونی داشته باشم و میهمان ابتدا به تالار میهمانخانه راه پیدا کند و محارم از اندرونی وارد تالار پذیرایی شوند؟ اصلا چنین پولی دارم؟ پس باید بروم در یک آپارتمان پنجاه متری که آشپزخانه آن هم اُپن است. آشپزخانه اُپن یک پدیده وارداتی است که خود اروپایی‌ها به‌سختی از آن استفاده می‌کنند و مال خانه‌های به‌شدت ارزان‌قیمت و بی‌مصرف است. (در گفتگو با افسانه شفیعی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، ۱۳۹۴)

دسته‌ها
داریوش بوربور

داریوش بوربور: جهانی‌شدن منافاتی با حفظ سنت و فرهنگ ندارد

ما ایرانی‌ها اکثراً در ایرادگیری ید طولانی داریم ولی در ارائه راه حل بسیار ناتوان هستیم. همه چیز را سیاه-سفید می‌بینیم، زیاده در تمام موارد اظهارنظر می‌کنیم، قضاوت‌مان شخصی و غیرعلمی است و در خیلی از موارد بیهوده غلو می‌کنیم. به دلیل بی‌اطلاعی و یا کم‌اطلاعی از بقیه دنیا، اغلب فکر می‌کنیم که بسیاری از مسائل را فقط خود ما داریم و دیگران ندارند. در صورتی که خیلی از مسائل، بخصوص در مورد کلان‌شهرها را بسیاری از ممالک دنیا حتی بیش از ما دارند. انتقاد سازنده بسیار مفید است اما ایراد بی‌مورد اتلاف وقت و دلسردی ایجاد می‌کند.

یکی دیگر از ایرادات ما، باز هم به دلیل کم‌اطلاعی، این است که از تجربیات و راه‌حل‌های دیگر ممالک که قبل از ما این گرفتاری‌ها را داشته‌اند و برای بیشتر آن‌ها جواب و راه‌حل مناسب و جوابگویی پیدا کرده‌اند، استفاده نمی‌کنیم و با صرف هزینه‌های گزاف، خودمان می‌خواهیم دوباره دنبال راه‌حل بگردیم. برای جبران ناآگاهی‌مان و دور زدن از عجز حل مشکل، دائم به غلط می‌گوییم که شرایط ما متفاوت است و باید راه‌حل «ایرانی»، «اسلامی»، «ایرانی-اسلامی» و یا «بومی» پیدا کنیم. در صورتی که بیشتر گرفتاری‌های ما فنی و مدیریتی است و راه‌حل آن‌ها همانند بقیه دنیا است. البته ما عقب‌افتادگی‌های زیادی نیز از ممالک پیشرفته جهان امروزی داریم که با تلاش مضاعف توأم با طرز تفکر صحیح، سرعت و مدیریت باید سعی کنیم عقب‌افتادگی‌های‌مان را جبران کنیم. به عنوان مثال، مترو و فاضلاب لندن از ۱۶۰ سال پیش شروع شدند اما ما ظرف چهل سال اخیر به این موضوعات پرداخته‌ایم و هنوز سیستم فاضلاب تهران تکمیل نشده است. مترو تهران پیشرفت نسبتاً خوبی داشته و گسترش آن کمک بزرگی به حل ترافیک خواهد کرد.

بهتر است واژه «جهانی‌شدن» را جایگزین «غرب‌گرایی» بکنیم تا جلوی حساسیت‌ها و مخالفت‌هایی که با هر کار خوبی هم که از غرب سررشته گرفته را بگیریم. جهانی‌شدن به‌هیچ‌وجه منافاتی با حفظ سنت و فرهنگ ندارد. ‌ما باید از ژاپن این خصلت را بیاموزیم. ملت ژاپن به بهترین نحوی توانسته ضمن حفظ ارزش‌های سنتی، اخلاقی و فرهنگی خود، هم جهانی شود و هم در زمره ممالک بسیار پیشرفته جهان قرار بگیرد. ولی ما متأسفانه حفظ ارزش‌های‌مان را مترادف با عقب‌گرایی، عقب‌ماندگی، پشت کردن به جهانی‌شدن و عدم پیشرفت گره‌زده‌ایم. (در گفتگو با سمیه باقری، منتشر شده در وب‌گاه هنرآنلاین، سال ۱۳۹۷)

دسته‌ها
قباد شیوا

قباد شیوا: هنر گرافیک زاییدهٔ ایران است

ما ملتی هستیم که به جای موکت فرش داریم. این اوج زیبایی است. ما عاشق زیبایی هستیم. پوسترهای من نمی‌تواند به این زیبایی بی‌توجه باشد. این یک روند شرقی است. ما ملتی هستیم که روی آفتابه هم استادکاران‌مان حکاکی می‌کنند. پوسترمان هم باید همین باشد. تا به حال شده در حفاری‌ها یک تابلوی نقاشی بیرون بیاید؟ هرگز. چون هنرمندان نژاد پارسی معتقد بودند که هنرشان را جایی مصرف کنند که در زندگی مردم باشد. پس هنر ما رفته روی قالی و کاسه. غرب بعدها به این رسید. الان معلم ما می‌رود سر کلاس و به دانشجوهایش می‌گوید گرافیک از غرب آمده. اشتباه می‌کند. تمام هنرهای ما از قدیم به معنای امروز گرافیک است. گرافیک به عنوان یک رسانه از غرب آمده.

آثار ما باید متناسب با فرهنگ ما باشد. ما شرقی هستیم. ما غربی نیستیم. گرافیک زاییده ایران است. بروید کوزه‌ها و کاسه‌ها را ببینید. تابلو نقاشی زمان صفویه به غلط آمد. کمال‌الملک رفت ته موزه لوور و آمد اینجا گفت نقاشی یعنی این. در حالی که نقاشی‌های زمان قاجار ما خیلی زیباتر است. به همین دلیل نقاشی‌های قاجار در کلکسیون‌های تمام دنیا هست، اما یک کار کمال‌الملک در موزه‌های دنیا نیست. او استاد بود، در این شکی نیست. اصلا دلش می‌خواسته زنبور بکشد، اما آن سیستمی که سرمایه‌گذاری می‌کند روی او خیلی مهم است. نقاشی قاجار در حین توسعه مینیاتور، طعم غرب را هم دارد. به همین دلیل نقاشی‌های قاجار در موزه‌های دنیا هست.(در گفتگو با سجاد روشنی منتشر شده در روزنامه جام جم، سال 1393)