همانموقع که {در یکی از خیابانهای تهران} اجازه میدهید یکی 12 طبقه بسازد و یکی پنج طبقه، یعنی به یکی اجازه دادید و به یکی نه، خودش غیراسلامی است. میخواهید اسلامی باشد همه را یک اندازه دهید. در خیابان ایکس بگویید این تعداد طبقه، در یک خیابان دیگر بگویید آن تعداد. مگر اسلام چی میگوید؟ یکی از حرفهای اسلام چیست؟ عدالت. برابری. برابری یعنی همین. چرا به یکی اجازه میدهند؟ برای اینکه بیشتر پول میدهد و شهر را خراب میکند. شهرداری تهران را میفروشد. این از فجیعترین کارهای است که در این مملکت اتفاق میافتد. خیابان میفروشد، کوچه میفروشد، کوه میفروشد. حالا شما چگونه میتوانید از معماری ایرانی- اسلامی حرف بزنید؟ چگونه میتوانید ریشهیابی کنید؟ برنامه بریزید و برنامه را به کسانی بدهید که شهر را میفروشند! که چه کنند؟ اینها که مجری برنامه نیستند، اینها مجری بودجه سالانهشان هستند. هزاران نفر سراغ من میآیند که دفترم را بکوبم و شراکتی برج بسازم میگویم نه. ولی میبینم دور تا دور دفتر من پروانه گرفتهاند و ساختمانسازی میکنند. حجاب زندگی من از بین رفته است. یک جا پرده کشیدم، فردا باید یک چادر هم آن طرف بسازم. {…}
برای اینکه در شهری معماری اسلامی داشته باشید، باید زندگی اسلامی کنید. نحوه زندگی نقطهعطف تمام حرفهای من است. در تهران باید اقتصاد اسلامی، آزادی اسلامی و زندگی اسلامی داشته باشید تا معماری اسلامی هم بسازید. حال سؤال این است که آیا من میتوانم زندگی اسلامی داشته باشم؟ میتوانم در خانهام اندرونی و بیرونی داشته باشم و میهمان ابتدا به تالار میهمانخانه راه پیدا کند و محارم از اندرونی وارد تالار پذیرایی شوند؟ اصلا چنین پولی دارم؟ پس باید بروم در یک آپارتمان پنجاه متری که آشپزخانه آن هم اُپن است. آشپزخانه اُپن یک پدیده وارداتی است که خود اروپاییها بهسختی از آن استفاده میکنند و مال خانههای بهشدت ارزانقیمت و بیمصرف است. (در گفتگو با افسانه شفیعی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، ۱۳۹۴)