دسته‌ها
هوشنگ سیحون

هوشنگ سیحون: معماری حال حاضر ایران نه فرنگی است و نه ایرانی

به نظر من این هرج و مرج {در شهرهای ما} زاییدهٔ تحول بی‌مقدمهٔ معماری ماست. تا چهل سال پیش ما یک روش قدیمی ساختمانی داشتیم و کمابیش با اصول کهن و دیرینه (مخصوصاً در مورد مساکن و منازل) عمل می‌کردیم که به طور کلی عبارت بود از در نظر گرفتن جهت ساختمان و ایجاد بادگیر و حوض‌خانه و تناسب قسمت‌های خالی (یعنی پنجره‌ها) با قسمت‌های پر ساختمان (یعنی دیوارها) و قطر دیوارها و طرز بنای سقف‌ها و ایوان‌ها و سایه‌بان‌ها و شکل باغچه و حیاط و انتخاب درخت‌ها و غیره.

تمام این جزئیات بنا بر مطالعات مفصل و تجربیات چندین صد ساله انجام می‌گرفت و معماران ما به جایی رسیده بودند که هدف خود یعنی ایجاد زندگی راحت برای صاحب کار را تأمین می‌کردند. در گذشته موضوع زیبایی نیز در معماری ما منطقی بود. تناسب و رنگ مصالح که در نما و در داخل بنا به کار می‌رفت و هم‌آهنگی آنها با هم و جزئیات گچ‌بری یا آجرکاری و برجستگی‌ها و فرورفتگی‌ها و تطبیق آنها با نور طبیعی (مخصوصاً در طهران که درخشندگی آفتاب کوچک‌ترین برجستگی را نمایان می‌سازد) و بازی حجم‌های هندسی و مخصوصاً سادگی این اشکال تمام مسایلی بودند که معماران ما (حتی در خانه‌های کوچک) به آنها سخت توجه داشتند.

ولی از تاریخ ورود معماری مدرن بدبختانه ما خواستیم کورکورانه و بی‌توجه به سنن و اصول از معماری غربی تقلید کنیم و در نتیجه سبک خودمان را فراموش کردیم و روش اروپایی را هم (آن طوری که از نظر کشور ما باید قابل قبول باشد) به کار نبردیم. به این دلیل معماری ما نه فرنگی است و نه ایرانی. (در گفتگو با فرخ غفاری، منتشر شده در مجلهٔ آرش، ش ۵، سال ۱۳۴۱)

دسته‌ها
منصور فلامکی

محمد منصور فلامکی: کافی نیست که بگوییم پیشینیان ما چقدر قشنگ گفته‌اند، باید آنچه گفته‌اند را تجزیه و تحلیل کنیم

ما این استمرار اندیشه‌مان را دست هوا و هوس نداده‌ایم، بلکه دست تاریخ‌مان داده‌ایم. در تاریخ ما خیلی خبر‌ها است. یکی از افتخاراتم این است که به عنوان معمار به سراغ عزیزالدین نسفی از عرفای سده هفتم هجری قمری رفتم. اندیشه‌پردازی نسفی در زمینه معماری، زایش فضا، خلق فضا و فهم فضا، اینقدر ناب است که هنوز آدم‌ها باید صبر کنند تا در زمینه علمی او را درک کنند. او از فضای علمی جلو‌تر است. یکی از نظریات فلسفی دربارهٔ حس او را در کنگرهٔ بین‌المللی هیکا حدود ده سال پیش بردم و ارائه کردم. آنجا توضیح دادم که او حس را چگونه آفریده.

برای فرنگی‌ها حیرت‌آور بود که بدانند یک نفر صدها سال پیش توی ایران، آمده و حس و تجربه را به این شکل تحلیل کرده و حس برون را در مقابل حس درون آورده و یک فضای فوق‌العاده عظیم در زمینه نظریه‌پردازی حس ساخته است. فرنگی‌ها وقتی در مقابل حسی که نسفی توصیف کرده، کم می‌آورند و نمی‌توانند به هیچ نقطهٔ مثبتی برسند، نام دریافت‌شان را می‌گذارند حس ششم که وجود خارجی ندارد. در حالی که در تعریف نسفی این حس تعیین‌کنندهٔ فکر آدمیان است.

هزار هزار از این نکته‌ها داریم که اگر بنشینیم و بکاوییم به چیز‌های عجیبی از فرهنگ‌مان می‌رسیم. مولانا بی‌پایان است. در کلیات شمس نکاتی پیدا می‌کنید که حیرت‌آور است. پر شمارند از این‌ها و اگر بتوانیم نهاد این اندیشه‌ها را پیدا کنیم و به زبان امروزی ببینم، کار حیرت‌آوری کرده‌ایم. نیاییم فقط بنشینیم بگوییم به به چقدر قشنگ گفته است. نه! آنچه گفته‌اند را تجزیه تحلیل کنیم تا خود را به دانش جهانی متصل کنیم. معلوم نیست ما عقب‌تر از دیگران باشیم. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌سایت هنرآنلاین، سال ۱۳۹۹)