دسته‌ها
ایلیا زنگلیس

ایلیا زنگلیس: تعداد معماران بیش از اندازه است، تعداد دانشکده‌های معماری بیش از اندازه است و تحصیل معماری بیش از اندازه محبوب است

ما {معماران} با خودنمایی‌های عنان‌گسیختهٔ خود معماری را بی‌جهت دشوار می‌کنیم. اگر بپذیرید که معماری از زبانی مشترک پیروی می‌کند -چنانکه همیشه کرده است- آنگاه به این ترتیب {می‌توان گفت که معماری} آسان است. البته که فرهنگ‌های معماری‌ای وجود داشته‌اند که منعکس‌کنندهٔ تفاوت‌های تمدنی بوده‌اند، و همواره معماران خوبی وجود دارند که معماری بهتری تولید می‌کنند نسبت به دیگرانی که این کار را نمی‌کنند. این امر مسئلهٔ کاملاً متفاوتی را پیش می‌کشد؛ این که تعداد معماران بیش از اندازه است، تعداد دانشکده‌های معماری بیش از اندازه است و تحصیل معماری بیش از اندازه محبوب است.

{…} به نظر من باید مدارس معماری خوب و مدرسان معماری خوب وجود داشته باشند، اما {در حال حاضر} تعداد بسیار بسیار زیادی {مدرسه و معلم معماری} وجود دارد و همهٔ آنها خوب نیستند. همانطور که لئون {کریر} سال‌ها پیش گفت، نصف مدارس معماری باید تعطیل شود. ورود به مدرسهٔ معماری باید سخت‌تر باشد، و معیار پذیرش نباید بر اساس الزامات درآمدی مدرسه‌ها باشد. باید راه‌های بیشتری برای تسهیل انتقال دانشجویان به رشته‌های دیگر پس از سال اول {تحصیل در معماری} وجود داشته باشد. گفتن {این موضوع} به دانشجویان در ابتدای تحصیلشان مسئولیت مهمی است که متأسفانه در نظام آموزشی امروز کسی آن را بر عهده نمی‌گیرد. دو سال اول تحصیل در معماری باید آزمایشی باشد، اما {این دو سال} باید همچون اعتبار برای تحصیل در رشته‌ای دیگر محاسبه شود. یک نفر باید آنچه را دانشجویان در آن استعداد دارند کشف کند. در این سطح، تدریس تا حدی شبیه بازی کردن نقش یک قابلهٔ معماری است {که قابلیت‌های دانشجویان را شناسایی و به منصهٔ ظهور می‌رساند}. (در گفت‌وگو با Cynthia Davidson، منتشر شده در مجلهٔ Log، شمارهٔ ۳۰، سال ۲۰۱۴)

دسته‌ها
چارلز جنکس

چارلز جنکس: سنت‌گرایان و مدرنیست‌ها یک وجه مشترک دارند؛ هر دو کثرت‌گرایی را سرکوب می‌کنند

سنت‌گرایان و مدرنیست‌ها یک وجه مشترک دارند؛ هیچ‌یک از این دو گروه کثرت‌گرایی را خوش ندارند و هر دو آن را سرکوب می‌کنند. حکم‌هایی را که لوکوربوزیه صادر کرده در نظر آورید: «سبک‌ها دروغ‌اند… عصر ما سبک خود را روز به روز تعیین می‌کند». یعنی سبک واحدی بر مبنای صنعتی کردن و زیبایی‌شناسی ماشین. یا این وحدت‌گرایی را با هنجارهای شاهزاده چارلز برای هماهنگ‌سازی مقایسه کنید. او وقت حمله به طرح اولیهٔ گسترش گالری ملی لندن همان تقاضای مدرنیست‌ها برای یکدستی را به زبانی دیگر تکرار کرد: «اگر کل میدان ترافالگار را می‌کوبیدید و کار کل مجموعه را با یک معمار واحد از نو شروع می‌کردید، بهتر می‌توانستم این نوع برخورد مبتنی بر تکنولوژی برتر را درک کنم. اما طرحی که پیشنهاد شده مثل دملی است غول‌آسا بر صورت دوستی بسیار عزیز و خوش‌سیما.» معنای ضمنی این حرف با آن کنایهٔ گزنده‌اش این است که چندین و چند تا از این دمل‌ها هم پذیرفتنی‌اند، به شرطی که وحدت زیبایی‌شناختی داشته باشند.

معیار هماهنگی در سبک در کار معمارانی که مورد علاقهٔ شاهزاده‌اند -کوئینلن تری و لئون کریر– همان‌قدر رعایت می‌شود که در کار مدرنیست‌های متأخر و نومدرنیست‌ها. در ساختمان بیمهٔ لویدز در لندن، بانک هنگ‌کنگ، مؤسسهٔ عرب یا کلاه‌فرنگی‌های شبیه ماشین‌های کوچک و سرخ آتش‌نشانی در پارک لاویلت -با هر سبکی که دارند- مصالح واحدی به کار رفته و همگی عمر و حالت یکسانی دارند. و این وحدت در بناهایی رعایت شده که همگی به اندازهٔ یک دهکدهٔ سنتی هستند! وقتی اصول کلاسیک وحدت تا این حد سلطه می‌یابند، وقتی حجم‌های عظیم که خانهٔ هزاران نفر می‌شود همگی به یک شکل و یک‌جا دور و برمان ساخته می‌شوند، می‌توان از تمایلی به «کل یکپارچه ساختن» سخن گفت که هنوز بر سنت‌گرایان و آوانگاردهای سنتی حاکم است. هرچه تغییر بیشتر باشد، یکپارچگی هم بیشتر می‌شود. (در مقالهٔ Death for rebirth در سال ۱۹۹۰، ترجمهٔ فرزانه طاهری، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۱۶، سال ۱۳۷۴)