دسته‌ها
ژاک هرتزوگ

ژاک هرتزوگ: بویایی یک تجربهٔ فضایی و از جهاتی قوی‌تر از بینایی است. رایحه‌ها تأثیری فضایی و احساسی بر همه دارند

من شخصاً به البسه و پارچه بسیار علاقه دارم. مادر من که خیاط بود همیشه چیزهای مربوط به پارچه را دور و برش داشت که مرا بسیار جذب خودش کرد. و رایحه‌ها! بویایی یک تجربهٔ فضایی است و از جهاتی قوی‌تر از بینایی… ما همواره خواسته‌ایم که یک رایحه را طراحی کنیم، و حالا می‌بینیم که برخی از ایده‌های ما مثل آسفالت داغ، باران تابستان یا بتن خیس سر و کله‌اش در بازار پیدا می‌شود.

هیچ معماری تا امروز اجازهٔ طراحی یک عطر را برای یکی از برندهای بزرگ نداشته است. چرا؟ نام یک معمار ممکن است در رسانه‌ها شناخته شده باشد، اما نه به شکلی که برندهای عطرسازی فکر کنند که {نام یک معمار برای آنها} ارزشمند است. ممکن است یک روز این وضعیت تغییر کند، زیرا {ورود معماران به حوزهٔ طراحی عطر} منطقی است و بدیهی است که معماری با رایحه‌ها مرتبط است. رایحه‌ها تأثیری فضایی و احساسی بر همهٔ افراد دارند. (در گفت‌وگو با Jeffrey Kipnis در سال ۱۹۹۷، منتشر شده در مجلهٔ El Croquis، به نقل از وب‌سایت دفتر Herzog and de Meuron)

دسته‌ها
علی اکبر صارمی

علی اکبر صارمی: هر تکنیک بعد از مدتی جنبهٔ زیبایی‌شناسانه و هنرمندانه به خود می‌گیرد

طاق و قوس اختراعی بود برای پوشاندن یک دهانهٔ بزرگ، زیرا این کار با سقف صاف امکان‌پذیر نبود. برای مثال در معماری یونان باستان باید یک سری ستون می‌گذاشتند و بالایش هم یک تکه‌سنگ که با این روش بیشتر از دو سه متر را نمی‌شد پوشاند. همچنین در بنای تخت جمشید که قوس به کار نرفته، سقف‌ها همه چوبی بوده، چوب‌های محکم و سفت ولی حداکثر بیش از پنج شش متر را نمی‌توان با این سیستم سقف صاف پوشاند.

به نظر من قوس یک اختراع بسیار ارزشمند است که انسان توانسته با استفاده از آن دهانه‌های وسیع‌تری در حدود بیست سی متر را بپوشاند، مثل طاق کسری که دهانهٔ آن بیست و چند متر است. پس در ابتدا اختراع تکنولوژیک بوده است و طی مرور زمان در معماری ایران و بعد هم در معماری رومی‌ها به کار رفته است. (طبق آنچه مورخین می‌گویند اول در ایران طاق به کار رفته و بعد در روم، البته بهتر است وارد بحث‌های مقایسه‌ای نشویم.)

به هر حال یکی از مکان‌های اولیهٔ به کارگیری طاق و قوس، ایران است و این تنوع در هیچ‌جای دنیا به جز ایران به چشم نمی‌خورد. البته بعد از مدتی حالت تکنولوژیک آن سر جایش ماند و کم‌کم حالت زیبایی‌شناسانه نیز پیدا کرد، مثل هر پدیدهٔ دیگر. چراکه تکنیک، بعد از یک مدت، جنبهٔ زیبایی‌شناسانه و هنرمندانه به خود می‌گیرد.

{…} مثل لباس، اکنون ما صرفاً لباس نمی‌پوشیم تا از باد و باران محفوظ بمانیم، بخشی از پوشیدن لباس برآوردن همین نیاز زیبایی‌شناسانه است. در واقع یک بخش مهمِ لباس، کیفیت، مد، سنت و همهٔ اینها است. قوس در معماری هم بعد از مدتی از حالت تکنولوژیک خارج شده و وارد حوزه‌های هنر انسانی می‌شود. (در گفت‌وگوی منتشر شده در جلد اول کتاب «اندیشهٔ معماران معاصر ایران»، به کوشش اسماعیل آزادی، سال ۱۳۸۹)

دسته‌ها
بیجوی جین

بیجوی جین: موضوع کنش معماری خلق فضاست، نه خلق یک ساختمان یا یک شیء

اساسا همهٔ ما {انسان‌ها} موجوداتی اسطوره‌ای هستیم. و ایدهٔ یک بنا که ما آن را معماری می‌نامیم به منتها اندازه‌ای که ممکن است به ایدهٔ اسطوره‌ای بودن انسان نزدیک است و به این حقیقت که معماری در واقع توسعهٔ بدن آدمی است و نه چندان متفاوت با لباسی که می‌پوشیم. بنابراین برای من معماری ظهور جسمانی و مادی و بازنمایی دقیق این است که انسان بودن چه معنایی دارد.

معماری همه‌اش دربارهٔ مذاکره با بستر بلافصل و محیط ماست، اما در سطحی دیگر معماری دربارهٔ این است که ما چگونه می‌توانیم این ایدهٔ موجود یا جانور اسطوره‌ای را با جهان ترکیب کنیم؛ این برای من استعداد معماری است. موضوع کنش معماری خلق فضاست، نه خلق یک ساختمان یا یک شیء. بله، معماری به فرم احتیاج دارد، فرم مهم است. اما برای من کشف این که هر مکان چگونه پژواک می‌یابد مهم‌تر است. من به این که معماری می‌تواند جهان را نجات دهد معتقد نیستم، اما معماری می‌تواند با گوهر یک فضای خاص طنین اندازد. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily، سال ۲۰۱۶)

دسته‌ها
تویو ایتو

تویو ایتو: همیشه خواسته‌ام بنایی که طراحی می‌کنم با حضور انسان‌ها زیباتر به نظر برسد

در طول سال‌ها {کار حرفه‌ای} معماری من از حیث سبک، ساخت‌مایه و صورت یا فرم تغییر کرده است. تنها چیزی که ثابت مانده این است که معماری من برای انسان طراحی شده است. آثار معماری‌ای که بدون انسان زیباتر به نظر می‌رسند فراوان‌اند، اما من همیشه خواسته‌ام معماری‌ای را طراحی کنم که با حضور انسان‌ها زیباتر به نظر برسد. هرگاه به معماری فکر می‌کنم آن را همچون بخشی از لباسی که باید گرداگرد انسان را فرا بگیرد در نظر می‌آورم. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌سایت dezeen، سال ۲۰۱۴)

دسته‌ها
حسن فتحی

حسن فتحی: در گذشته پاسخ مسائل اقلیمی از طریق آزمون و تصادف حاصل می‌شد نه از طریق استدلال علمی

پیش از ظهور عصر صنعتی و مکانیزاسیون انسان‌ها برای شکل دادن به محل سکونت خویش، منطبق بر نیازهای جسمانی‌شان، به منابع طبیعی انرژی و مواد موجود در محل متکی بودند. در طی قرن‌های متمادی مردم در همه جا یاد گرفته بودند که با محیط و اقلیم اطراف خود ارتباط برقرار کنند. اقلیم ضرباهنگ زندگی مردم و همچنین محل سکونت و لباس آنها را شکل می‌داد. بدین‌سان آنها خانه‌هایی می‌ساختند که کم یا بیش در زمینهٔ تأمین خرداقلیم مورد نیازشان رضایت‌بخش بود.

{در آن روزگار} پاسخ‌های موفق به مسائل اقلیمی از طریق استدلال علمی و آگاهانه حاصل نمی‌شد. این پاسخ‌ها از طریق آزمون‌های بی‌شمار و تصادف و تجربهٔ چند نسل از سازندگان به دست می‌آمد، کسانی که تجربه‌های موفق را به کار می‌گرفتند و آنچه شکست می‌خورد را طرد می‌کردند. (در مقاله‌ای با عنوان «انرژی طبیعی و معماری بومی» در سال ۱۹۸۶)

دسته‌ها
کاترین اسپریدونف

کاترین اسپریدونف: آنچه هویت را ایجاد می‌کند اقلیم و باور است

آنچه هویت را ایجاد می‌کند اقلیم و باور است. شما به عنوان یک ایرانی، رفتارتان ایرانی بودن‌تان را نشان می‌دهد نه لباس یا کفشی که پوشیده‌اید. اگر لباس یا کفشی ایتالیایی بپوشید، آن کفش و لباس شما را ایتالیایی نمی‌کند. رفتار، باورها و سلایق‌تان هویت شما را می‌سازد. در وضعیت جهانی که در حال بمباران اطلاعات هستیم، باید سر اینکه چه چیزی را وارد سیستم‌مان کنیم یا نه، اطلاعات را انتخاب کنیم.

اگر شما به همین پروژه سینمایی پارک ملت از زاویهٔ هویت ایرانی نگاه کنید، باغ ایرانی، نسیم، عبور باد از میان درخت‌ها، همه و همه معنا و مفهومی ایرانی دارند. شما در این فضا حرکت می‌کنید. داخل باغ قدم می زنید، اگر خواستید وارد فضاهای فرهنگی پردیس سینمایی می‌شوید، اگر نخواستید از زیر آن عبور می‌کنید. شبیه یک کوشک است، هیچ چیز را به شما تحمیل نمی‌کند. از طرف دیگر، ما از لحاظ تکنولوژیکی این روزها امکانات بسیاری داریم.

محدودیت‌های تکنولوژیک قدیم وجود ندارد، بنابراین چسبیدن به برچسب‌های ظاهری تحت عنوان هویت، کار غلطی است. مهم معنا، مفهوم و روح اثر است. سازه باید روح و زندگی داشته باشد. ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که تکنولوژی سخت، راحت‌تر شده، اما روح و مفهوم اثر همان است که بود. (در گفتگو با پرویز براتی پیرامون پردیس سینمایی پارک ملت، منتشر شده در ضمیمهٔ روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۰)

دسته‌ها
حسین شیخ زین‌الدین

حسین شیخ زین‌الدین: به جای بررسی وجوه شخصیتی معمار بهتر است به اثرش نگاه کنید

سیحون هزاران وجه دارد. مثل همهٔ آدم‌ها، اما وجه خلاقیتش را نباید با وجه شخصیتش ارتباط داد. تمام وجود انسان را به صورت وحدت دیدن اصولاً بحث منحرف‌کننده‌ای است. من از تاریخ هنر مثال‌های تکان‌دهنده‌ای می‌زنم تا بحثم روشن شود. یکی از نقاشان رنسانس به تعبیر تاریخ نگار رنسانس «جورجیو واساری» کسی است به نام «کاراواجو» که شاید یکی از بزرگ ترین نقاشان رنسانس باشد اما واساری برای نوشتن تاریخ زندگی این شخص جز در کلانتری‌ها و مکان‌های پَست هیچ چیزی پیدا نکرد. معمولاً آنهایی که شخصیت واحد همه‌جانبه‌ای از یک هنرمند درست می‌کنند، پنجاه درصد حقیقت را نمی‌گویند. اگر نقاش فوق‌العاده‌ای باشد، صفاتی به آن اضافه می‌کنند که واقعی نیست. در میان فلاسفه هم همین‌طور است. انسان‌ها وجوهی دارند که با هم نمی‌خواند.

در تاریخ خودمان هنرمند اصلا مطرح نبود. در اروپا هم همین طور است. تا قرون وسطی از هنرمندان سرگذشتی نمی‌بینید. چون جزء طبقهٔ افزارمند دسته‌بندی می‌شدند. خلاقیت آنها در ساختمانی که می‌ساختند یا اثری که تولید می‌کردند دیده می‌شد ولی نمی‌دیدند او افزارمند نیست و یک هنرمند است. تا قرن هجده موسیقی‌دان‌ها مستخدمین دوک‌ها بودند. باخ در زمان خودش اصلا شناخته نشد و به عنوان اُرگ‌زن کلیسا برای اسقف‌ها کار می‌کرد. همه اینها سابجکت یا رعایای این سیستم بودند. از رنسانس به بعد که تحولی ایجاد شد، کم‌کم زندگی هنرمند هم مطرح شد. می‌خواهم بگویم بهتر است به جای اینکه وارد وجوه شخصیتی هنرمند شوید، به اثرش نگاه کنید. وحدت شخصیتی بسیار گمراه‌کننده و دامگاه لغزش‌هاست و بیشتر به درد سخنوران و ناصحان می‌خورد. من سیحون را استاد بزرگی می‌بینم زیرا توجهم به خلاقیت او در معماری است و کاری ندارم موسیقی می‌داند یا نمی‌داند، خوش اخلاق است یا بداخلاق، خوش‌لباس است یا بدلباس. (در گفتگو با افسانه شفیعی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۴)

دسته‌ها
جهانگیر درویش

جهانگیر درویش: تکرار معماری گذشته هیچ لطفی ندارد و عموماً هم چیز قشنگی از آب در نمی‌آید

من معتقدم که آدم معماری را طبق زمان آن باید بشناسد. من در آمریکا برای خودم خانه می‌ساختم که یک خبرنگار از شبکهٔ چهار با من مصاحبه کرد و گفت: «شما فکر نمی‌کنید ساختن یک ساختمان مدرن در یک محلهٔ قدیمی مناسب نیست؟» من دیدم ایشان لباسی بسیار مدرن و زیبا پوشیده است. بنابراین در پاسخ به او گفتم شما عکس مادربزرگ‌تان را تماشا کرده‌اید؟ گفت بله. گفتم چرا لباس‌های ایشان را نپوشیده‌اید؟ خبرنگار، خندید و کوتاه آمد. من معتقدم که معمار باید معماری عصر خود را ارائه دهد و حتی یک مقدار جلوتر و آینده‌نگر هم باشد. البته استفاده از شیوه‌ها و متریال‌های معماری قدیم ممکن است، در برخی نقاط به خصوص برای مرمت و نگهداری از بناهای قدیمی کار کند و جواب بدهد. من به مرمت آثار تاریخی بسیار بیشتر از این ارزش می‌گذارم که امروز بخواهیم یک اثر جدید بسازیم و در آن از المان‌ها و متریال‌های قدیمی استفاده کنیم. ما اگر تقلید هم کنیم، تقلید ظاهری است و تقلید باطنی نیست زیرا سبک و نوع ساختن معماری گذشته و نوع مصالحی که در آن به کار برده می‌شد، به کل با معماری امروز فرق دارد. بنابراین تکرار معماری گذشته هیچ لطفی ندارد و عموماً هم چیز قشنگی از آب در نمی‌آید اما مرمت مرکز شهر تهران یک رویکرد اساسی است. این مرکز، نقطه بسیار قشنگی است و می‌شود بخش‌های مختلف آن را مرمت کرد و به شکل روز اول درآورد. (در گفتگو با سمیه باقری، منتشر شده در وب‌گاه هنر آنلاین در سال ۱۳۹۷)