در طول سالها {کار حرفهای} معماری من از حیث سبک، ساختمایه و صورت یا فرم تغییر کرده است. تنها چیزی که ثابت مانده این است که معماری من برای انسان طراحی شده است. آثار معماریای که بدون انسان زیباتر به نظر میرسند فراواناند، اما من همیشه خواستهام معماریای را طراحی کنم که با حضور انسانها زیباتر به نظر برسد. هرگاه به معماری فکر میکنم آن را همچون بخشی از لباسی که باید گرداگرد انسان را فرا بگیرد در نظر میآورم. (در گفتگوی منتشر شده در وبسایت dezeen، سال ۲۰۱۴)
برچسب: لباس
پیش از ظهور عصر صنعتی و مکانیزاسیون انسانها برای شکل دادن به محل سکونت خویش، منطبق بر نیازهای جسمانیشان، به منابع طبیعی انرژی و مواد موجود در محل متکی بودند. در طی قرنهای متمادی مردم در همه جا یاد گرفته بودند که با محیط و اقلیم اطراف خود ارتباط برقرار کنند. اقلیم ضرباهنگ زندگی مردم و همچنین محل سکونت و لباس آنها را شکل میداد. بدینسان آنها خانههایی میساختند که کم یا بیش در زمینهٔ تأمین خرداقلیم مورد نیازشان رضایتبخش بود.
{در آن روزگار} پاسخهای موفق به مسائل اقلیمی از طریق استدلال علمی و آگاهانه حاصل نمیشد. این پاسخها از طریق آزمونهای بیشمار و تصادف و تجربهٔ چند نسل از سازندگان به دست میآمد، کسانی که تجربههای موفق را به کار میگرفتند و آنچه شکست میخورد را طرد میکردند. (در مقالهای با عنوان «انرژی طبیعی و معماری بومی» در سال ۱۹۸۶)
آنچه هویت را ایجاد میکند اقلیم و باور است. شما به عنوان یک ایرانی، رفتارتان ایرانی بودنتان را نشان میدهد نه لباس یا کفشی که پوشیدهاید. اگر لباس یا کفشی ایتالیایی بپوشید، آن کفش و لباس شما را ایتالیایی نمیکند. رفتار، باورها و سلایقتان هویت شما را میسازد. در وضعیت جهانی که در حال بمباران اطلاعات هستیم، باید سر اینکه چه چیزی را وارد سیستممان کنیم یا نه، اطلاعات را انتخاب کنیم.
اگر شما به همین پروژه سینمایی پارک ملت از زاویهٔ هویت ایرانی نگاه کنید، باغ ایرانی، نسیم، عبور باد از میان درختها، همه و همه معنا و مفهومی ایرانی دارند. شما در این فضا حرکت میکنید. داخل باغ قدم می زنید، اگر خواستید وارد فضاهای فرهنگی پردیس سینمایی میشوید، اگر نخواستید از زیر آن عبور میکنید. شبیه یک کوشک است، هیچ چیز را به شما تحمیل نمیکند. از طرف دیگر، ما از لحاظ تکنولوژیکی این روزها امکانات بسیاری داریم.
محدودیتهای تکنولوژیک قدیم وجود ندارد، بنابراین چسبیدن به برچسبهای ظاهری تحت عنوان هویت، کار غلطی است. مهم معنا، مفهوم و روح اثر است. سازه باید روح و زندگی داشته باشد. ما در زمانهای زندگی میکنیم که تکنولوژی سخت، راحتتر شده، اما روح و مفهوم اثر همان است که بود. (در گفتگو با پرویز براتی پیرامون پردیس سینمایی پارک ملت، منتشر شده در ضمیمهٔ روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۰)
سیحون هزاران وجه دارد. مثل همهٔ آدمها، اما وجه خلاقیتش را نباید با وجه شخصیتش ارتباط داد. تمام وجود انسان را به صورت وحدت دیدن اصولاً بحث منحرفکنندهای است. من از تاریخ هنر مثالهای تکاندهندهای میزنم تا بحثم روشن شود. یکی از نقاشان رنسانس به تعبیر تاریخ نگار رنسانس «جورجیو واساری» کسی است به نام «کاراواجو» که شاید یکی از بزرگ ترین نقاشان رنسانس باشد اما واساری برای نوشتن تاریخ زندگی این شخص جز در کلانتریها و مکانهای پَست هیچ چیزی پیدا نکرد. معمولاً آنهایی که شخصیت واحد همهجانبهای از یک هنرمند درست میکنند، پنجاه درصد حقیقت را نمیگویند. اگر نقاش فوقالعادهای باشد، صفاتی به آن اضافه میکنند که واقعی نیست. در میان فلاسفه هم همینطور است. انسانها وجوهی دارند که با هم نمیخواند.
در تاریخ خودمان هنرمند اصلا مطرح نبود. در اروپا هم همین طور است. تا قرون وسطی از هنرمندان سرگذشتی نمیبینید. چون جزء طبقهٔ افزارمند دستهبندی میشدند. خلاقیت آنها در ساختمانی که میساختند یا اثری که تولید میکردند دیده میشد ولی نمیدیدند او افزارمند نیست و یک هنرمند است. تا قرن هجده موسیقیدانها مستخدمین دوکها بودند. باخ در زمان خودش اصلا شناخته نشد و به عنوان اُرگزن کلیسا برای اسقفها کار میکرد. همه اینها سابجکت یا رعایای این سیستم بودند. از رنسانس به بعد که تحولی ایجاد شد، کمکم زندگی هنرمند هم مطرح شد. میخواهم بگویم بهتر است به جای اینکه وارد وجوه شخصیتی هنرمند شوید، به اثرش نگاه کنید. وحدت شخصیتی بسیار گمراهکننده و دامگاه لغزشهاست و بیشتر به درد سخنوران و ناصحان میخورد. من سیحون را استاد بزرگی میبینم زیرا توجهم به خلاقیت او در معماری است و کاری ندارم موسیقی میداند یا نمیداند، خوش اخلاق است یا بداخلاق، خوشلباس است یا بدلباس. (در گفتگو با افسانه شفیعی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۴)
من معتقدم که آدم معماری را طبق زمان آن باید بشناسد. من در آمریکا برای خودم خانه میساختم که یک خبرنگار از شبکهٔ چهار با من مصاحبه کرد و گفت: «شما فکر نمیکنید ساختن یک ساختمان مدرن در یک محلهٔ قدیمی مناسب نیست؟» من دیدم ایشان لباسی بسیار مدرن و زیبا پوشیده است. بنابراین در پاسخ به او گفتم شما عکس مادربزرگتان را تماشا کردهاید؟ گفت بله. گفتم چرا لباسهای ایشان را نپوشیدهاید؟ خبرنگار، خندید و کوتاه آمد. من معتقدم که معمار باید معماری عصر خود را ارائه دهد و حتی یک مقدار جلوتر و آیندهنگر هم باشد. البته استفاده از شیوهها و متریالهای معماری قدیم ممکن است، در برخی نقاط به خصوص برای مرمت و نگهداری از بناهای قدیمی کار کند و جواب بدهد. من به مرمت آثار تاریخی بسیار بیشتر از این ارزش میگذارم که امروز بخواهیم یک اثر جدید بسازیم و در آن از المانها و متریالهای قدیمی استفاده کنیم. ما اگر تقلید هم کنیم، تقلید ظاهری است و تقلید باطنی نیست زیرا سبک و نوع ساختن معماری گذشته و نوع مصالحی که در آن به کار برده میشد، به کل با معماری امروز فرق دارد. بنابراین تکرار معماری گذشته هیچ لطفی ندارد و عموماً هم چیز قشنگی از آب در نمیآید اما مرمت مرکز شهر تهران یک رویکرد اساسی است. این مرکز، نقطه بسیار قشنگی است و میشود بخشهای مختلف آن را مرمت کرد و به شکل روز اول درآورد. (در گفتگو با سمیه باقری، منتشر شده در وبگاه هنر آنلاین در سال ۱۳۹۷)