مهمترین چیز {در معماری من} نگرشی هوشیارانه نسبت به مادیت {یا ماتریالیته} است. مادیت است که حجم بنا، برجستگی سطح، بافت، نسبت سطوح باز به بسته و غیره را تحت تأثیر قرار میدهد. ماده {یا ماتریال} مهمترین مؤلفهٔ یک بناست. دست یافتن به جذابترین فضاها همیشه ممکن نیست، چرا که معماران اغلب در سختترین چارچوبها محدود میشوند، البته که ما باید بر آنها فائق آییم. {گاهی} پیش میآید که حتی ایجاد یک فضای با ارتفاع دوبرابر معمول {دابلهایت} غیر ممکن است. با این حال مادیت همیشه با شماست. پس نگرشی دغدغهمند نسبت به مادیت مهمترین چیز است. و همهٔ آنچه بالاتر ذکر شد در این کانسپت قرار میگیرد، {از کلانترین اجزاء} تا برسد به دستگیرهٔ در.
معماری مادیترینِ هنرهاست و مستقیماً به ماتریالهایی که معمار به کار برده وابستگی دارد. نگرش هوشیارانه و آشکار نسبت به ماتریالها مهمترین چیز است. در همین راستا، من توجه ویژهای به بناها و دیتیلهای سه معمار دارم؛ اوتو واگنر، لویی کان و پل رودولف. (در گفتوگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبسایت archdaily، سال ۲۰۲۱)
یکی از وجوه مهم کار لویی کان حس لایهبندی فضایی است؛ «پیچیدن ویرانهها دور بنا»، که اجازه میدهد نور مستقیم و غیر مستقیم -همانطور که در میان لفافهٔ ساختمان حرکت میکند- بر چندین سطح مختلف فرود آید. لویی کان در یکی از جملات معروفش تصریح میکند که «پرتو واحد نور است که تاریکی حقیقی را نمایش میدهد». با این حال، نور برای او به خودی خود هدف نبود، بلکه بخشی از پندارهٔ خلق فضاهایی بزرگتر برای گردهمآیی مردم بود.
در مورد لوکوربوزیه، مهمترین اصلی که باید در نظر گرفت رابطه با بدن است. معماری لوکوربوزیه باید در حرکت درک شود، در حالی که معماری لویی کان در خلق فضاهای متمرکز و رقص مسیری که به آن مکان میرسد ایستاتر است. در مورد لوکوربوزیه، {معماری} بیشتر دربارهٔ مسیر کارگردانیشدهٔ بینندهٔ {بنا} است. همین است که رابطهٔ میان نور و معماری را به کار میاندازد، چرا که شما ناچارید اطراف آن حجمهای منحنی راه بروید تا ببینید که نور در حین حرکت شما تغییر میکند. من فکر میکنم استفادهٔ لوکوربوزیه از نور، {در مقایسه با} استفادهٔ میس یا کان، بیشتر تحت تأثیر سینما بود؛ از طریق ادراک حالت پویای نور و نمایش بیست و چهار فریم در ثانیه که توهم حرکت را ایجاد میکند. (در گفتگو با Isabel Concheiro، منتشر شده در نشریهٔ dAP: Digital Architectural Papers، ش ۱۵، سال ۲۰۱۴)
در این مقاله با عنوان «لویی کان: فضای ایدهها»[1] ویلیام جی. آر. کورتیس[2] میراث درخشان لویی کان را بررسی میکند، کسی که اجرای آخرین ساختمان آن، یادبود روزولت[3]، اخیراً در نیویورک به پایان رسیده است.
«ذات حقیقی تنها در خلأ وجود دارد. به عنوان مثال، حقیقت یک اتاق، در فضای خالی محصور بین سقف و دیوارها یافت میشود نه در خود سقف و دیوارها.» (اوکاکورا کاکوزو[4]، کتاب چای[5]، ۱۹۰۶)
پس از افتتاح آخرین پروژه کان در نیویورک و گشایش نمایشگاه مهم مونوگرافی[6][7] در هلند، اثبات شد که آثار این معمار یک هنر متعالی و منحصربهفرد است که بیشترین ارتباط را با عصر حاضر دارد. کان با استفاده از کهنالگوها[8] از منابع مختلف، یک زبان معتبر مدرن ترسیم کرد که کاملاً با مکان، ساختار و فرهنگ هماهنگ است.
لویی کان بیش از 25 سال پیش درگذشت[9] اما بررسی جامع آثار او به نحوی که شایسته باشد، به تازگی آغاز شده است. همزمان با کمک او به تاریخ، تأثیرات بلند مدت آن برای معماری جهانی آشکارتر شده است. پس از قدرتنمایی فرمالیستی سالهای اخیر، معماری وی به عنوان پاسبان اصول شناخته میشود. معماری کان دارای ابعاد و بریدههای متعددی از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی مختلف است. این معماری از هماهنگی با مباحث روزِ گذرا امتناع میکند. بسیاری از نوشتهها در مورد کان، به جای بررسی آثار معمار، آشکارکننده دغدغهٔ شخصی نویسندگان هستند. تلاش نویسندگان پستمدرن جهت معرفی کان به عنوان پدر پستمدرنیته، با توجه به اصالت و جاذبهٔ کارهای وی، مضحک به نظر میرسد.
به همان اندازه، تلاشهای بیشمار «مینیمالیستها» در منصوب کردن کان به شجرهنامهٔ خود، خطر تحریف کردن او و تنزل «سادگی» آشکار وی در حد یک «دستورالعمل هندسه و مصالح» را به وجود میآورد. اخیراً اصطلاح «تکنوتیک [10]» به عنوان پاسخی فرضی به جهان پر از تصورات دلبخواهانه به وجود آمده است که در اینجا نیز کان تحت لفاظی قرار میگیرد. معماری کان پر از وارونگی است: تودههایی که ناگهان بیوزن به نظر میرسند، موادی که در فراماده فرو میروند؛ سازههایی که نیروها و نگهدارندهها را وارونه میسازند؛ پرتوهای نور که قلمرو سایه را نشان میدهند؛ احجامی توپری که به فضای خالی تبدیل میشوند.
«معماری» شناسانده شده توسط کان، «ساخت متفکرانه فضا است». کار وی شامل نمونههای زیادی از اتاقها و فضاهای باز است که کمک به تفکر عمیق[11] میکند. به عنوان مثال انستیتو سالک[12] در لاهویا[13]، کالیفرنیا (1965) که در آن از یک فضای باز برای ایجاد توجه به خط افق اقیانوس آرام و از یک آبراه و نور برای افزودن بعد متافیزیکی جهت جستجوی قوانین پنهان طبیعت، استفاده میکند. یا مجدداً در موزه کیمبل[14] در فورتورث تگزاس (1972) شکافهایی در رأس طاقهای منحنی آن وجود دارد که برای ورود بخشی از نور روز به فضاهای داخل که بر روی سطح بتن صیقلی پخش میشود، به کار میرود. در آثار متأخر، به نظر میرسد کان شیفتهٔ خلق دید معنوی از طریق عناصر ابتدایی است. سازه، فضا و نور ترکیب شدهاند.
ظاهراً وی قصد دارد ایدههای مختلف هندسی و سازهای را متحد سازد تا ذهن و حواس ناظر را مستقیماً لمس کند. تأثیر از آثار باستانی بسیارند، اما نباید بیش از حد مهم به نظر برسند و فراموش کنیم که کان از منابع خود فراتر رفته و سبک دلخواه خویش را ساخته است. او با وجود تصاویر مختصر، عصارهٔ مطالب را ارائه میدهد و این سبک، فراتر از دیگران، انتزاعی است. کان از یک انتزاع مدرنیستی برای ایجاد یک محتوای پیچیده، حتی گاهی اوقات برای ارائه یک خلأ متافیزیکی استفاده میکند. کار او خارج از دستهبندیهای سَبْکی است، و گاهی اوقات سطح کهنالگویی از تجربه را لمس میکند.
کان را میتوان یکی از معدود معماران قرن بیستم دانست که با مسئلهٔ تعریف یک اثر یادمانی مدرن و معتبر درگیر بوده است. طرحهای وی برای فضاهای مقدس ادیان مختلف (کلیسا، کنیسه، مسجد) ایدهٔ تجمع را با یک حس متعالی ترکیب میکند. نور یکی از نکات کلیدی در این ترکیب نامحسوس بود. کان از طریق هندسههای نمادین، سرچشمهٔ معماری و نهادها را فراخواند. وی با ساختمانهایی مانند مجلس شورای ملی[15] در داکا، بنگلادش (1976)، پاکستان شرقی سابق، تضادهای بازنمایی در شرایط بعد استعمار[16][17]را تفسیر کرد و موفق شد سنتهای شرقی و غربی را با یکدیگر ادغام کند.
نمونههای پرقدرتی از آثار تاریخی دورهها و فرهنگهای مختلف شامل پانتئون رم، قلعهٔ قرون وسطایی کاستل دل مونته[18]، مقبرههای مغول، مساجد دورهٔ تاریخی سلطنت[19] بنگال، حتی ماندالاها و استوپاهای بودایی وجود دارند، اما در بنای مجلس شورای ملی این الهامات متنوع در یک فرم فعالی از وُیدهای قطع شده توسط محورها و مستقر در سلسله مراتب معین، تلفیق و دگرگون میشوند.
یکی از شناختهشدهترین هندسههای مورد علاقهٔ کان از طبیعت، کریستالها و دانههای برف است که فراتر از همهٔ تصورات فضایی، مدرن است -برعکس احجام بنایی متراکم مدرن: جشنی از ویدهای مملو از نور.
نظم موجود در آموزشهای معماری بوزار[23] برای سازماندهی اصول، در تمام زندگی کان به او کمک کرد. اما قبل از مرحلهٔ بیان کردن، مرحله کشف و شهود وجود داشت و او با هر طرح به دنبال یک ایدهٔ اصیل بود، یک فرم درخشان از تفکر، که همهچیز را زنده میکند. او اغلب به فضاهای متمرکز احاطهشده توسط حاشیههای فرعی متوسل میشد تا به نهادها، مانند کتابخانهها، پارلمانها یا خوابگاهها شکل دهد. پلان مجموعه با فضاهای داخلی و خارجی، معادل بصری «جامعهای از اتاقها» بود.
در نمونهٔ موردی داکا، کان انواع مختلف طرحهای متمرکز را برای تجسم مفاهیم نمادینِ تجمع و مرکز بررسی کرد. وی سرانجام محورهای اصلی و فرعی را مقرر کرد که بیانگر رابطههای متقابل بین عملکردهای مختلف یک پارلمان و یک بنای ملی است. شامل مسجدی با فرم قلعهمانند که برای قرارگیری در جهت قبله چرخیده است. برجها و دیوارهای کناری ارگ یادآور افسون کان است. ساختمان مجلس با سطوح بزرگ بتنی محو شده در نور، قالبهای مرمر مانند اتصالات و مناظر بزرگی از سایه، حضور پررنگ و اشتیاق به بعد ازلی دارد. در واقع ایالت داکا را به صورت ایدئالانه با استفاده از نمایش جهان کوچکی از قدرت، نمادی با مفاهیم عالم هستی، با زبانی اغراق شده و پر آب و تاب نشان میدهد.
کار کان در داکا دربرگیرندهٔ دورههای مختلف تاریخی (بومی و جهانی)، با تلاش برای شکلدهی نظم پسااستعماری و با ترکیب جنبههای سکولار و مذهبی در سیاست، به دنبال {پاسخ به} سؤالاتی در خصوص هویت است. این ساختمان نمادی از دموکراسی در کشوری است که هنوز دموکراسی کاملاً در آن عملکردی نیست، بیانیهای از «مدرنیته» که در عین حال حاوی ردپاهای باستانی است. کان در اینجا ثابت کرد که میتواند از مرز گفتمان معماری غربی فراتر رود، و به آرزوهای اجتماعی و سیاسی مللی که تازه از امپریالیسم رهایی یافتهاند شکل دهد. او به ریشههای باستانی نفوذ کرده و آنها را از طریق انتزاع معمول خویش به نمادهای پرطنین مدرنیته تبدیل کرد.
پارلمان داکا کار باشکوهی است، ممکن است پاسخی به پارلمان لوکوربوزیه در چندیکار باشد، اما در عین حال در پاسخ به خواستههای اقلیم مرطوب گرمسیری دچار مشکل است. راه حلهای او در داکا و احمدآباد (موسسه هندی مدیریت[24]، ۱۹۷۴) راههای جدیدی برای ترکیب جدید و قدیم، محلی و جهانی در برابر معماران آینده شبه قارهٔ هند که در جستجوی معیاری در خصوص سنت و درگیر با سوالاتی از هویت بعد از استعمار بودند، قرار داد. اما آنها نیز همانند ساختمانهای لوکوربوزیه در هند، نیازمند نقد بودند. آنها در شکلگیری یک فرهنگ معماری مدرن شامل افرادی مانند چارلز کورئا[25]، بالکریشنا دوشی[26]، راج ریوال[27] و آنانت راجی[28] که همهٔ آنها سنتهای هندی و غیرهندی را از طریق صافیهای مدرن جستجو کردهاند، مشارکت داشتند.
معماری کان با حرکت موج آهسته زمان کار میکند. حتی یک ساختمان اخیر مانند مسجد چندگاون در چیتاگونگ[29]، بنگلادش (۲۰۰۶) طراحی شده توسط کاشف محبوب چودوری[30]، تأثیرات دوردست کان را در سازماندهی فضایی خود نشان میدهد، ضمن اینکه تیپ ابتدایی مساجد را از دوره سلطنت بنگالی (قرن ۱۴و ۱۵) متحول میکند. کان به مانند لوکوربوزیه، هم یک آینه بود و هم یک لنز: کمککننده به معماران بعد از خود برای یافتن خویش و در عین حال به وجود آورندهٔ دیدگاههای جدید در خصوص مشکلات عمومی و اساسی.
کان آرزوی معماری «بیزمان اما ریشهدار در زمان خود» را داشت، و به جوهرهٔ گذشتههای مختلف فرهنگی و معماری پاسخ داد. به همین دلیل است که رها کردن او از ادعاهای فرقهای که گاهاً سعی میکنند او را به منزلهٔ یک معمار اصیل «آمریکای شمالی» ببینند، یا توسط کسانی که او را متعلق به مذهب خاصی میدانند، یا کسانی که سعی میکنند او را در گفتمان کلاسیک غربی محدود کنند، مهم است.
کان معتقد به «جهانگرایی» بود و کار وی گنجینهای است برای معمارانی که به دنبال مباحث متفاوت در مکانها و زمانهای دور دست هستند. بلافاصله پس از مرگ کان در سال ۱۹۷۴، تعدادی از معماران بودند که در مورد اینکه «یک آجر چه میخواهد باشد» سرگردان بودند و مقلد دایرههای جسورانه و مصالح بافتدار ساختمانهای کان بودند. طبق معمول باید بین ماده و روح و نیز بین ویژگیهای سطحی سَبْک و اصول راهنما تمایز قائل شد.
کسانی که از اساتید یاد میگیرند، مستقیماً از کارهایشان تقلید نمیکنند. در اروپا، تأثیر ایدههای کان در سبکها را میتوان در نظریهپردازی نوستالژیک آلدو روسی[33] و لا تندنزا[34] در دههٔ ۱۹۶۰ و در کار معماران در تیسینو[35] در سوئیس ( بوتا[36]، جالفتی[37] و …) در دههٔ ۱۹۷۰ حس کرد. تادائو آندو احتمالاً بدون امثال کان، نمیتوانست آندو باشد، اما در اینجا مهم، نظم هندسی، فضا و نور و همچنین هماهنگی با سنت بود. سطوح بتنی معروف آندو مطمئنا تحت تأثیر سطوح حل شده در نورِ سالک بود ، اما این سطوح به نوبه خود از مرکز هنرهای تجسمی کارپنتر[38] لوکوربوزیه برای طراحی شیارها و اتصالات نیز تأثیر گرفته است. این خاصیت سرزندگی سنت مدرن است که زنجیرهای دنبالهدار از ارائه راه حلها، در اختراعات جدید به وجود میآیند.
ماندگاریِ کان
به دلایلی که در بالا گفته شد، کان هیچوقت به طور کامل غایب نخواهد بود: او به مانند یک جریان زیرزمینی، همهجا و غالباً در مکانهای غیرمنتظره ظاهر میشود. گنبد معلق و فضای باشکوه مملو از نور کنگره پالاسیو[39] در سالامانکا[40] (۱۹۹۳) به وسیله خوان ناوارو بالدویگ[41]احتمالاً بدون کان نمیتوانست اینگونه باشد، اگرچه هیچ اثر آشکاری از کان در آن دیده نمیشود. ادیتریو[42] در بارسلونا که بیش از بیست سال پیش توسط رافائل مونئو[43] طراحی شده است تغییر شکل پیچیدهای از قالبهای بتونی، پانلهای پنجره فلزی و پوشش داخلی چوبی مرکز ملون[44] کان در ییل است. مرکز اجتماع خیابان ساراتوگا[45] در بروکلین توسط گئورگ رانالی[46] طراحی شد و اجرای آن چند سال پیش به اتمام رسید که در روشنایی مرکزی، فضای همگانی با سقف معلق و نور وارد شده از پنجره بام و گوشهها، تحت تأثیر کان قرار گرفته است. تاثیرات لوید رایت و اسکارپا نیز وجود دارد اما رانالی طی این سالها، همگی این تأثیرات را دریافت کرده و یک زبان و مهارت مختص خودش ساخته است.
به طور قطع در مورد هرگونه ارزیابی مجدد از کان توسط معماران جوان این نکته وجود دارد. ممکن است محققین برای آشکار کردن ابعاد مختلف از حرفه یا زندگی شخصی او سر و دست بشکنند، اما این خود آثار است که باید موضوع اصلی مطالعه برای یک معمار باشد. این آثار با قدرت باقی میماند (حتی اگر مشکلات عملی در نگهداری وجود داشته باشد) و زندگی در آنها ادامه دارد. بازدید اخیر از کتابخانه در آکادمی فیلیپس اکستر[47] (۱۹۷۲) نشان میدهد که این بنا چگونه به خوبی در آن محوطهٔ تاریخی استقرار یافته است، به نحوی که این احساس وجود دارد که این بناهای آجری محکم، با خوانش دوپهلو از دیوار و قاب، با فضای مرکزی یادبودی آن با احجام معلق، و میز مطالعههای صمیمی از چوب بلوط در کنار پنجره، قرنها پیش از آنکه حتی سازههای استعمار نو اطراف ساخته شوند، آنجا ایستاده بودند. گرمی و صمیمیتی در برخی از خانههای کان به وسیلهٔ مبلمان چوبی توکار، دسترسیهای غیر مستقیم، آجرهای بافتدار یا سطوح بنایی و چشماندازهای کنترل شده از مناظر طبیعی وجود دارد.
در دوران تکامل فکری کان، بیان اصیل او، قدرتمندانه در مقابل شیشه و فولاد براق شرکای همنسلش در آمریکا مقاومت کرد. او به نیروها و آرمانهای به اصطلاح «قرن آمریکا[49]» شامل نهادهای قدرتمند و مهارتها و مصالح صنعتی بینظیر بعد از آن، پاسخ داد. او به عنوان یک فرد خاص در بسیاری از کارها، میدانست چگونه فضاها و شرایط مناسب برای نهادهای مستقر در آمریکا مانند دانشگاههای آیوی لیگ[50] با پوشش چوب بلوط، نقاشیهایی با قاب طلا و ظواهر آکسبریج[51] بسازد. کان با مشکلات زمانهٔ خود دست و پنجه نرم میکرد و در فرایند گسترش معماری مدرن با قواعد سطحی منتج از آن، از نزول به سنتگرایی مبتذل که توسط افرادی مانند فیلیپ جانسون و ادوارد دورل استون پیگیری میشد، پرهیز کرد.
کاربرد بی عیب و نقص او از مصالح، مانند بتن عریان نقرهفام، تراورتن، استیل ضدزنگ صیقلی و چوب، او را متمایز از بقیه کرده بود. اما این سطوح نهایی است که بیانکنندهٔ ایدههای سازهای او بودند. آنها به روحِ خیال، کالبد بخشیدند. آنها یک ایده را تقویت کردند: حسِ نحوهٔ بودنِ اشیاء. کان خلوص مصالح را میستود اما منطقی نیست که او را در سبک «نئو بروتالیسم» قرار دهیم. او به کاوش در «فضای بینابینی» پرداخت اما همیشه از مباحث تیم ده[52] خارج بود. در مجموع او از شخصیتهایی بود که از نهضتها و «ایسمها» فراتر رفت.
بهترین آثار کان هنوز تازه به نظر میرسند به نحوی که گویی توانستهاند زمان را خلاصه کنند. شناخت کامل از او در زمان حیاتش به نحوی که شایستهاش بود وجود نداشت و به مانند بسیاری از هنرمندان بزرگ بعد از مرگش به شهرت رسید. اما علیرغم تغییر سبکها، او هرگز از گفتمان معماری ناپدید نشد به ویژه در «جهان غیر غربی». جهت قضاوت آثار او با توجه به علاقهٔ کنونی به آنها (اولین نمایشگاه بزرگ و کاتالوگ آثار بیست سالهاش)، کان بار دیگر در مرکز توجه قرار گرفته است.
طرحی از او برای پارک فور فریدمز[53] – یادبود فرانکلین دی روزولت[54] که بعد از مرگش ساخته شد، وجود دارد که قرار است در انتهای جنوبی جزیرهٔ روزولت (ولفاره[55] سابق) در رودخانهٔ شرقی به موازات منهتن افتتاح شود. این بنا اندکی قبل از فوت کان در سال 1974 برای یادبود رئیس جمهور نیودیل[56] و بزرگداشت یکی از سخنرانیهای او با عنوان «آزادیهای چهارگانه»؛ آزادی بیان و عقیده، آزادی عبادت، آزادی از قید احتیاج، و آزادی از ترس که در تاریخ ۶ ژانویه ۱۹۴۱ ایراد کرد، برنامهریزی شد. کان موافق دیدگاه اجتماعی روزولت بود، و طرحی ارائه شد که او با عبارت «یک اتاق و یک باغ» توصیف کرد.
طرح کان یک اتاق مستطیلی روباز که از نوک جنوبی جزیره تا داخل رودخانهٔ شرقی بیرون زده است را شامل میشود. این کار به وسیلهٔ لبههای زاویهدار که با خطوط درختان زیرفون[57] کاشتهشده، انجام گرفته است و در یک چشمانداز مهیج به سمت سردیس روزولت به هم میرسند. در پشت این سردیس، خود اتاق در فضای باز قرار دارد و منظرهای پهناور از رودخانه شرقی و افق منهتن را قاب میکند که شامل باریکهای از ساختمان سازمان ملل متحد در یک سمت است. در این مقاله مجال توضیح روند ساخت و بازسازی این پارک وجود ندارد.
اما دستآورد فعالیت کان گواهی است بر سماجت چندین سازمان و شخص، و ایمان آنها به ارائه ایدئالهای هم سیاسی و هم بینالمللی (که در سیاستهای اخیر کمتر دیده شده است). این همچنین باور به کیفیت جاودانهٔ معماری لویی کان را نیز نشان میدهد. جزیره ولفاره، آنطور که قبلاً نامیده میشد، زمانی تیمارستان روانی و بیمارستان مرض آبله بوده است، اما این پروژه یک پارک عمومی گشوده و فضایی باز با شخصیت مقدس خاصی ایجاد کرده است.
بخشهای سنگی این پروژه از بلوکهای یکپارچه از گرانیت کوه ایری[58] در کارولینای شمالی ساخته شده است. این تکههای سنگ خاکستری کمرنگ با دقت بسیار بریده شدهاند و با بندهای تیز کنار هم قرار گرفتهاند. آنها بر روی سنگهای خاکستری سختِ شسته که شالودهٔ این طرح را تشکیل میدهند، قرار میگیرند. فرمهای کج و زاویهدار کف توجه را به سمت سردیس رئیس جمهور فرانکلین دلانو روزولت جلب میکنند در حالی که پیشزمینه آسمانخراشها و شبکهبندیهای منتهن در دوردست را به وجود میآورد. یک چرخش در اطراف مجسمه لازم است تا متن آزادیهای چهارگانه که در قسمت عقب ستون حک شده است را پیدا کنید. منظرهٔ اتاق روباز نفسگیر است و یادآور منظرهٔ قاب شدهٔ سالک است که چشماندازهای دوردست را به داخل فضای زندگی میکشاند.
یک حسی از ابدیت وجود دارد. «اتاق» توسط بلوکهای عظیم گرانیتی با وزن 36 تُنی تعریف شده است و فاصله بین آنها یک اینچ است. قسمتهای جانبی بین بلوکها، جلا داده شدهاند به طوری که نور را همانند آینه منعکس میکنند. نتیجهٔ کار شگفتانگیز است، به خصوص در اوایل صبح وقتی پرتوهای نور در شکافهای بین بلوکهای سنگی فرو رفته و کیفیت غیرمادی ایجاد میکنند و باریکههای نور را در کف اتاق روباز به وجود میآورند. در این پروژه مطمئناً واپسین عقاید کان در مورد «سرآغازها» وجود دارد: اتاقی کهنالگویی که از آب طلوع میکند؛ اولین دیوارهای چند تکه شده؛ آشکارسازی عناصر اولیه سازهای؛ آفرینش اسطورهای با ریشههای معماری و اصول بنیادین آزادی دموکراسی.
پوریستها[59] نقد میکنند که پارک فور فریدمز به طور کامل، همانطور که برنامهریزی شده بود اجرا نشده است (در ارتفاع و فاصله درختان کمترین هماهنگی وجود داشته است)، که نتیجه آن کمی سنگینتر است، اما با این وجود همچنان تأثیر آن قوی است. این معماریای است که دقیقاً مانند سطوح فولادی ریچارد سرا[60]، بر روی حس سنگینی و همچنین حس بینایی کار میکند. تجربهٔ فیزیکی حجم سنگها و سطوح شبکهبندی شده کف و رمپهای مورب باعث ایجاد فشردگی و گسترش فضا میشوند. هیچ اقتباس تاریخی مستقیمی وجود ندارد، با این حال یک حس باستانی در آن وجود دارد، گویی یک معبد فرعونی به جزیره روبروی منهتن منتقل شده است.
یادبود کان برای روزولت عصاره بسیاری از ایدههای او در مورد یادوارگی است اما به نوعی با ابهامات ادراک بازی میکند. کف اتاق روباز همچون سکویی در رابطهٔ مستقیم با چشماندازهای دوردست رودخانه است که به مانند یک صحنهٔ نمایش به میدان دید بیننده کشیده میشود. بلافاصله بعد از لبهٔ این سکو یک مانع عمودی وجود دارد که نیاز به نرده را از بین میبرد که باعث تقویت حس فضای متعلق به جهانی گستردهتر میشود. شاید این روش کان برای تجلیل از جهانی بودن پیام روزولت برای بشریت باشد.
اتاق روباز پارک فور فریدمز در نیویورک ناخواسته با مؤسسه سالک در لاهویا مقایسه میشود که تحقق آن بیشک تکیه بر وجود بتن عریان، تراورتن و آب در انتخاب مصالح دارد. اما این دقیقاً وابسته به ویژگی غیرمادی است که از شاخصههای کان است و میتوان به «محوطهٔ متفکر[61]» در سالک فکر کرد که با نیمکتهای کم ارتفاع آن و نسیمهایی از اقیانوس آرام به عنوان هوایی که توسط نور و شرایط جوی ساحلی که نهنگها در طول سفر طولانی خود از آن عبور کرده و پرندگان قبل از شیرجه در دریا در آن جمع میشوند، زنده میشود. آبراه میانی که از شرق به غرب ادامه دارد افق دور را در داخل فضا ترسیم میکند، آفتاب غروب را منعکس میکند و یک قلمرو مخفی را به وجود میآورد.
شاید دروازهٔ یادمانی کان به سوی اقیانوس آرام، بنای پروپیلایا[62] در آکروپولیس یونان را یادآور میشود، اما با فرمی که انتزاعی است و نیروهای محیط اطراف را درقالب خود فرا میخواند. چگونه میتوانم شنیدن سخنرانی جوناس سالک در در ردیف جلو ساختمان سالک و سپس حضور مجدد در فضای میانی برای مشاهده نور غروب گرفتار شده در کانال آب همچون یک خط درخشان از جیوه، یا تجربهٔ طوفانی بر روی اقیانوس آرام با نور رعد و برق قاب شده با صفحات مورب ساختمان به مانند صحنهای از یک تراژدی یونانی را فراموش کنم. نوشتهٔ رو سنگ قبر کان را میتوانست توسط اکتاویو پاز[63] نوشته شده باشد: «من مسیر زندگی خودم را نه با سنگ و چوب، بلکه با نور و هوا علامتگذاری کردهام.»
[23] Beaux-Arts (هنرهای زیبا): کان در سال ۱۹۲۴م لیسانس معماری خود را از دانشگاه پنسیلوانیا دریافت کرد و در آنجا تحت آموزش پاول فیلیپ کرت، اصول هنرهای زیبا که تاکید به نظم و هماهنگی در معماری داشت را فراگرفت. م
[52] Team 10: گروهی از معماران و سایر شرکت کنندگان کنگره سیام در ۱۹۵۳ که خود کنگره را به چالش کشیدند و سپس دو جنبش مهم از آنها پدید آمد: بروتالیسم جدید برای اعضای انگلیسی و ساختارگرایی برای اعضای هلندی. م
[53] Four Freedoms Park: این پارک در سال ۲۰۱۲م افتتاح شده است. م
[56]: New Deal به برنامهٔ اقتصادی و اجتماعی فرانکلین روزولت رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بعد از بروز رکود بزرگ در ایالات متحده در سال ۱۹۲۹م اطلاق میشود. م
[59] سرهگرایی یا پیوریسم یا پوریسم سبکی از حجمگری بود که با زیباییشناسی نوین هنر ماشینی پیوند داشت. پیروان این سبک به دنبال کاهش و گاه حذف تزئینات و ریزهکاریهای موجود در حجمگری بودند تا به هنری ناب دست یابند. م
آشنایی با آراء معماران برجستهی جهان یکی از منابع ارزشمند نظری در معماری است که به دانشجویان معماری و حتی افراد حرفهای کمک میکند تا دیدگاه جامعتری نسبت به معماری و طراحی معماری پیدا کنند. بررسی دیدگاهها و مبانی فکری معماران – خصوصاً زمانی که از زبان خود آنها بیان شده باشد – و تطابق دادن آن با محصول نهایی دیدگاههایشان یکی از روشها ارتقاء طراحی است.
گفتگوهایی که به زبان ساده و با هدف مخاطب قرار دادن دانشجویان صورت میپذیرد، معمولاً نکات ظریفی در دل خود دارند که حاصل یک عمر فعالیت حرفهای است. دانشگاه پرینستون در مجموعهای ارزشمند گفتگوها و مصاحبههای معماران برتر را جمعآوری کرده و منتشر کرده است. یکی از گفتگوهای انجام شده در این مجموعه، با لویی کان، معمار شهیر قرن گذشته صورت پذیرفته است. لویی کان به دلیل سبک خاص طراحی و برقراری گفتمان موثر با کارفرما، همواره درک مناسبی از خواستههای کارفرما و کاربر داشته و با اضافه کردن چاشنی مناسب به آن خواستهها، معماریهای ارزشمندی را خلق کرده است.
کتاب «لویی کان گفتگو با دانشجویان» «LOUIS I. KAHN – Conversations with Students» شامل یک مقدمه، متن اصلی، و یک مؤخره است. مقدمه به قلم پیتر پاپادیمتریو است که لویی کان را به نحوی شاعرانه «لو آی کان» خطاب میکند. متن اصلی کتاب شامل سخنرانی لویی کان با عنوان «نور سفید، سایه سیاه» و سپس پرسش و پاسخی با دانشجویان و استادان است که برای آن عنوان «طراحی حرکت صورت به سمت حضور است» انتخاب شده است. مؤخره کتاب را لارس لیراپ، رئیس پیشین دانشکده معماری پرینستون، نوشته و در آن به نسبت میان دست و وجود و اندیشه معمار پرداخته است.
کتاب لویی کان گفتگو با دانشجویان توسط افرا غریبپور ترجمه شده و توسط انتشارات علمی به چاپ رسیده است. برای خرید اینترنتی کتاب فارسی و دانلود نسخه انگلیسی آن میتوانید به لینکهای زیر مراجعه کنید:
(توجه: لینک خرید کتاب قرارگرفته در این صفحه تنها یک پیشنهاد است و به معنای تأیید وبسایت فروشنده نیست. گفتار معمار مسئولیتی در قبال صحت مدعای سایت فروشنده ندارد و نفعی نیز از این معرفی نمیبرد.)
واقعیت این است که چهل، چهل و پنج سال پیش حاکمیت معماری مدرن بلامنازع بود. اما در حال حاضر چه در مراکش یا مالزی یا الجزایر یا یونان و مکزیک همه میخواهند کاریکاتور و مقلد دیگری نباشند و همه میکوشند که حیثیت فرهنگی خود را در قالب معماری حفظ کنند. و ما هم خودمان در این مورد یکدل هستیم و یک نیت داریم. اما من مشکل را جای دیگری میبینم. همانطور که گفته شد، در این تلاش برای قالب معماری بخشیدن به فرهنگ و هویت خودمان نه فرمولی داریم، نه الگویی و نه شیوهای خاص. و دیگران نیز همین مشکل را دارند. مثلا در ژاپن شما کارهای کیشو کوروکاوا را میبینید که چقدر عقیده به سنت دارد و در کتابهایش به این میپردازد که باید چگونه فرهنگ دیرین ژاپن را در کارها حفظ کرد. و حتی در یکی از کارهایش کلاه سامورایی را روی در ورودی گذاشته است. و از آنطرف اگزوساگی هم هست که عقیده دارد ژاپن به جایی رسیده میتواند پرواز کند، بیمرز و بوم. و لویی کان را هم میبینیم که در داکا مجلس را طراحی میکند و از آن سرزمین الهام میگیرد.
من در بنگلادش یک نظرخواهی انجام دادم. ۸۳ درصد مردم آن کشور با طرح کان موافق بودند، چون وقتی به آن نگاه میکنند حس میکنند چیزی از وجودشان و قلبشان و میراث فرهنگیشان در آن ساختمان است. و آقای عبدالواحد وکیل، شاگرد و همکار حسن فتحی را هم داریم که یک سنتگرای محض است و دقیقا مسجد را کپی میکند و الگو به الگو کارهای حسن فتحی را ادامه میدهد. به هرحال این بحث برای ما هم مطرح است. اینکه هویت معماری خودمان را چگونه بیان کنیم و ما کوشش کردیم به مسئولیت خودمان در این زمینه عمل کنیم. به هرحال واقعیت این است که فرمولی مشخص در دست نیست و اظهار نظر دربارهٔ این که این طرح زیادی مدرن یا سنتی است چندان آسان نیست. (در میزگرد طرحهای برندهٔ مسابقهٔ فرهنگستانهای ایران، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش 13، سال 1373)