امروزه {…} با یک جستجوی ساده در اینترنت دربارهٔ یک اثر معماری که در حال شکلگیری است میتوان بسیاری نمونهٔ مشابه یا حتی عین به عین پیدا کرد. به خاطر همین خود به خود ما مؤلف نیستیم. من تقریباً اصلا معمار مؤلف سراغ ندارم، دستکم پس از انقلاب که اینگونه شده است. اما میتوانم کمی به پیش از انقلاب تکیه کنم. ما یا کارهای کپی داریم یا اندیشههامان کپی است. اندیشهٔ اصیل در معماری نداریم که یک معمار به عنوان معمار مؤلف با اندیشهٔ اصیل بتواند کاری انجام دهد. تقریباً که نه، تحقیقأ این را نداریم. در بهترین حالت اندیشهٔ آن کپی است اما پروژهاش کپی نیست که این را هم بسیار کم میتوان پیدا کرد. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفتگو با معماران»، به کوشش جلال حسنخانی و رامین جلیلهوند، سال ۱۳۹۸)
برچسب: مباحث فلسفی
عشق مولود زیبایی است و چشم بصیرتی که از عشق نشئت گیرد ، به هر کجا نظر افکند زیبایی میبیند. ریشههای آشکار و نهان و باطن و ظاهر و مفاهیمِ واژهای زیبایی در فلسفه و هنر و ادبیات سرزمین کهنسال و دیرپای ایران چنان غنی و عمیق و گسترده است که به آسانی نمیتوان به گمانهزنی آن پرداخت؛ مگر به حسب شوق، و آن هم به مثابه کوزهای از بحر.
در اغلب مباحث فلسفی و معنوی، عشق -که خود رابطهٔ تنگاتنگی با زیبایی دارد- ثمرهٔ غایی است؛ اما در فرهنگ معاصر ما، پیوند میان زیبایی و خرد گسسته شده و همراه با آن خلاقیت نیز رنگ باخته است. حال دیگر خرد و زیبایی قرابتی با هم ندارند. هریک راه خود را میرود که سخت خشک و ابزاری است و خالی از جاذبهای ماندگار و در نتیجه جایی هم برای ادغام و همراهی آنها با یکدیگر و تجلی زیبای خلاقیت باقی نمانده است. با نگاهی ساده اما موشكافانه به علوم، فنون و صنایع و هنرها، میتوان دریافت {…} که ماحصل کمالیافته و غایی آنها به زیبایی ختم می شود.
حال این زیبایی گاه فقط در ظاهری زیبا جلوهگر میشود، و گاه در جوهر اندیشه و عملکردی به غایت مفید و درست و اصیل تجلی مییابد، و گاه نیز هردو را در خود دارد، که معماری میتواند چنین باشد. (در مقدمهٔ مقالهٔ «زیباییشناسی و خاستگاه آن در نقد معماری»، منتشر شده در مجلهٔ هنرهای زیبا، ش ۱۲، سال ۱۳۸۱)