دسته‌ها
گائتانو پشه

گائتانو پشه: در زمانهٔ قدیم هنر همیشه عملی بود

هنر فقط {شامل شکل‌های} سنتی آن، نظیر نقاشی و مجسمه نیست، بلکه هنر هر آن چیزی است که قادر باشد دربارهٔ واقعیت اظهار عقیده کند. اشیاء روزمره هنوز هم می‌توانند چیزی را بیان کنند که نه‌تنها عملی است، بلکه سیاسی، مذهبی یا فلسفی نیز است.

یک چیز را در نظر بگیرید. در زمانهٔ قدیم هنر همیشه عملی بود، چون آن موقع دوربینی نبود که عکس بگیرد، بنابراین مردم از نقاش درخواست می‌کردند که یک پرتره بکشد. پرتره عملی بود، آنها درخواست اثر هنری نکرده بودند، آنها یک پرتره خواسته بودند. بنابراین آن پرتره یک کارکرد بسیار عملی را برآورده می‌کرد.

مثال دیگری که بسیار دوست دارم این است که میکل‌آنژ وقتی کلیسای سیستین را با صحنه‌ای از روز حساب، یعنی جایی که جهنم را با شعله‌های آتش و مردمی که دارند می‌سوزند می‌بینید، ساخت. این اثر عملی بود، چرا که به مؤمنان نشان داد که اگر احکام کلیسا را رعایت نکنند، به جهنم می‌روند. (در گفت‌وگو با Emma Robertson، منتشر شده در وب‌سایت The Talks، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
یونا فریدمن

یونا فریدمن: فرانک گری و زها حدید معماری را همچون مجسمه می‌آفرینند، اما یک مجسمه لزوماً یک اثر معماری خوب نیست

آنچه مهم است این است که من تلاش نمی‌کنم راهکارهای فرمال خاصی را پیشنهاد دهم. من ترجیحات زیبایی‌شناسانهٔ خودم را دارم اما می‌توانم راهکارهای یکسره متفاوت را بپذیرم. برای من شیوهٔ فکر کردن است که اهمیت دارد. من به معماری جریان اصلی علاقه‌مند نیستم.

من دشمنی‌ای با این شخصیت‌ها ندارم، اما معماری فرانک گری و زها حدید صرفا آزاد به نظر می‌رسد. آنها معماری را همچون مجسمه می‌آفرینند. اما یک مجسمهٔ معمولی لزوماً یک اثر معماری خوب نیست. من مخالف هرگونه طرح ازپیش‌تعیین‌شده هستم. فرایند آزمون و خطاست که هر نوع فناوری را به پیش می‌برد. نگاه کنید که ناسا چگونه موشک می‌سازد. نقشه‌ای که روی کاغذ طرح شده باشد ممکن است ایدهٔ خوبی باشد، اما این همهٔ چیزی است که هست. هر چیز نیازمند این است که به آزمون گذاشته شود و مدام بهبود یابد. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily در سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
گلن مرکات

گلن مرکات: بسیاری از بناها محض خاطر متفاوت بودن متفاوتند اینها معماری پر سر و صدایی خلق می‌کنند که بر سر شما فریاد می‌زند

مصدر ترسیم کردن {to draw} به معنای بیرون کشیدن است، و بیرون کشیدن به معنای آشکار کردن است و آشکار کردن به معنای فهمیدن است. از طریق کامپیوتر، شما به نقطهٔ پایان می‌رسید، پیش از آن که معنای آن نقطهٔ پایان را درک کنید.

یکی از مشکلات دورهٔ ما این است که ابزارهایی را توسعه داده‌ایم که سرعت {در طراحی کردن} را ممکن می‌کند، اما سرعت و تکرار {لزوماً} به راه حل درست منتهی نمی‌شود. ادراک است که راه حل درست را به ما می‌دهد. می‌دانم که یک نفر ممکن است که از کامپیوتر برای کشف کردن بهره ببرد، اما آنچه او از طریق کامپیوتر تولید می‌کند فرم است. این محصول می‌تواند مجسمه باشد، اما لزوماً اثر معماری نیست. امروز آثار بسیاری وجود دارند که محض خاطر متفاوت بودن متفاوتند. این منجر به تولید معماری پر سر و صدا می‌شود، معماری‌ای که بر سر شما فریاد می‌زند.

{…} تفاوت معماری من از اوضاع {خاص هر پروژه} ناشی می‌شود. {…} من خودم را در حال تلاش برای خلق معماری از مکان آن، از زمان آن، از فن‌آوری آن و از فرهنگ آن می‌بینم.

مبادی و اصول معماری پرسش‌ها هستند. پیش از شروع هر پروژه می‌پرسم: وضعیت بستر از حیث زمین‌شناسی و ژئومورفولوژی چگونه است؟ تاریخ آن چیست؟ باد از کدام سمت می‌وزد؟ خورشید از کجا طلوع می‌کند؟ الگوی سایه‌اندازی چیست؟ نظام زهکشی آن کدام است؟ از حیث گیاه‌شناسی بستر چه وضعیتی دارد؟ من صرفاً در حال کار در قلمرو خودم هستم، به شکلی که مناسب است. این یک نوع نگرش است و من آن را به منزلهٔ یک مسئولیت کامل فرض می‌کنم. (در گفت‌وگو با Andrea Oppenheimer Dean منتشر شده در وب‌سایت Architectural Record، سال ۲۰۰۷)

دسته‌ها
مائوریتسیو کاتلان

مائوریتسیو کاتلان: ما بی‌حس شده‌ایم

من از این که هجو نکتهٔ اصلی کارهای من باشد به‌هیچ‌وجه مطمئن نیستم. کمدین‌ها {که کارشان هجو است} واقعیت‌ها را دستکاری و مسخره می‌کنند، در حالی که من در حقیقیت فکر می‌کنم واقعیت بسیار بسیار برانگیزاننده‌تر از آثار هنری من است. شما باید در خیابان قدم بزنید و فقرای واقعی را ببینید، نه مجسمه‌های جعلی من از آنها را. شما باید شاهد تجمع واقعی کله‌پوستی‌ها {گروهی از سفیدپوستان عمدتاً نژادپرست} باشید.

من فقط اینها را برمی‌گیریم؛ من همیشه در حال وام گرفتن قطعات، یا در واقع خرده‌هایی از واقعیت هستم، واقعیت‌های روزمره. اگر فکر می‌کنید آثار من خیلی برانگیزاننده است، این معنی را می‌دهد که دنیای واقعی بی‌نهایت برانگیزاننده است و ما هیچ عکس‌العملی نسبت به آن نشان نمی‌دهیم. شاید ما دیگر به شیوه‌ای که در این جهان زندگی می‌کنیم توجهی نشان نمی‌دهیم. ما به طور فزاینده‌ای، آن طور که شما می‌گویید، «دیگر دردی احساس نمی‌کنیم». ما بی‌حس هستیم. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت Artspace، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
کنگو کوما

کنگو کوما: معماری زها حدید نماد عصری بود که در آن فرم حرف اول را می‌زد

حقیقت این است که تا کنون طرح‌های خانم حدید چندین بار طرح‌های مرا در مسابقات معماری از دور خارج کرده {و او آن مسابقات را برده} است. وقتی به گزینه‌های دفتر او نگاه کنید، درخواهید یافت که وقتی به منزلهٔ مدل {یا مجسمه} آنها را ببینید واقعا چشم‌گیر هستند. اما طرح‌های من از حیث تجربهٔ واقعی {حضور در فضا} بهتر هستند. چنین نگاهی به یک رقیبِ حرفه‌ای کاملاً طبیعی است.

از یک لحاظ، دست‌آوردهای معماری خانم حدید نمادی است از عصری که در آن فُرم حرف اول را می‌زد. اما معماری من مخصوص دوره‌ای است که تجربه در اولویت است. هدف من خلق معماری برای دوره‌ای بوده که پس از دورهٔ اولویت فرم می‌آید. خانم حدید دیدگاه مخصوص خودش را به شکلی حقیقی در فُرم بنا پیاده می‌کرد. خوشحالم که او در مسابقهٔ طراحی ورزشگاه ملی توکیو شرکت کرد، چرا که در این مسابقه نهایتاً موضع من تأیید شد. (در گفتگو با Kensaku Amano، منتشر شده در وب‌سایت Japan Forward در سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
علی اکبر صارمی

علی اکبر صارمی: من از آثار زها حدید به منزلهٔ مجسمه خوشم می‌آید، اما دوست ندارم در ایران از او تقلید شود

در ایران اگر دو دورهٔ تأثیر از معماری غرب را در نظر بگیریم، در آثار معماری قرن بیستم بیشتر مسئلهٔ اجتماعی سوسیالیسم و مردم مطرح بود و می‌گفتند ما برای مردم کار می‌کنیم. چون با این معماری ساده می‌شد خیلی راحت ساخت. پروژه‌های ساختمانی در این دوره اوج گرفت. {…} الان کل خیابان طالقانی و مطهری همان معماری سادهٔ مدرنیستی است. اما در ده، بیست سال گذشته معماری به خاطر تأثیرات همین معماران به اصطلاح ستاره‌ای چون زاها حدید و آیزنمن و… تغییرات عمده‌ای کرده است. آثار این معماران بسیار جذاب است اما دیگر مسئلهٔ اجتماعی در آنها اهمیت ندارد. البته آنها بیشتر موزه و نمایشگاه ساختند و آثارشان جنبه‌های توریستی دارد. موزهٔ بیل‌بائو کار فرانک گهری در شهر کوچکی از اسپانیا باعث پیشرفت قابل توجه این شهر شد و امروز باید بلیت بخری و در صف بایستی تا بتوانی از آنجا دیدن کنی، منتها پروژه‌های این معماران روی دانشجوهای معماری، به ویژه دانشجویان معماری ایران اثر زیادی گذاشته است. از آنجایی که دانشجویان بر کامپیوتر هم مسلط هستند کارهای زیبایی می‌کشند اما اینها اصلا قابل تکرار و حتی قابل ساخت نیست. یک معمار در زندگی‌اش مگر چند بار موزه می‌سازد، اصلاً شاید در زندگی‌اش هیچ‌گاه امکان ساخت موزه نداشته باشد. با این حال طرح‌های مجسمه‌وار در کشوری مثل ایران که نه امکانات سازه‌ای آنها وجود دارد و نه بودجهٔ اینها تامین می‌شود، معنی ندارد.

زاها حدید یکی از معمارانی بود که کارهایش روی دانشجویان معماری ایران بسیار اثر گذاشته و من شاهد این تأثیرات هستم. اما همان‌طور که گفتم تأثیرات حدید هم مثبت است و هم منفی. دانشجویی که با این ایده‌ها بیرون می‌آید دیگر نمی‌تواند یک مجموعهٔ مسکونی در شمال و جنوب تهران بسازد. تصور کنید یک خیابان بخواهد با احجام منحنی کپی‌برداری‌شده از آثار حدید پر شود. به نظرم مضحک از آب در می‌آید. این معماری مد روز شده است. مسائل محیط زیست و اجتماعی تعیین‌کننده است و دیگر ما هر چیزی را در هر جایی نمی‌توانیم بسازیم بلکه باید جنبه‌های محیط زیستی و اکولوژیستی کار را حتما در نظر بگیریم. معماری برای مردم است، آن هم در درازمدت.

{…} خانم حدید در شصت و پنج سالگی فوت کرد و آثار زیادی از خود به جای گذاشت. روحشان شاد باشد. من از کارهای ایشان به عنوان کارهای مجسمه خوشم می‌آید، اما خوشم نمی‌آید که به هیچ وجه در ایران از ایشان تقلید یا تکرار شود. (در گفتگو با افسانه شفیعی به مناسبت درگذشت زها حدید، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۵)

دسته‌ها
موشه سفدی

موشه سفدی: ما معماران بر وضعیت روحی ساکنان بناهایمان تسلط داریم

چند سال پیش از من خواستند تا برای یک موزه طرح‌هایی بکشم. {…} من چند اسکیس از اتاق‌هایی زدم که سقف و کف با انحاء به دیوارها می‌رسید و پوشش اتاق از گچ سفید بود. ایدهٔ اصلی این بود که حضور اتاق برای مخاطبان موزه محسوس نباشد. نور همه‌چیز را همچون یک رحم شستشو می‌داد. آن زمان فکر می‌کردم که این محیطی ایدئال {برای موزه} است: معماری‌ای که وقتی برای مشاهدهٔ نقاشی‌ها و مجسمه‌ها می‌آیید به طور کامل ناپدید می‌شود. تجربهٔ این بنا همچون حضور داشتن در یک تخم مرغ می‌بود، تخم مرغی که از دیوارهایش آثار هنری پیش چشم شما معلق بود. {…}

بعدها اما کانسپت خود را زیر سوال بردم. {…} چگونه می‌توان بدون انکار وجه مادی یک فضای معماری آرامش و ملایمت کامل در یک محیط خلق کرد؟ به طوری که {در مورد موزه} از مغلوب بودن معماری‌مان {در برابر آثار هنری} مطمئن باشیم. چه ابزاری برای ایجاد آرامش و ملایمت در دسترس معماران وجود دارد؟

بعد فهمیدم که در مقام معمار ما مهار و تسلط بسیار زیادی بر وضعیت روحی و خلق و خوی {ساکنان بناهایمان} داریم. ناراحتی، افسردگی، ترس، آرامش. نکتهٔ اصلی در مورد نمایش مجموعه آثار هنری آن موزه آرامش بود. شکل‌های نرم، مثل سقف گنبدی‌شکل، آرامش‌دهنده هستند. پرتو نور بر شکل‌های نرم نیز آرامش‌بخش است.

شکل‌های هندسی زاویه‌دار و هر نوع سایهٔ شدید باعث ناآرامی در فضا می‌شود. بنابراین {برای فضایی چون موزه} باید از ایجاد سایه خودداری و از شکل‌های منحنی، نرم و نور پراکنده و غیر مستقیم استفاده کرد. آنگاه است که آثار هنری خود را نشان خواهند داد. اولویتی که به آثار هنری می‌دهید به معنی بی اهمیت بودن کف چوبی یا رگه‌های چوب {سطوح} یا مثلاً بافت بتنی، که به شما می‌گوید چیزی هست که سقف بالای سرتان را نگاه داشته، نیست. همهٔ اینها به شما کمک خواهد کرد تا آنچه می‌خواهید را انجام دهید، یعنی تمرکز بر آثار هنری. (در گفتگو با Dan Turner، منتشر شده در کتاب Sadie’s Gallery، سال ۱۹۸۹)

دسته‌ها
برونو تاوت

برونو تاوت: وحدت دوبارهٔ گرایش‌های مختلف هنری فقط زیر بال‌های یک معماری تازه امکان‌پذیر است

هنر، آنگاه که وجود داشته باشد، یک چیز واحد است؛ اما امروز هیچ هنری وجود ندارد. یگانه راه برای وحدت دوبارهٔ گرایش‌های مختلف و از هم گسیختهٔ هنری را فقط زیر بال‌های یک معماری تازه می‌توان یافت، به طوری که هر رشتهٔ مشخص هنری نقش خود را در یک بنا بازی کند. تنها آنگاه است که هیچ مرزی میان هنرهای کاربردی و مجسمه و نقاشی وجود نخواهد داشت. همه‌چیز به یک‌چیز تبدیل خواهد شد: معماری. (در اعلامیهٔ منتشر شده در سال ۱۹۱۸، به نقل از کتاب «Programs and manifestoes on 20th century architecture»)

دسته‌ها
گلن مرکات

گلن مرکات: من سعی نمی‌کنم چیزی را خلق کنم. وظیفهٔ من کشف کردن است

هر اثر معماری که وجود دارد یا استعدادش را دارد که وجود داشته باشد باید کشف شود. به عبارت دیگر، من هیچ چیزی را خلق نمی‌کنم. کار من کشف کردن است؛ درست همانطور که میکل‌آنژ می‌گفت: «هر قطعه سنگ یک مجسمه درون خود دارد و این وظیفهٔ مجسمه‌ساز است که آن را آشکار کند». به همین ترتیب، من سعی نمی‌کنم چیزی را خلق کنم. وظیفهٔ من کشف کردن است. به نظر من این ایده که ما چیزها را خلق می‌کنیم مشکل دارد. در آن نوعی از تفرعن وجود دارد. من ایده کلنجار رفتن را می‌پسندم، این که {نتیجهٔ کار} آنجا هست، اما از دست ما فراری است. در مسیر اکتشاف نیز یک فرآیندی خلاقانه وجود دارد. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌سایت Intercontinental Curatorial Project، سال ۲۰۱۳)

دسته‌ها
فرخ قهرمان‌پور

فرخ قهرمان‌پور: در معماری نمی‌توانیم آزادی یک نقاش آبستره را داشته باشیم

سیستمی که بعضی از معماران برای انتخاب یک نوع سمبل یا ایده و مفهومی ذهنی یا فلسفی به عنوان منبع الهام ایدهٔ معماری دارند، برای من خوشایند نیست. در بعضی موارد افراطی به کار گرفتن این شیوهٔ کار به جایی رسیده که مجسمهٔ چیزی را می‌سازند و اسم آن را معماری می‌گذارند. همین شیوهٔ برخورد را گاهی در سایر هنرها هم می‌بینیم مثلاً بعضیها تلاش می‌کنند تابلوهای نقاشی را تفسیر کنند، در حالی که به اعتقاد من وسيلهٔ بیان هنر نقاشی خود نقش است و احساسی که انتقال می‌دهد و اگر می‌خواست به نحو دیگری بگوید نقاشی نمی‌کرد، می‌نوشت.

به نظر من، معماری یک هنر کاربردی است. هم هنر و هم فن و به شدت با صنعت ساختمان در هم تنیده است. به همین دلیل ما در معماری نمی‌توانیم همان آزادی یک نقاش آبستره را داشته باشیم. در معماری بسیاری موانع و محدودیت‌ها وجود دارد و هنر معمار هم این است که، به رغم این موانع، اثری خلق کند که ماندگار باشد و بر ذهن‌ها تأثیر بگذارد و معروض زمان قرار نگیرد و کهنه نشود. (در گفتگو با محمدرضا حائری، منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش 28، سال 1383)