دسته‌ها
بئاتریس کولومینا

بئاتریس کولومینا: مجلهٔ پلی‌بوی نقش بسیار مهمی در پذیرش معماری مدرن در ایالات متحد داشت

مجلهٔ «پلی‌بوی» {در تاریخ معماری امریکا} خیلی مهم است. این مجله به پذیرش معماری و طراحی مدرن در ایالات متحد -که همیشه کشوری بسیار بی‌میل نسبت به مدرنیته بوده- کمک بسیار کرد. در واقع پس از نمایشگاه «سبک مدرن» جانسون، فقط یک گروه اقلیت بسیار نخبه‌گرا معماری مدرن را می‌پذیرند. بر خلاف اروپا، امریکایی‌ها در رابطه‌شان با معماری بسیار محافظه‌کار هستد.

دقیقاً در زمانی که همهٔ مجلات از جمله مجلهٔ هاوس اند گاردن، هاوس بیوتیفول و… همان خانهٔ مرسوم {در آن دوره} را تبلیغ می‌کردند و به طور کلی خانم‌ها و خانه‌داران را هدف قرار داده بودند، پلی‌بوی بدون هیچ شرمی مردان را هدف قرار داد.

در آن زمان مورد قبول قرار می‌گیرد که مردان به دکوراسیون داخلی علاقه‌مند باشند فقط به این شرط که طراحی داخلی باید مدرن باشد. {از این لحظه به بعد} اغواگری دیگر {مربوط به} معماری ویکتوریایی نیست، اغواگری معماری مدرن است. در آن زمان پلی‌بوی شروع می‌کند به این که انتشار بسیار بالایی داشته باشد و به نقطه‌ای می‌رسد که هفت میلیون نسخه می‌فروشد. (در گفت‌وگو با Jose Juan Barba، منتشر شده در وب‌سایت Metalocus، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
لبیوس وودز

لبیوس وودز: مدرنیسم همان کلاسیسیسم بود در لباسی تازه

باید اقرار کنم که در تحصیلات معماریِ من عظمت {یا مونومانتالیته} و ماندگاری جزو پیش‌فرض‌ها بود، حتی در اواخر دورهٔ مدرن که در پس‌لرزه‌های تلاطم‌های اجتماعی و سیاسی و فن‌آورانهٔ مدرنیسم قرار داشت. من، در نتیجهٔ آن تجربه و پس از تفکر بسیار، به این باور رسیده‌ام که مدرنیسم جنبشی ناموفق بود، چراکه به وعده‌هایش در زمینهٔ تسهیل تحولات اجتماعی از طریق یک معماریِ تازه عمل نکرد. در عوض، مدرنیسم {همان} کلاسیسیسم بود در لباسی تازه.

جوهرهٔ روزگار مدرن -روزگار معاصر- بی‌ثباتی است. چیزها می‌گذرند، تکامل می‌یابند، آن هم به سرعت. به سختی زمانی برای جذب اسلوب تازه، یک تکنیک تازه، یک مکان تازه، یک موقعیت تازه وجود دارد پیش از این که به دست یک چیز جدیدتر منسوخ شود، چیزی که ما باید با آن سازگار شویم، بدون این که وقتی برای این کار داشته باشیم.

این نوع از بی‌ثباتی، که قبلاً انقلابی نامیده می‌شد و امروز به ندرت به آن توجه می‌شود، نوعی سازگاری و خلاقیت از ما می‌طلبد که از قوانینی بهره می‌برد که یک‌سره با آنچه تاریخ -کلاسیسیسم- قادر به مهیا کردنش است تفاوت دارد. کلاسیسیسم و {معماری} مونومانتال هنوز هم تا به امروز همراه ما هستند. {موزهٔ فرانک گری در} بیلبائو یک مونومان کلاسیک است. معماریِ بی‌ثباتی، معماریِ مدرنیتهٔ حقیقی ما، به ندرت تصور شده است، چه رسد به این که ساخته شده باشد. (در گفتگو با Sebastiano Olivotto، منتشر شده در وب‌سایت شخصی لبیوس وودز در سال ۲۰۱۰)

دسته‌ها
دیمیتری پورفیریوس

دیمیتری پورفیریوس: سنت و مدرنیته دو روی یک سکه هستند، اما فرهنگ ما بین آنها نوعی دوگانگی باب کرده است

برای من سنت و مدرنیته دو روی یک سکه هستند، اما متأسفانه فرهنگ ما بین آنها نوعی دوگانگی باب کرده است. {طوری که گویی} سنت همیشه با آنچه در گذشته رخ داده مرتبط است و مدرنیته با آنچه منتظرش هستیم ارتباط دارد. من فکر نمی‌کنم که ساز و کار زندگی اینطور باشد.

سنت و مدرنیته پاره‌ایی از یک زنجیره هستند. این امر را از دریچهٔ یک استعاره ببینید. این که بگوییم من و پدرم هیچ وجه مشترکی نداریم چون او نود ساله است و من پنجاه و نه ساله کاملاً مزخرف است. من به او بسیار مدیونم، اما این بدین معنی نیست که من یک رونوشت از او هستم. من همه چیز را از او گرفته‌ام و آنها را مالِ خود کرده‌ام. (در گفت‌وگو با Mark F. Bernstein، منتشر شده در نشریهٔ Princeton Alumni Weekly، سال ۲۰۰۷)

دسته‌ها
داراب دیبا

داراب دیبا: اگر اخلاق نداشته باشید معماری‌تان به جایی نخواهد رسید

با نگاهی به نوشته‌های بزرگانی چون علی شریعتی، صادق هدایت، آلبر کامو، اورهان پاموک و غیره، درخواهیم یافت انسان‌هایی بودند که از خودشان سوال کردند چه کسی هستند و به چه پایبندند. آیا خداوند وجود دارد یا خیر؟ این سوالی است که در طول تاریخ همگان از خود می‌پرسند و در پس آن یک سری اخلاقیات و ارزش‌های جاویدان وجود دارد که همیشه در  کنار این سوال قرار گرفته و می‌بایست آن را دنبال کرد.

برخی بر این عقیده‌اند که پایبند نوشته‌های ارسطو و افلاطون هستند؛ به هرحال باید در جهان یک ارزش، اخلاقی وجود داشته باشد تا انسان بتواند زندگی کند. با آمدن مدرنیته، ارزش اخلاقی ساکنین غرب که لزوماً شاید خداپرست نبوده و مسائل متافیزیک و ماوراءالطبیعه را کنار گذاشته باشند، اما به دو مطلب دیگر پایبند هستند: یک: پایبند قوانینی هستند و قانون مشخص می‌کند که به عنوان مثال نمی‌توانم به شما تجاوز لفظی یا جسمی و… داشته باشم. دو: از طرف دیگر اخلاقیات است، خصیصه‌ای که خارجی‌ها به آن اصول اخلاق (اتیکس) می گویند.

به دلیل مطالعاتی که در زمینهٔ ادیان دارم، می‌توانم بگویم: وقتی اتیکس را با اخلاقیات، قانون و دین تلفیق می‌کنید، در زندگی به منشی دست خواهید یافت که اگر انسان از آن پیروی کند، فردی سالم خواهد بود.

شاید فکر کنید که چرا این مطالب را را برای شما عنوان می کنم و چه ارتباطی به معماری دارد! اما امروزه شدیداً به این مطالب معتقد هستم که اگر شما اخلاق نداشته باشید، معماری‌تان ثمره‌ای را به همراه نداشته و به جایی نخواهد رسید. که متأسفانه این مسئله برخلاف باورهای غربی‌هاست و دانشگاه‌های غرب معتقد هستند که به کسی اخلاق نمی‌آموزند، چرا که اخلاق مربوط به حریم خصوصی فرد است و تنها تخصص را به اشخاص آموزش می‌دهند.

اما بنده چنین عقیده‌ای ندارم. ما شرقی‌ها معتقد هستیم که ابتدا انسان مطرح است که می‌بایست فردی سالم باشد تا بتواند کار صحیح و قابل قبولی انجام دهد. بنده قبول ندارم که یک انسان ناسالم و نادرست، بتواند کار هنری ارزشمندی انجام دهد. ولی در غرب بر این موضوع عقیده دارند: شخصی که نابغه است، به هرحال می‌تواند کاری متفاوت و ارزشمند انجام دهد، لذا زندگی خصوصی او هر اندازه هم که برجسته باشد حائز اهمیت نیست.

در نهایت به اعتقاد بنده اگر در وجود انسان وحدتی باشد و آن را بدست آورد، مسائل و الگوهای معماری نیز به خودی خود از آن متجلی خواهند شد که این نیز باید جزئی از وجود او شود. (در گفت‌وگوی منتشر شده در کتاب «اندیشهٔ معماران معاصر ایران ۳»، به کوشش علیرضا عظیمی حسن‌آباد و دیگران، سال ۱۳۹۳)

دسته‌ها
بهرام شیردل

بهرام شیردل: در تهران وسایل نقلیه شهروند درجهٔ یک به شمار می‌روند و انسان‌ها شهروند درجهٔ دو

آنچه که در بد فهمیده شدن مدرنیته در ایران اتفاق افتاده تنها در جنبه‌های تکنولوژیک معماری آن نبود. در تمامی ساختارها ما با بحران ناشی از ترجمهٔ محض روبرو بودیم. بطور مثال زمانی که من به تهران نگاه می‌کنم به این فکر می‌کنم که چگونه ساختار یک شهر با جمعیتی در حدود دو میلیون نفر به یک شهر ده میلیونی تبدیل شده است. با ابزارهای ترجمهٔ فضاهای شهری مدرنیته ما فقط توانسته‌ایم شهری را ایجاد کنیم که توسعهٔ آن فقط بر اساس سیستم حمل و نقل تعریف شد، یعنی شهری با مراکز متعدد که دائما مابین مراکز در تردد هستیم.

زمینهٔ تصویری تهران مملو از پل‌های ترافیکی است و تعداد بیشماری ماشین. در این ترجمان وسایل نقلیه شهروندهای درجهٔ یک به شمار می‌روند و انسان‌ها شهروند درجهٔ دو، در صورتی که زمینهٔ تصویری شهرهایی مثل پاریس و یا نیویورک ساختارهای شهری متفاوتی دارند که مملو از صداهایی است که هم از گذشته و هم از حال و هم از آینده‌اند. (در یادداشتی با عنوان «سنت، مدرنیته و معماری قرن ۲۱» در مجلهٔ شارستان، ش ۴۰ و ۴۱، سال ۱۳۹۳)

دسته‌ها
فرهاد احمدی

فرهاد احمدی: غرب‌گرایی با مدرن شدن تفاوت بسیار دارد

ما در ایران معمار مؤلف نداریم. موضوع مهم این است که ما باید به خودباوری برسیم و تجسس کنیم و تئوری‌ای را داشته باشیم که چیزی به جز اتفاقات غرب باشد. ما متأسفانه جرئت نمی کنیم این سؤال را از خود بپرسیم. یکی از دوستان در مک‌گیل سؤال رساله دکتری خود را که اساتید تأیید کرده بودند با من در میان گذاشت. سؤال اساسی این بود که آیا راهی خارج از مدرنیته برای تحول و همسازی وجود دارد؟ یعنی با اینکه آنها خودشان مدرنیته را به وجود آورده‌اند باز آن را مورد سؤال قرار می دهند. اما ما بر این باوریم که این سرنوشتی محتوم است. ایران در حال توسعه، هم‌گرایی با غرب را مشابه مدرن شدن کرده است، در حالیکه غرب‌گرایی با مدرن شدن بسیار متفاوت است. مفهوم مدرنیته یک گشایش عظیم اجتماعی، طبقاتی و اهمیت به فرد و محور قرار گرفتن انسان و کسب حقوق فردی است، که رشد ایجاد می کند، اما اگر قرار باشد ما مصادیق مدرنیته را به جای مفاهیم آن دنبال کنیم این مسئله تأسف برانگیز است.

ما می‌توانستیم آخرین و بهترین تکنولوژی را نداشته باشیم اما مستقل بر پای خود معماری مطلوبی را ارائه دهیم. اگر روزی نفت ما را نخرند ما نابود می‌شویم. جمعیت کشور نسبت به جمعیت تاریخی آن چند برابر شده و بیشتر منابع طبیعی خود اعم از جنگل، آب، معادن و حتی هوا را از دست داده‌ایم در حالی که توقعات جامعه بسیار بالا رفته است. حتی اگر فکر کنیم معماری مدرن به ما فرصت‌ها و امکاناتی برای حفظ خود از بلایای طبیعی می‌دهد، این مسئله تنها در صورت دقت‌های فنی اجرایی پاسخ خواهد داد. اگر اصلاح فرهنگی صورت نگیرد نه تنها این دقت‌ها به وجود نمی‌آید، حتی تکنولوژی بدون آگاهی هم جلوی این بلایا را نمی‌تواند بگیرد. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفتگو با معماران»، به کوشش جلال حسن‌خانی و رامین جلیله‌وند، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
برنارد خوری

برنارد خوری: توسعهٔ شهرهای اطراف خلیج فارس روندی فاجعه‌بار دارد

من در مورد لبنان صحبت می‌کنم، اما این مساله برای جهان عرب، و شاید هندوستان، به طرقی بسیار فاجعه‌آمیزتر مصداق دارد. به مبالغهٔ پیرامون شهرهای بزرگ خلیج فارس (دوبی، ابوظبی، کویت) نگاه کنید که ظاهراً مدرنیته را در آغوش کشیده‌اند. به عقیده من، توسعهٔ این شهرها روندی فاجعه‌بار دارد.

اگر به بازسازی پس از جنگ در بیروت بازگردیم، روند آن این طور بود که «اگر می‌خواهید مدرن باشید، باید آن را وارد کنید.» مدرنیته از درون جامعه ریشه نمی‌گرفت. اگر پدران و پدربزرگ‌های ما به سادگی باور داشتند که آن‌ها بخشی از یک پروژه آرمانی بزرگ هستند، پسران یا نوه‌های آن‌ها به فضولات مدرنیته تبدیل شدند. در واقع ما تسلیم تاریخی شده‌ایم که دستی در نوشتن آن نداریم.

اگر کسی بخواهد از طریق ساختمانی که می‌سازد بیانیه‌ای صادر کند، کافی است که یک معمار غربی استخدام کند تا برایش کار را انجام دهد. اما به جای اینکار، آن‌ها {=سرمایه‌داران جامعهٔ عرب} چیزی را انتخاب می‌کنند که برای اهداف و زمینه‌های دیگری توسعه یافته است، سپس عناصر اسلامی را به آن اضافه می‌کنند و آن را در جایی می‌سازند که هیچ معنایی نمی‌دهد. به نظر من این یک نوع ورشکستگی سیاسی و فرهنگی است و فکر می‌کنم می‌تواند پیامدهای سیاسی و اجتماعی بسیار خطرناکی داشته باشد. اگر شما یک مرکز خرید در حومه هوستون داشته باشید و کورکورانه آن را به کویت وارد کنید و تصور کنید که همان سیستم‌ها، همان گونه‌شناسی و همان منطق در کویت نیز کار خواهد کرد، باید خود را برای یک فاجعه آماده کنید. (در گفتگو با Suchitra Deep، منتشر شده در وب‌سایت The WIRE، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
ابراهیم حقیقی

ابراهیم حقیقی: نقاشی مدرن ایرانی پنجاه‌ساله شده، اما هنوز عموم مردم مفهوم این نقاشی را متوجه نمی‌شوند

زمانی که ما به مدرنیته پرتاب شدیم، بسیار ذوق‌زده و شتاب‌زده حرکت‌مان را به هر سو آغاز کردیم، مدرنیت‌هایی را که در حقیقت از اروپا کشف و وارد کرده بودیم بی آنکه بنیان‌های اصلی‌اش درون فرهنگمان باشد. ظواهر را کسب می‌کنیم و این ظواهر هم آثار و نتایج خودش را مدام به دنبال می‌آورد. مثلاً اگر دارای روزنامه‌ای با حروف سربی، چاپخانه و… می‌شویم، ظاهر و قالب قضیه را داریم اما از تمام ظرفیت‌های آزاداندیشی و آزادمنشی که مطبوعات باید با خودش بیاورند، بی‌بهره‌ایم. ابتدا باید آزاداندیش و آزادمنش باشیم که بتوانیم مطبوعات آزاد داشته باشیم. چقدر در دوران رضاشاه روزنامه توقیف شده. چاپخانه آماده بود یعنی ابزار آماده است اما تفکر آماده نیست. {…} به نقاشی بر می‌گردم، مثلاً تحصیل‌کرده‌های نقاشی که دانش نقاشی را دارند نقاشی مدرن را می‌فهمند و لذت می‌برند اما همین امروز که پنجاه سال از نقاشی‌های مدرن ایرانی گذشته است، عموم مردم به طور کلی هنوز مفهوم درست این نقاشی‌ها را متوجه نشده‌اند و به عنوان نقاشی‌های اجق‌وجق نام می‌برند. پس هنوز فرهنگش جا نیفتاده، هنوز هم پرفروش‌ترین آثار نقاشی تابلوهای مناظر و گل و بلبل و میوه و پیرمرد چپق به دست و… است. (در گفتگو با فرزاد ادیبی، منتشر شده در ویژه‌نامهٔ روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۰)