دسته‌ها
پل رودولف

پل رودولف: من نه به ترندها و مدها، بلکه به آنچه مناسب‌ترین است علاقه‌مندم

من فی‌نفسه به تقارن یا عدم تقارن علاقه‌ای ندارم. یکی از ویژگی‌های قرن بیستم این است که هیچ‌چیز هیچ‌گاه کامل نیست، هیچ‌چیز هیچ‌گاه ثابت نیست. ما به چیزها طوری که در درون خود کامل هستند فکر نمی‌کنیم. یک بنا را فقط می‌توان در رابطه با موقعیتی که تغییر می‌کند در یک مقطع زمانی خاص در نظر گرفت. پس طراحی گذشته و آینده را اظهار می‌کند.

بنابراین کل ایده‌ی بناهای ناتمام که قرار است به طرق نامعلوم گسترش یابد فکر دائم {من} است. من حالا به قدر کافی زیسته‌ام تا بدانم که بناها خراب می‌شوند، آتش می‌گیرند، بخش‌هایی به آنها اضافه می‌شود، کاربران آن عوض می‌شوند و غیره. بنابراین برای من، طراحی معبدی در پارک، یا همراستا کردن یک خیابان بزرگ که پیرامون یک محور سازماندهی شده بی‌معنی است.

{…} من خیلی به ترندها و مُدها علاقه ندارم، بلکه به آنچه مناسب‌ترین است علاقه‌مندم. تقارن به منزله‌ی یک شیوه‌ی جهت‌یابی در جایی که پای جمعیت بسیار در میان است، مثلاً در فرودگاه، شاید بهترین استفاده را داشته باشد، اما حتی در این حالت هم خورشید از دادن نور متقارن خودداری می‌کند. کیفیت پایانِ باز معماری قرن بیستم در بیشتر مواقع تقارن را ناتوان می‌سازد. (در گفت‌وگو با John W. Cook، منتشر شده در کتاب Conversation with Architects در سال ۱۹۷۳)

برای مشاهده‌ی پروفایل پل رودولف اینجا کلیک کنید.

دسته‌ها
کوین روچ

کوین روچ: آسان است که فراموش کنیم بناها را برای مردم می‌سازیم و سخت است که به یاد داشته باشیم مردم صرفاً عدد نیستند

متکبرانه است که معماری را به سوی اثر هنری بودن میل دهیم بدون این که ماهیت آن را به طور کامل درک کنیم، و خطرناک است که این همه راجع به هنر حرف بزنیم مبادا آن را با مُد اشتباه بگیریم. هنر به سختی به دست می‌آید. هنر محصول تأمل عمیق راجع به ماهیت چیزهاست؛ نه محصول مقبولیت و تحسین.

بسیار آسان است که فراموش کنیم بناها را برای مردم می‌سازیم؛ مردمی که باید آن بناها را ببینند و از آنها استفاده کنند. آسان است که فراموش کنیم که آن آدم‌ها افرادی هستند با نیازها و سلیقه‌های متفاوت و سخت است که به یاد داشته باشیم که آنها صرفاً عدد نیستند.

ما باید مسئولیت خلق محیط {جامعهٔ} خودمان را بپذیریم از این فرصتی که در اختیار داریم برای رهبری و آموزش جامعه برای بهبود زیستگاهش استفاده کنیم و اجازه دهیم که آیندگان راجع به این که چه چیز هنر بود و چه چیز وهم قضاوت کنند. اجازه دهیم آیندگان تمدن ما را بسنجند.

همهٔ ما باید ارادهٔ خود را تسلیم خلق تمدنی کنیم که در آن بتوانیم در صلح با طبیعت و با یکدیگر زندگی کنیم. خوب ساختن کنشی صلح‌طلبانه است. بیایید امید داشته باشیم که این کار بیهوده نخواهد بود. (در سخنرانی پذیرش جایزهٔ پریتزکر، سال ۱۹۸۲)

دسته‌ها
علی اکبر صارمی

علی اکبر صارمی: هر تکنیک بعد از مدتی جنبهٔ زیبایی‌شناسانه و هنرمندانه به خود می‌گیرد

طاق و قوس اختراعی بود برای پوشاندن یک دهانهٔ بزرگ، زیرا این کار با سقف صاف امکان‌پذیر نبود. برای مثال در معماری یونان باستان باید یک سری ستون می‌گذاشتند و بالایش هم یک تکه‌سنگ که با این روش بیشتر از دو سه متر را نمی‌شد پوشاند. همچنین در بنای تخت جمشید که قوس به کار نرفته، سقف‌ها همه چوبی بوده، چوب‌های محکم و سفت ولی حداکثر بیش از پنج شش متر را نمی‌توان با این سیستم سقف صاف پوشاند.

به نظر من قوس یک اختراع بسیار ارزشمند است که انسان توانسته با استفاده از آن دهانه‌های وسیع‌تری در حدود بیست سی متر را بپوشاند، مثل طاق کسری که دهانهٔ آن بیست و چند متر است. پس در ابتدا اختراع تکنولوژیک بوده است و طی مرور زمان در معماری ایران و بعد هم در معماری رومی‌ها به کار رفته است. (طبق آنچه مورخین می‌گویند اول در ایران طاق به کار رفته و بعد در روم، البته بهتر است وارد بحث‌های مقایسه‌ای نشویم.)

به هر حال یکی از مکان‌های اولیهٔ به کارگیری طاق و قوس، ایران است و این تنوع در هیچ‌جای دنیا به جز ایران به چشم نمی‌خورد. البته بعد از مدتی حالت تکنولوژیک آن سر جایش ماند و کم‌کم حالت زیبایی‌شناسانه نیز پیدا کرد، مثل هر پدیدهٔ دیگر. چراکه تکنیک، بعد از یک مدت، جنبهٔ زیبایی‌شناسانه و هنرمندانه به خود می‌گیرد.

{…} مثل لباس، اکنون ما صرفاً لباس نمی‌پوشیم تا از باد و باران محفوظ بمانیم، بخشی از پوشیدن لباس برآوردن همین نیاز زیبایی‌شناسانه است. در واقع یک بخش مهمِ لباس، کیفیت، مد، سنت و همهٔ اینها است. قوس در معماری هم بعد از مدتی از حالت تکنولوژیک خارج شده و وارد حوزه‌های هنر انسانی می‌شود. (در گفت‌وگوی منتشر شده در جلد اول کتاب «اندیشهٔ معماران معاصر ایران»، به کوشش اسماعیل آزادی، سال ۱۳۸۹)

دسته‌ها
هرنان دیاز آلونسو

هرنان دیاز آلونسو: ما معماران باید کاری را انجام دهیم که اگر مردم می‌دانستند که چه می‌خواهند، آن را از ما طلب می‌کردند

من دوست دارم دانشجویان را تشویق کنم تا علایق شخصی خودشان را با خود {به آتلیه} بیاورند و آنها را به بخشی از دستور کار طراحی تبدیل کنند. چرا که فکر می‌کنم در نهایت ما {معماران} همواره کودک هستیم. فکر می‌کنم یکی از علل این که ما دوست داریم معمار باشیم این است که آدم‌هایی طفل‌مانند و رشدنیافته‌ایم. و علتی در این هست، نوعی شیدایی به سادگی {در همهٔ ما} وجود دارد، این که ما چیزهایی مشخص را دوست داریم و از چیزهایی خاص لذت می‌بریم. و این چیزها معمولاً آنهایی است که ما از موسیقی، سینما، مد، هنر و سایر چیزهای عامه‌پسند اخذ کرده‌ایم. هنگامی که ما این چیزها را وارد بازی می‌کنیم نباید به هیچ‌وجه خجالت‌زده باشیم.

برای من چندان مهم نیست که این مسئله منطقی هست یا نه. به نظرم این بخشی از وجه وجودی انسان است، این که ما همگی به شکل منفرد کار می‌کنیم، اما در انتهای کار می‌فهمیم که ما همگی مسحور چیزی مشابه شده‌ایم. ما همه فکر می‌کنیم که یک چیز را {فقط خودمان} کشف کرده‌ایم. حالا پرسش این است که ما چگونه می‌توانیم این را به بخشی از تولید بشردوستانه و با شعار «فرهنگ والا کافیست» تبدیل کنیم. و من فکر می‌کنم معماری باید این کار را انجام دهد. معماری باید سطح بالا باشد تا بتواند وظیفه‌اش را درک کند. می‌دانم که بسیاری از آدمها این را دوست ندارند، اما من دوستش دارم. من فکر نمیکنم که لازم باشد آنچه مردم از ما می‌خواهند را انجام دهیم. ما معماران باید آن کاری را انجام دهیم که اگر مردم می‌دانستند که چه می‌خواهند، آن را از ما طلب می‌کردند.

کار ما به چالش کشیدن جامعه است، برانگیختن است. هم‌پا کردن کار معماری با فرهنگ عامه ما را در رسیدن به این هدف کمک می‌کند، چرا که این کار حس خاصی از اُنس یا آشنایی ایجاد می‌کند. برای کسی همچون من که به امر گروتسک، مخوف و غریب علاقه دارد، آشنایی باعث شدیدتر شدن هر کدام از این امور می‌شود. هیچ‌چیز مخوف‌تر از چیزی آشنا نیست، هیچ چیز گروتسک‌تر از چیزی آشنا نیست. به این معنا، فرهنگ عامه در مسیر تغییر دادن و تاباندن امر آشنا به چیزی بسیار سطح بالاتر فوق‌العاده مفید است. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت suckerPUNCH در سال ۲۰۱۳)

دسته‌ها
شیگرو بان

شیگرو بان: معماری ذاتاً عملی ضد محیط زیستی است

همواره از من با عنوان معمار دوست‌دار محیط زیست یا معمار پایدار نام برده‌اند، اما من از نامیده شدن با این القاب متنفرم. من سازهٔ لوله‌مقوایی را در سال ۱۹۸۶ ساخته‌ام، سال‌ها قبل از زمانی که معماری پایدار مُد شود. {…} اما من معنای معماری پایدار یا زیست‌محیطی را نمی‌فهمم، چرا که عمل ساختن یک بنا به خودی خود در تقابل با زیبایی طبیعت است. معماری ذاتاً عملی ضد محیط زیستی است.

{…} البته از آنجایی که پایداری بینشی مهم است {با آن مشکلی ندارم}، و حتی اگر به شکل مُد درآمده، خیلی خوب است که مردم به پایداری علاقه‌مند شده‌اند. مشکل آنجاست که افراد بدون این که این اصطلاح را به شکل درست درک کنند از آن استفاده می‌کنند. {…} در اروپای امروز شما می‌توانید سیستم دیوار پرده‌ای بسیار گرانقیمتی با شیشهٔ دوجداره و کرکره‌های قابل تنظیم بخرید، و همیشه چنین سیستم‌های {ضد محیط زیستی توسط سازمان‌های ارائه‌دهندهٔ استانداردهای معماری پایدار} علائم مخصوص معماری پایدار را دریافت می‌کنند. (در گفتگو با Blaine Brownell، منتشر شده در کتاب Matter in the Floating World در سال ۲۰۱۱)

دسته‌ها
سیاوش تیموری

سیاوش تیموری: مرگ برای معماری‌ای تعریف می‌شود که هویت نداشته باشد

یکی از خصوصیات معماری ایرانی این است که وقتی شما به آن نگاه می‌کنید، عناصر متشکله بنا را می‌بینید. این را کمتر کسی درک کرده و می‌داند. ستون را می‌برند زیر گچ. ستون‌های من آهنی است. کانال‌هایم ریتم دارد. روی آجر که نمی‌توانم سیم‌کشی کنم. سیم‌کشی‌هایم در کانال است. هیچ ابایی هم ندارم از این نوع تعبیرات. گوته می‌گوید ابداع فرم اگر تعبیری درست نداشته باشد، مد است. مثلاً پورشه مدل ۱۹۹۲ یک شکل است، مدل ۱۹۹۳ یک شکل و ۱۹۹۴ هم یک شکل دیگر. همین‌طوری مد عوض می‌شود. مد زمان تولد و مرگ دارد ولی معماری این‌طوری نیست. مرگ برای معماری‌ای تعریف می‌شود که هویت ندارد. شما خانه بروجرودی‌ها و طباطبایی‌ها را ببینید که هنوز دل می‌برد. از معماری پایدار نام برده می‌شود، این گونه معماری‌ها پایدارند. البته این نوع از هنر معماری را ما امروز نمی‌توانیم تکرار کنیم زیرا در گذشته زندگی نمی‌کنیم. این نوع ساختمان‌ها، نحوه تفکر به فضا را بیان می‌کند نه اینکه صرفاً تکرار شوند. زیرا نحوه زندگی ما و تکنولوژی ساخت، یک‌صد و اندی سال پیشروتر از آن است. من خودم هرگز گذشته‌ام را تقلید نمی‌کنم. خانه من، خانه بروجرودی‌ها نیست اما هر کس آن را می‌بینید، می‌گوید عجب خانه ساکت، خوب و عجیب و غریبی است و آرامش و آسایش و حریم خصوصی را در آن درمی‌یابیم. (در گفتگو با سمیه باقری، منتشر شده در وب‌گاه هنرآنلاین در سال ۱۳۹۷)

دسته‌ها
سیروس باور

سیروس باور: آن‌زمان که با معماری تجارت نکنیم می‌توانیم معماری خوب به جامعه عرضه کنیم

معماری یک شیء تجاری نیست. اگر ما قبول کنیم که با معماری تجارت نکنیم و معماری را به خاطر رفاه جامعه انجام دهیم آن‌وقت می‌توانیم معماری خوب به جامعه عرضه کنیم. ولی تا زمانی که به خاطر ثروت هنگفتی که برخی دارند و نمی‌دانند آن را چه‌کار کنند {و} تفکر ما این باشد که معماری بساز و بفروشی انجام دهیم وضعیت همین خواهد ماند.

بزرگترین خرج خانواده یا یک شخص ثروتمند در زندگی خریدن یک اتومبیل گرانقیمت نیست، بلکه ساختن یک بناست و اگر بخواهد از ساختن این بنا استفادهٔ اقتصادی کند، یعنی از ثروت خود در ساختمان‌سازی استفاده ببرد، آن‌وقت معماری از بین می‌رود. امروز برج‌سازی مد روز شده و تمام ثروتمندان می‌خواهند برج بسازند چرا که ساخت مدرسه یا بیمارستان بازده اقتصادی ندارد. ولی وقتی یک زمین کوچک را در بیست یا سی طبقه بالا می‌برند، یعنی آن را بیست یا سی‌برابر در ارتفاع تقسیم می‌کنند طبعاً استفادهٔ اقتصادی و بازده مالی بالایی دارد.

به این ترتیب مثلاً قیمت یک زمین یک هکتاری ده برابر شده و از هر هکتار زمین به اندازهٔ ده برابر استفاده می‌شود و اگر بیست طبقه باشد بیست‌برابر استفاده دارد. خب تا وقتی تفکر این باشد معماری از بین می‌رود. معماری وقتی می‌تواند معماری یا فضای زندگی جامعه باشد که مسئلهٔ مال‌اندوزی را در آن در نظر نگیریم. (در گفتگو با اسماعیل آزادی، منتشر شده در کتاب «اندیشهٔ معماران معاصر ایران»، جلد اول، سال ۱۳۸۹)

دسته‌ها
جان بالدساری

جان بالدساری: امروز حتی معماران هم سعی می‌کنند هنرمند باشند

امروز مرز همه‌چیز کمرنگ شده، منظورم مرز میان مُد و هنر است. چند سال پیش این ایده مطرح شد که یک هنرمند را با یک طراح مد جفت کنند، اما حالا حتی معماران هم سعی می‌کنند هنرمند باشند. حالا با یک آش شله‌قلم‌کار طرفیم. فرانک گری که یکی از دوستان من است، همه‌چیز طراحی می‌کند. همین هفته مهمانی‌ای ترتیب دادند تا از یک بطری وودکا که فرانک گری طراحی کرده رونمایی شود. آخرین‌باری که او را دیدم داشت برای یکی از برندهای ژاپنی خودرو طراحی می‌کرد. (در گفتگو با Nicole Davis منتشر شده در وب‌سایت Artnet، سال 2004)

دسته‌ها
سید محمد بهشتی

سید محمد بهشتی: معاصر بودن یکی از ارکان همیشگی سنت ما بوده است

اگر متوجه شویم که مردم {در چند سال اخیر} تمنای کیفیت پیدا کرده‌اند باید ببینیم با رویکرد هنری، چطور می‌توان تمنای کیفیت را پاسخ داد. اگر اینگونه نگاه کنیم حتما به نتیجه می‌رسیم؛ نه اینکه فقط دنبال مد باشیم؛ چه مردم و چه طراحان. اگر سؤالمان این باشد که کیفیت منحصربه‌فرد خود را چگونه می‌توانیم عرضه کنیم باید دنبال ریشه‌هایمان هم برویم و آن‌را با راه‌حل‌های امروزی بیان کنیم. گذشتگان ما یکدیگر را کپی نکرده‌اند؛ قاجار، صفویه را کپی نکرده است؛ صفویه، تیموری را کپی نکرده است. معاصر بودن، همیشه یکی از ارکان سنت ما بوده است. امروز هم باید معاصر باشیم؛ یعنی باید ریشه‌ها را حفظ کنیم اما حرف تازه بزنیم. (در گفتگو با الهام مصدقی‌راد نویسندهٔ روزنامهٔ همشهری، سال 1396)