دسته‌ها
مرتضی ممیز

مرتضی ممیز: من طرف‌دار آن گروه از هنرمندانی هستم که مانند بولدوزر عمل می‌کنند

من طرف‌دار آن گروه از هنرمندانی هستم که مانند بولدوزر عمل می‌کنند. همه‌چیز را با کار و فشار زیاد از پیش پای خود بر می‌دارند و سلیقه‌ساز می‌شوند. می‌دانید که این عده از هنرمندان چقدر در تاریخ هنر حضور مؤثری دارند. انسان‌ها به دو شکل عمل می‌کنند؛ یک عمل طبیعی و روزمره. در نتیجه وقتی از آنها می‌پرسید که چطور عمل می‌کنید و چطور زندگی می‌کنید، آن‌ها کمی جا می‌خورند و نمی‌دانند چه بگویند. چون به نظر آنها کار مهمی انجام نشده که مستحق چنین سؤالی باشند. آنها به طور طبیعی زندگی کرده‌اند، کار کرده‌اند، تولید کرده‌اند، تولید مثل کرده‌اند، بعد همه‌چیز هم سر جای خودش بوده است. چون در آن‌ها یک خط مستقیم بدون گره و پیچ و خم وجود داشته که درونشان را با بیرون پیوند داده است. در واقع همۀ مردم دنیا می‌خواهند چنین حساب و کتاب روشنی با خودشان و با همه داشته باشند و اگر ندارند جزو آن دستهٔ دوم به حساب می‌آیند که ذهن و انرژی گران‌بهای خودشان را به جای عمل کردن و بولدوزر شدن، صرف محاسبات و نازک‌بینی‌های فراوان می‌کنند که مستقیم‌ترین راه را پیدا کنند و بالاخره عمرشان را تلف می‌کنند و راه هم به جایی نمی‌برند.

آدم در زندگی دو چیز دارد: یکی زاویهٔ دید یعنی شیوهٔ فکر کردن و دیگری هدف، که آن را بر اساس آن اولی انتخاب می‌کند. حرفهٔ آدم یکی از وسایل کوشش در میان این دو چیز است. تاکنون هم با چنگ و دندان و مبارزهٔ فراوان کوشیده‌ام حرفه‌ام را که مهجور و گمنام بوده، مطرح و معرفی کنم. در واقع دارم دربارهٔ این حرفه که همیشه لگدمال شده است، احقاق حق می‌کنم. امروز شما متوجه شده‌اید که کار گرافیک چیزی در مقابل نویسندگی، چاپ، نقاشی، معماری، سینما، تئاتر و غیره کم ندارد. مطلقاً چیزی کم ندارد. بلکه به خاطر ماهیت دسته جمعی کار کردنش و مسئولیتی که در مقابل فرهنگ روزمرهٔ جامعه به عهده دارد کاری است بسیار خطير و مؤثر. (در گفت‌وگو با ساعد مشکی، منتشر شده در نشریهٔ نشان، ش ۱۰، سال ۱۳۸۵، به نقل از وب‌سایت شخصی ساعد مشکی)

دسته‌ها
احمد وکیلی

احمد وکیلی: هنر شعاری و در خدمت تبلیغ دوران کوتاهی از تاریخ را فرامی‌گیرد و مرگ آن زودرس است

اگر بخواهیم نظری اجمالی بر نقاشی، به ویژه نقاشی شکل گرفته در دوران انقلاب داشته باشیم، می‌توان گفت: دوران پرشور انقلاب و زیر سوال رفتن فرهنگ متمایل به غرب قبل از انقلاب و متحول شدن نگرش ایدئولوژیک روی بیشتر نقاشان تربیت شده در آن دوران اثر گذاشت و آنها نسبت به هنر متعهد و به جامعه مسئول بار آمدند. در نتیجه نمی‌توان شخص و یا اشخاص مشخصی را تاثیرگذار دانست و تنها همین بس که اولین تعریف من از نقاشی تعهد در قبال جامعه و زبان نقاشی بود و این که برای چه و با که حرف می‌زنم. اعتقاد دارم هرکس با کمی احساس مسئولیت در آن دورهٔ پرشور قرار می‌گرفت، نسبت به جامعه، هنر و جایگاه هنرمند بی‌تفاوت نبود. در نتیجه هیچ منت و یا احساس برتری بر سر کسی و یا چیزی ندارم. اعتقاد من این است؛ هنر و هنرمند نسبت به جامعه مسئول است. از آن تغذیه می‌کند و باید با تمام وجود نسبت به مسایل آن متعهد باشد. البته دامنهٔ این بحث بسیار گسترده است. در مقاطع مختلفی از تاریخ، هنرمندانی وجود داشتند که شاید از دید عام، تنها به گل و محیط خانه و یا فیگورهای برهنه می‌پرداختند. اما در درون، تحولی بسیار بزرگ را در ساختار نقاشی ایجاد و خدمت بسیار بزرگی را نسبت به هنر کردند. به هر جهت با قاطعیت می‌توانم بگویم هنر نسبت به جامعه تعهد دارد. اما قابلیت انعطاف بسیاری را هم داراست و جایگاه آن از شعار به دور است و هنر شعاری و در خدمت تبلیغ در هر زمینه‌ای دوران کوتاهی از تاریخ را فرامی‌گیرد و مرگ آن زودرس است. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ چیستا، ش ۱۶۲ و ۱۶۳، سال ۱۳۷۸)

دسته‌ها
آنزلم کیفر

آنزلم کیفر: هنرمند باید آن چیزی را کشف کند که عمیقاً او را به وجد آورد

در مقام یک هنرمند، شما باید آن چیزی را کشف کنید که عمیقاً به وجدتان بیاورد. این که هنری را دربارهٔ هنر خلق کنید یا به آثار ماتیس و پیکاسو نگاه کنید و با خود بگویید که چطور می‌توانم همانند آنها نقاشی کنم کافی نیست. شما باید در آن چیزی که نمی‌تواند از راه دیگری خلق شود غرق شده باشید، آنگاه است که چیزهای دیگر، یعنی مهارت و تکنیک، نیز به دنبال آن خواهد آمد. (در گفتگو با Mark Hudson منتشر شده در وب‌گاه The Telegraph در سال ۲۰۱۴)

دسته‌ها
آی وی‌وی

آی وی‌وی: هنرمند واقعی همیشه در حال قرار دادن خود در معرض خطر است

به نظر من نقش و وظیفهٔ هنرمند هیچ‌گاه تغییر نمی‌کند. هنرمند همیشه با چشم یا قلب معصوم انسان‌ها سر و کار دارد و تلاش می‌کند پیش از این که ما بتوانیم داوری کنیم احساساتمان را برانگیزد. این مسئولیت هنرمند است که اسرار را برملا کند و قدم در موقعیت‌هایی بگذارد که مردم معمولاً آنها را خطرناک قلمداد می‌کنند یا کاری کند که به نوعی تخلف از داوری مرسوم جامعه است.

هنرمند همیشه در حال قرار دادن خود در اوضاعی است که کشمکش یا خطر در آن وجود دارد. این همان هنری است که من می‌توانم آن را تحسین کنم، آنچه غیر از این است، فقط نوعی زینت بیهوده در روزگار ماست. به نظر من در یک جامعهٔ بسیار مترقی، یا هر جامعه‌ای که تعریف جدیدی {از هنر} نیاز داشته باشد، هنر باید از طریق خلق یک زبان برای انعکاس زمانه متمایز شود. (در گفتگو با Lux Chen و Cynthia Rowell، منتشر شده در وب‌گاه Cineaste، سال ۲۰۱۷)