دسته‌ها
ایموس راپاپورت

ایموس راپاپورت: معماری یک حرفهٔ رو به زوال است، معماران از بین خواهند رفت، مگر این که به‌کلی تغییر کنند

من دیگر به معماران و آنچه انجام می‌دهند علاقه‌مند نیستم. تا آنجا که من می‌دانم معماران، آن‌طور که هستند و کار می‌کنند، می‌توانند همین حالا از بین بروند، و به نظر من از بین خواهند رفت، چرا که به آنها نیازی نیست. به نظر من معماری به کلی یک حرفهٔ رو به زوال است. {معماران} هرچه زودتر از بین بروند بهتر است، و از بین خواهند رفت، مگر این که از اساس تغییر کنند. در واقع امروز بیشتر به وضعیت حوزهٔ محیط-رفتار توجه دارم، چرا که از معماران ناامید شده‌ام.

به نظر من معماران باید از اساس تغییر کنند، آموزش‌شان را، ارزش‌هایشان را، و آنچه انجام می‌دهند را تغییر دهند و {معماری} همچون پزشکی، مهندسی، علوم مواد و غیره به حرفه‌ای دانش‌محور تبدیل شود. پیش از هر چیز، چنین امری مستلزم توسعهٔ مبنایی علمی و نظری است و بدین‌گونه معماری به رشته‌ای تبدیل می‌شود که می‌تواند آن زمان مسائل و مشکلات عملی را در دستور کار قرار دهد. نیاز است که حوزهٔ مطالعات محیط-رفتار به منزلهٔ شالوده‌ای برای یک حرفهٔ جدید توسعه پیدا کند، حرفه‌ای که در آن مطالعات محیط-رفتار کاربردی می‌تواند برای شناسایی این که مشکلات کدام است و آنگاه برای حل آنها به کار گرفته شود.

در حوزه‌های دیگر، آدم‌ها اکتشافات‌شان را، پیش از آن که آنها را به کار بگیرند یا همگانی‌شان کنند، سخت‌گیرانه به آزمون می‌گذارند. در حالی که معماران الساعه اکتشافات خود را می‌سازند؛ علاوه بر این، در سایر حوزه‌ها آن اکتشافات به دانش متکی است. آن شالودهٔ دانشی {در معماری} علاوه بر علوم اجتماعی باید بسیاری از رشته‌های دیگر را نیز، از جمله علوم شناختی، هوش مصنوعی، علوم تکاملی، روش‌شناسی علمی، منطق و ریاضیات شامل شود. تأکید باید بر چیزهایی جز ترسیم باشد. در واقع، حالا سالها می‌گذرد از آن زمان که من تعطیل کردن آتلیه‌های طراحی معماری را به منزلهٔ اولین گام برای حفظ رشتهٔ معماری پیشنهاد داده‌ام. (در گفت‌وگوی منتشر شده در ژورنال Architecture & Behaviour، دورهٔ ۸، ش ۱، سال ۱۹۹۲)

دسته‌ها
تویو ایتو

تویو ایتو: مقامات حکومتی تمایل دارند از طراحی برای کنترل مردم بهره ببرند

میان تصمیم‌گیرندگان در ژاپن این احساس مشترک وجود دارد که به ایده‌های تازه راجع به فضاهای عمومی نیازی نداریم و همین انواع ساختمان‌های عمومی‌ای که در حال حاضر داریم کافی است.

این مشکلی بزرگ است. مخصوصاً به این خاطر که حکومت تصور کاملاً متفاوتی دارد از این که یک بنای عمومی چگونه باید باشد، کاملاً متفاوت با کسانی که می‌خواهند در واقع از آن استفاده کنند.

مقامات حکومتی تمایل دارند که بخواهند از طراحی به نحوی برای کنترل مردم بهره ببرند. اما کنترل مردمی که می‌خواهند از یک فضا لذت ببرند رویکردی مثبت برای طراحی و برنامه‌ریزی شهر نیست. (در گفتگو با Kim Megson، منتشر شده در مجلهٔ CLAD، ش ۴، سال ۲۰۱۸)

دسته‌ها
سید محمد بهشتی

سید محمد بهشتی: مشکلات امروز ایران ناشی از این است که ما احساس نیاز نمی‌کنیم به آنکه اهل ایران باشیم

یکی از مفروضات اساسی باستان‌شناسان این است که هرچه از زیر خاک بیرون می‌آید حتما بنا به منطقی در آن لایه جای گرفته؛ یعنی تصادف یا حیله در کار نبوده و عده‌ای در هزاره‌های کهن ماموریت نداشته‌اند برای انحراف باستان‌شناسان آن قطعه را جاساز کنند. اما رفتار معاصر ما با سرزمینمان به ترتیبی است که حتما باستان‌شناسان آینده را نسبت به این فرض بنیادین مشکوک می‌کند. چنانکه اگر هزار سال دیگر در دشت کویر و لوت حفاری کنند، با مشاهده کارخانه‌های متعدد فولادسازی در این منطقه بسیار خشک یا حدس می‌زنند که افرادی مرموز آنها را دست انداخته‌اند و یا یقین می‌آورند که احتمالا شایعه وجود دریا در مرکز ایران حقیقت داشته؛ والا کدام جاهلی بدون وجود منابع عظیم آب اقدام به تاسیس فولادسازی در صحرا می‌کند؟

اما این تنها مشکل امروز ما و باستان‌شناسان آینده نیست: فرونشست زمین، مدیریت آب‌های شیرین، آلودگی هوا، خانواده، سیاست، اخلاق، سلامت، صادرات، مصرف، تولید و غیره امواج پی در پی بحران ظهور کرده است و آتیه هراسناک و وخیمی را پیش‌روی ما می‌نهد. آیا این بحران‌ها فارغ از اراده و فعل ما حاصل شده یا حاصل رفتار و کردار ماست؟ چگونه است که طی صد سال گذشته همه با نیت خیر کوشیده‌اند ایران را توسعه دهند اما در عمل خلاف طبع آن رفتار کرده‌اند؟

مسئله با سئوال هم ریشه است و نباید آنرا با مشکل یکی پنداشت. ممکن است در جامعه هزاران مشکل وجود داشته باشد اما معمولا منشا اکثر آنها یک مسئله است. وقتی از مسئله صحبت می‌کنیم از اصلی‌ترین پرسشمان سخن می‌گوییم؛ پرسشی که چون پاسخ فراخور بدان داده نشده، هزاران مشکل پدید آورده است. {…}

وقتی شناخت نسبت به سرزمین و اهل آن را بی‌اهمیت بیانگاریم، گویی از عقل خود در تاریکی استفاده می‌کنیم. معمولا حتی اقدامات بسیار معقول و مدبرانه وقتی در تاریکی انجام می‌شود، عواقب غیرقابل پیش‌بینی و در نتیجه بسیار وخیم برجای می‌گذارند. اما ماهیت ایران اصولا طوری است که امکان ارتکاب خطا در آن بسیار کم است؛ چه رسد به آزمون و خطاهای بزرگ که بسیار خطرناک و مهلکند. هزاران مشکل ایران ناشی از این مسئله ساده اما بغرنج است که ما اصلا احساس نیاز نمی‌کنیم به آنکه اهل ایران باشیم. (در مقالهٔ «ایران امروز یک مسئله دارد نه هزاران مشکل» در روزنامهٔ اعتماد، سال ۱۳۹۸)