معضل خیلی مهم {در ایران} این است که بسیاری از تصمیمات در بدنهٔ دولت با عوضشدن یک مدیر بهراحتی عوض میشود. در حالی که در دیگر کشورها اگر طرحی تصویب شود، آن طرح با تغییر شهردار و مدیریت شهری، ملغی نمیشود. اما در ایران مثل آبخوردن این کار را میکنند؛ یعنی طرحی را که یک مسئول تا نقطه مشخصی ادامه میدهد، در صورت برکناری از مدیریت، مسئول بعدی آن را متوقف و طرح جدید جایگزین میکند و ضرورت اجرای یک طرح نیمهکاره را احساس نمیکند. این سیکل معیوب و ناقص است؛ در حالی که مدیریتهای ما باید به قدری سازمانیافته باشد که طرحها با تغییر یک معاونت یا مدیر کل عوض نشود. نمونهٔ بارز این رویه را در شهر برلین، پایتخت آلمان میتوانیم ببینم که در آن حاشیه یک دیوار آن را به دو قسمت غربی و شرقی تقسیم میکرد و به یک محله فساد از لحاظ زندگی اجتماعی تبدیل شده بود. یکی از اساتید دانشگاه فنی برلین، اجرای طرح احیای این منطقه را بر عهده گرفت و درنهایت، با سیستمی هماهنگ، آن منطقه را به یکی از مناطق بسیار گران شهر تبدیل کرد که امروز بسیاری از شهروندان خواهان سکونت در آن هستند. اجرای این طرح 12 سال طول کشید و هر چهار سال شهردار و انجمن شهر عوض شد؛ اما خود طرح تغییر نکرد و در این مدت نحوهٔ اجرای آن عوض نشد. (در گفتگو با نویسندهٔ وبگاه صما (صدای مهندسی ایران) در سال 1394)
برچسب: معضلات
درست آن است که هر شهری متناسب با خصوصیات اخلاقی، فکری، احساسی و فرهنگ شهروندان خود ساخته شود، ولی واقعیت آن است که اهمیت این اصل به طور روزافزون کمتر شده است. مسئله این است که امروز همهٔ شهرهای ما در حال شبیه شدن به هم هستند و هرچند برخی افراد هنوز هم تا حدودی نسبت به شهر خود تعصب دارند، اما این موضوع عمومیت ندارد و یک حالت بین شهری در بین شهرهای کشور رواج یافته است.
امروز شهرها از لحاظ فضاهای شهری، ترافیک، ساختمانسازی و… مشابه هم میشوند و سیستم در حال تبدیل به یک سیستم همگانی است و تهران هم تبدیل به نمونهای شده که از همه چیز آن از مترو گرفته تا رنگ در مغازهها و… در سایر شهرها کپی میشود. در واقع هر بلایی که سر شهر تهران آمده، سر شهرهای دیگر هم میآورند.
درواقع اگر بخواهیم اصالتی را هم به شهرها نسبت بدهیم، در گذشته جا مانده و با گسترش شهرها هرچه جلوتر آمدهایم، این تضادهای داخلی و شباهتهای بین شهری بیشتر شده و اینها واقعیتهای تلخی است. مثلا ترافیک تهران فرقی با ترافیک اصفهان ندارد. هر دو شهر از این نظر دچار معضل هستند، یا پارکینگ ندارند و از زایندهرود و شیخبهایی اصفهان فقط یک اسم باقی مانده است. (در گفتگو با ناهید نعیمی نویسندهٔ مجلهٔ ساختمان، ش ۵۱، تیرماه سال ۱۳۹۴)
شهرنشینی در ایران هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب نظیر بسیاری از کشورهای جهان سوم به علت تغییرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از شتاب زیادی برخوردار بوده است. رشد سریع شهرهای بزرگ و به خصوص کلانشهر تهران فرصت آمادگی بستر شهری را برای پذیرا شدن این جمعیت رو به تزاید شهرنشین نداشته است. روز به روز کیفیت محلی شهری ما بدتر میشود. تهران را مقایسه کنید با سی، بیست یا حتی ده سال قبل و نتیجه را لمس کنید. آلودگی بیشتر، ترافیک بدتر، زمان به هدر رفتهٔ مردم، لطمات روحی و جسمی شهروندان و… . چه باید کرد؟ مسلما با نسخههای چند ماهه که به علت عمر کوتاه مسئولیت مسئولان مرتب پیچیده میشود و عدم توانمندی بخش حرفهای ما که هنوز جایگاه درخوری برای خود نیافته و نتوانسته راهحلهای مناسب و قابل اجرا در شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاضر ارائه کند و با منافع عجیب و غریب گروههای خاص نمیتوان معضل شهر نشینی را حداقل در کلانشهرها حل کرد. (مصاحبه با مجلهٔ جستارهای شهرسازی، سال 1385)
من واقعا از پایین آوردن ارزش معماری تا حد یک تندیس متنفرم. در نتیجهٔ این نوع نگاه که معماری را به مثابه مجمسه میبیند، متاسفانه نقش و مشارکت سایر افراد و تخصصها در ساخت یک بنا نادیده گرفته میشود. بهترین طرحها نیمه معماری و نیمه مهندسی هستند. بنابراین اثر خوب آن است که کاملا به همکاری و کمک مهندسان وابسته باشد. (در گفتگو با محسن مصطفوی، 2016)