دسته‌ها
دنیل لیبسکیند

دنیل لیبسکیند: معماران نباید فراموش کنند که معماری را برای مردم تولید می‌کنند تا در آن زندگی کنند

معماران هرگز نباید فراموش کنند که آنها معماری را برای مردم تولید می‌کنند تا در آن زندگی کنند. آنها باید محیطی زیبا برای همهٔ مردم خلق کنند، نه فقط برای یک درصد از آنها. ایده‌های بزرگ دربارهٔ ابرشهرها نخواهد توانست جهان را به اندازهٔ محیط‌هایی واقعی تغییر دهد که از طریق ساختن پروژه‌هایی پذیرا و پاسخگو برای مردم عادی خلق شده‌اند. ما معماران همگی باید مسئولیتی برای خلق یک شهر به‌يادماندنی در زمانه‌ی خود داشته باشیم. ما باید بر روی موضوع تبدیل مسائل به معماری، و به طور فزاینده، در مقیاس یک شهر کار کنیم. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily، سال ۲۰۲۲)

دسته‌ها
منصور فلامکی

محمد منصور فلامکی: معماری جامهٔ فضایی خاصی است که معمار بر پیکرهٔ کالبدی بنا می‌پوشاند

اگر بخواهیم از معماری تعریفی دقیق ارائه دهیم، جز دامن زدن به یک بحث نظری کار دیگری نمی‌توانیم بکنیم. برای تعریف معماری نیازمند صبر و حوصله هستیم، زیرا هم می‌توان معماری را از منظر عام آن بررسی کرد و هم می‌توان معماری را با معنای روزمره و شناخته شده، یعنی فضای حجمی سخت و ساخته شده در نظر گرفت و برای آن تعریف ارائه داد. این دو مقوله را باید از یکدیگر تفکیک کرد.

به عنوان نمونه، بیست سال پیش در همین دفتر با حدود چهل نفر از هنرمندان معمار، ادیب و موسیقیدان دربارهٔ این که آیا معماری و موسیقی با هم رابطه‌ای دارند یا نه و اگر دارند این رابطه چگونه است و آیا این دو با هم یگانگی‌هایی دارند یا خیر بحث مفصلی داشتیم. نتیجهٔ این بحث در کتابی منتشر شد که اکنون چاپ سوم آن نیز در دست انتشار است. این کتاب دوستداران بسیاری دارد، اگرچه ما نتوانستیم تمام آن مطالبی را که مد نظر بود در آن بگنجانیم.

با این همه در پاسخ به پرسش جنابعالی {که «تعریف معماری در حوزهٔ نظری چیست؟»} می‌توانم این شرح را بازگو کنم: معماری جامهٔ فضایی خاصی است که معمار بر پیکرهٔ کالبدی بنا می‌پوشاند. این جامهٔ فضایی از یک‌سو جهان درونی معمار را باز می‌تاباند و از سوی دیگر به تمام پدیده‌ها، اندیشه‌ها، مفهوم‌ها و ارزش‌هایی می‌نگرد که در جامعه‌ای که معمار درون آن می‌زید و می‌سازد زنده‌اند. در واقع اثر یک معمار نمایانگر حضور فعال و آگاه وی در جامعه‌ای است که در آن می‌زید. (در گفت‌وگوی منتشر شده در جلد اول کتاب «اندیشهٔ معماران معاصر ایران»، به کوشش اسماعیل آزادی، سال ۱۳۸۹)

دسته‌ها
چارلز مور

چارلز مور: معماران جزو آن دسته از آدم‌ها هستند که ایده‌هایشان هیچ معنایی ندارد، مگر این که آن چیز را که مظهر ایده‌هایشان باشد بسازند

من در کنفرانس‌ها و ملاقات‌های بی‌شماری شرکت کرده‌ام. یکی را به یاد می‌آورم که معماران و سازندگان یک طرف یک میز بزرگ نشسته بودند و جامعه‌شناسان و فراروان‌پزشکان در طرف دیگر آن میز. قرار بود معماران و سازندگان به دنبال پاسخ {پرسش‌هایشان} از طرف دانشگاهیان باشند. معماران نمی‌دانستند که چه سوالی بپرسند و دانشگاهیان هم قطعاً نمی‌دانستند چه پاسخی بدهند به پرسش‌هایی که پرسیده نشده است.

میان رویکردهای حرفه‌مندان {حوزهٔ معماری} و رویکردهای اهالی دانشگاه شکاف بسیار عمیق‌تری وجود دارد از آنچه که مدارس معماری دوست دارند بپذیرند.

{…} معماران جزو آن دسته از آدم‌ها هستند که ایده‌هایشان هیچ معنایی ندارد، مگر این که آن چیز را {که مظهر ایده‌هایشان باشد} بسازند. معمار در این {حوزه} وارد شده تا باعث شود اتفاقی بیفتد و این اتفاق معمولاً یک جور سازهٔ فیزیکی است.

در جایگاه مقابل معمار، جامعه‌شناس قرار دارد که هرچقدر نظریه‌اش محض‌تر باشد بهتر است و هرچه نظریه‌اش آمیخته به واقعیت باشد، بدتر. برای جامعه‌شناسان سخت است که بی‌طاقتی معمار در برابر بی‌عملی را درک کنند. (در گفت‌وگو با John w. Cook و Heinrich Klotz، منتشر شده در کتاب Conversation with architects در سال ۱۹۷۳)

دسته‌ها
نسرین سراجی

نسرین سراجی: معماری فقط زمانی می‌تواند روی جامعه تأثیر بگذارد که مردم عادی آن را بفهمند و بخواهند

لازم است معماران، برنامه‌ریزان {شهری} و معماران منظر در روشی که با یکدیگر همکاری می‌کنند و همچنین طریقهٔ نگاه‌شان به بستر پروژه‌ها تجدید نظر کنند. پیچیدگی سرزمین‌ها در ارتباط با اقتصاد و توسعهٔ آنها رشته‌های ما را با پرسش‌هایی ضروری مواجه می‌کند. اختصاص داشتن {به بستر} و اوضاع محلی موضوعی اساسی است، از این رو فهم بستر مورد مداخله، ویژگی‌های اجتماعی آن، مشخصه‌های سیاسی و اقتصادی آن، اوضاع اقلیمی و کد ژنیتیکی آن در طریقه‌ای که ما طرح‌ها را پیشنهاد می‌کنیم در منتها درجهٔ اهمیت قرار دارد.

ما پیش از آن که چیزی در بستر طرح «بنویسیم»، باید آن را با دقت بخوانیم و شرح دهیم. معماری فقط زمانی روی جامعهٔ ما تأثیر می‌گذارد که مردم عادی آن را بفهمند و بخواهند. معماران طی مدتی طولانی، از طریق استفاده از لهجه‌ای درون‌گروهی که برای سایر رشته‌ها ناآشناست، عموم مردم را با ضرورت معماری بیگانه کرده‌اند. ما باید ایدهٔ کمینهٔ هوشمند را تبلیغ کنیم؛ یعنی {استفاده از} کمترین مواد، کمترین هزینه، کمترین دخالت و غیره، به این منظور که تخریب محیط‌های طبیعی را کند و بالاخره فروبنشانیم. (در گفتگو با احمد زهدی، منتشر شده در مجلهٔ 2A، سال ۲۰۱۷، به نقل از وب‌سایت مجلهٔ 2A)

دسته‌ها
ایموس راپاپورت

ایموس راپاپورت: معماری یک حرفهٔ رو به زوال است، معماران از بین خواهند رفت، مگر این که به‌کلی تغییر کنند

من دیگر به معماران و آنچه انجام می‌دهند علاقه‌مند نیستم. تا آنجا که من می‌دانم معماران، آن‌طور که هستند و کار می‌کنند، می‌توانند همین حالا از بین بروند، و به نظر من از بین خواهند رفت، چرا که به آنها نیازی نیست. به نظر من معماری به کلی یک حرفهٔ رو به زوال است. {معماران} هرچه زودتر از بین بروند بهتر است، و از بین خواهند رفت، مگر این که از اساس تغییر کنند. در واقع امروز بیشتر به وضعیت حوزهٔ محیط-رفتار توجه دارم، چرا که از معماران ناامید شده‌ام.

به نظر من معماران باید از اساس تغییر کنند، آموزش‌شان را، ارزش‌هایشان را، و آنچه انجام می‌دهند را تغییر دهند و {معماری} همچون پزشکی، مهندسی، علوم مواد و غیره به حرفه‌ای دانش‌محور تبدیل شود. پیش از هر چیز، چنین امری مستلزم توسعهٔ مبنایی علمی و نظری است و بدین‌گونه معماری به رشته‌ای تبدیل می‌شود که می‌تواند آن زمان مسائل و مشکلات عملی را در دستور کار قرار دهد. نیاز است که حوزهٔ مطالعات محیط-رفتار به منزلهٔ شالوده‌ای برای یک حرفهٔ جدید توسعه پیدا کند، حرفه‌ای که در آن مطالعات محیط-رفتار کاربردی می‌تواند برای شناسایی این که مشکلات کدام است و آنگاه برای حل آنها به کار گرفته شود.

در حوزه‌های دیگر، آدم‌ها اکتشافات‌شان را، پیش از آن که آنها را به کار بگیرند یا همگانی‌شان کنند، سخت‌گیرانه به آزمون می‌گذارند. در حالی که معماران الساعه اکتشافات خود را می‌سازند؛ علاوه بر این، در سایر حوزه‌ها آن اکتشافات به دانش متکی است. آن شالودهٔ دانشی {در معماری} علاوه بر علوم اجتماعی باید بسیاری از رشته‌های دیگر را نیز، از جمله علوم شناختی، هوش مصنوعی، علوم تکاملی، روش‌شناسی علمی، منطق و ریاضیات شامل شود. تأکید باید بر چیزهایی جز ترسیم باشد. در واقع، حالا سالها می‌گذرد از آن زمان که من تعطیل کردن آتلیه‌های طراحی معماری را به منزلهٔ اولین گام برای حفظ رشتهٔ معماری پیشنهاد داده‌ام. (در گفت‌وگوی منتشر شده در ژورنال Architecture & Behaviour، دورهٔ ۸، ش ۱، سال ۱۹۹۲)

دسته‌ها
محمد کریم پیرنیا

محمد کریم پیرنیا: در ایران باستان امور هنری به نحوی انجام می‌گرفت که قابلیت ادامه، تکامل و مرمت را دارا باشد

اصولاً در ایران باستان، امور هنری رو به ترقی بود و به نحوی انجام می‌گرفت که قابلیت ادامه، تکامل و مرمت را نیز دارا باشد. هنر کاشی‌کاری ماهیتی خاص و مفهومی عمیق در خود نهفته دارد. تا زمان اخیر تصوری غلط دربارهٔ زیباکاری کاشی‌کاری وجود داشت. خوشبختانه اکنون خصوصیت آن به عنوان عایق رطوبتی و حرارتی به اثبات رسیده و معلوم شده که نقش و نگار آن، به ویژه با قطعات کوچک، برای سهولت تعمیر نیز بوده است، به طوری که برای مرمت نقاط خراب شده، کافی است که کاشی آماده شده را در اندازه و رنگ لازم به جای کاشی‌های فرسوده بگذارند. به این ترتیب چون کاشی‌کاری نقش‌دار است محل مرمت‌شده زننده به نظر نخواهد رسید.

امروزه می‌توان تاریخ و احتمالاً نام سازنده و مرمت‌گر را به گونه‌ای بر کاشی‌ها ثبت کرد که محل مرمت‌شده از نظر عموم غیر قابل تشخیص و از نظر معماران، باستان‌شناسان و محققین کاملاً مشخص باشد. به عبارتی، در امور نگهداری و مرمت آثار قدیمی و تاریخی ملزم به تقلید عینی هستیم، به گونه‌ای که ضمن حفظ شخصیت هنرمند اولی، زیبایی ابنیه را نیز حفظ کنیم، ولی در سایر موارد ملزم به این کار نخواهیم بود. تا قبل از معماری مدرن، عموماً هم تعمیرات، هم اصلاحات و هم توسعه دقیقاً بر طبق اصول و عین مصالح و تکنیک کهن انجام می‌گرفت. {…} در حالی که معماری مدرن و پیشرفته این باور را در تمام جهات ایجاد کرده که: «اکنون نباید این چنین کرد». (در مقاله‌ای با عنوان «دربارهٔ شهرسازی و معماری سنتی ایران» در مجلهٔ آبادی، ش ۱، سال ۱۳۷۰)

دسته‌ها
آلبرتو کامپو بائسا

آلبرتو کامپو بائسا: برخی از معماران فکر می‌کنند هر چقدر عجیب و غریب‌تر بسازند مدرن‌تر خواهند بود

هیچ طرح کلی و جامعی در مورد این که چطور می‌توان به‌روزتر بود وجود ندارد. با این حال معمارانی وجود دارند که فکر می‌کنند هر چقدر عجیب و غریب‌تر بسازند مدرن‌تر خواهند بود. جامعه با شگفت‌زدگی در مواجهه با این آثار عجیب و غریب عکس‌العمل نشان می‌دهد و به آنها این امکان را می‌دهند تا در قالب یک مکتب جدید خود را ارائه کنند. آنها می‌تابانند، می‌چرخانند، خم می‌کنند، رنگ می‌کنند و در واقع هر کاری بتوانند انجام می‌دهند تا چیزی شگفت‌آور خلق کنند. چیزی که صرف نظر از این که تا چه حد پرهزینه خواهد بود، به شکل بدی طراحی و ساخته نیز می‌شود تا در هر زمان و دوره‌ای مورد توجه قرار گیرد.

معاصر بودن یعنی تلفیق امروز، دیروز و فردا. یعنی وقتی که اکنون با لذتی فراوان ادیسه را در جدیدترین نسخه آن که به زبان اسپانیایی توسط کارلوس گارسیا گال نوشته شده است، می‌خوانم بی‌زمانی و معاصر بودن محض هومر به روشنی بر من آشکار است. هنگامی که دمودوکوس میوز آواز می‌خواند و ادیسه چهره‌اش را می‌پوشاند تا فایاکی‌ها نتوانند گریه او را ببیند اشک در چشمانم حلقه می‌زند.

هومر کاملاً معاصر است حتی بیش از پل آستر. کسی که در کنار مشهوریت غیر قابل انکارش در چند سال گذشته، در حال حاضر وقت خود را به نوشتن چیزهای عجیب برای حفظ فروش آثارش اختصاص داده است. (در مقالهٔ «لفظ معاصر به چه معنی است؟»، منتشر شده در مجلهٔ شارستان، ش ۴۴ و ۴۵، سال ۱۳۹۴، ترجمهٔ نشید نبیان)

دسته‌ها
نوشتارها

اندر ضرورت نوشتن معماران: چرا معماران باید بنویسند؟

[et_pb_section fb_built=”1″ custom_padding_last_edited=”on|desktop” _builder_version=”3.22″ background_color=”#ffde00″ custom_padding_tablet=”50px|0|50px|0″ custom_padding_phone=”” transparent_background=”off” padding_mobile=”off” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on”][et_pb_row padding_mobile=”off” column_padding_mobile=”on” _builder_version=”3.25″ background_size=”initial” background_position=”top_left” background_repeat=”repeat” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on”][et_pb_column type=”4_4″ _builder_version=”3.25″ custom_padding=”|||” custom_padding__hover=”|||”][et_pb_post_title meta=”off” _builder_version=”3.0.87″ title_font_size=”26″ title_line_height=”1.3em” title_all_caps=”off” meta_font_size=”10″ background_color=”rgba(255,255,255,0)” parallax=”on” parallax_method=”off” text_orientation=”center” parallax_effect=”on” module_bg_color=”rgba(255,255,255,0)” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid”]

[/et_pb_post_title][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section fb_built=”1″ fullwidth=”on” custom_padding_last_edited=”on|desktop” _builder_version=”3.22″ background_color=”#222222″ custom_padding=”0px|0px|0px|0px” custom_padding_tablet=”50px|0|50px|0″ custom_padding_phone=”” transparent_background=”off” padding_mobile=”off” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on”][et_pb_fullwidth_header title=”مهدی محمدی” text_orientation=”center” content_max_width=”none” _builder_version=”4.2.2″ title_font_size=”19px” background_color=”rgba(255, 255, 255, 0)” vertical_offset_tablet=”0″ horizontal_offset_tablet=”0″ z_index_tablet=”0″ title_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” title_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” title_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” content_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” content_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” content_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” subhead_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” subhead_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” subhead_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” content_link_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” content_link_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” content_link_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” content_ul_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” content_ul_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” content_ul_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” content_ol_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” content_ol_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” content_ol_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” content_quote_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” content_quote_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” content_quote_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” button_one_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” button_one_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” button_one_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” button_two_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” button_two_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” button_two_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” box_shadow_horizontal_tablet=”0px” box_shadow_vertical_tablet=”0px” box_shadow_blur_tablet=”40px” box_shadow_spread_tablet=”0px” box_shadow_horizontal_image_tablet=”0px” box_shadow_vertical_image_tablet=”0px” box_shadow_blur_image_tablet=”40px” box_shadow_spread_image_tablet=”0px” box_shadow_horizontal_button_one_tablet=”0px” box_shadow_vertical_button_one_tablet=”0px” box_shadow_blur_button_one_tablet=”40px” box_shadow_spread_button_one_tablet=”0px” box_shadow_horizontal_button_two_tablet=”0px” box_shadow_vertical_button_two_tablet=”0px” box_shadow_blur_button_two_tablet=”40px” box_shadow_spread_button_two_tablet=”0px” text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” button_one_letter_spacing_hover=”0″ button_two_letter_spacing_hover=”0″ button_one_text_size__hover_enabled=”off” button_two_text_size__hover_enabled=”off” button_one_text_color__hover_enabled=”off” button_two_text_color__hover_enabled=”off” button_one_border_width__hover_enabled=”off” button_two_border_width__hover_enabled=”off” button_one_border_color__hover_enabled=”off” button_two_border_color__hover_enabled=”off” button_one_border_radius__hover_enabled=”off” button_two_border_radius__hover_enabled=”off” button_one_letter_spacing__hover_enabled=”on” button_one_letter_spacing__hover=”0″ button_two_letter_spacing__hover_enabled=”on” button_two_letter_spacing__hover=”0″ button_one_bg_color__hover_enabled=”off” button_two_bg_color__hover_enabled=”off”][/et_pb_fullwidth_header][/et_pb_section][et_pb_section fb_built=”1″ _builder_version=”3.22″][et_pb_row padding_mobile=”off” column_padding_mobile=”on” _builder_version=”3.25″ background_size=”initial” background_position=”top_left” background_repeat=”repeat” custom_padding=”0px||0px|” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on”][et_pb_column type=”4_4″ _builder_version=”3.25″ custom_padding=”|||” custom_padding__hover=”|||”][et_pb_text _builder_version=”4.2.2″ background_size=”initial” background_position=”top_left” background_repeat=”repeat” vertical_offset_tablet=”0″ horizontal_offset_tablet=”0″ text_orientation=”right” hover_enabled=”0″ z_index_tablet=”0″ text_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” text_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” text_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” link_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” link_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” link_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” ul_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” ul_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” ul_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” ol_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” ol_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” ol_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” quote_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” quote_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” quote_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” header_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” header_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” header_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” header_2_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” header_2_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” header_2_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” header_3_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” header_3_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” header_3_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” header_4_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” header_4_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” header_4_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” header_5_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” header_5_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” header_5_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” header_6_text_shadow_horizontal_length_tablet=”0px” header_6_text_shadow_vertical_length_tablet=”0px” header_6_text_shadow_blur_strength_tablet=”1px” box_shadow_horizontal_tablet=”0px” box_shadow_vertical_tablet=”0px” box_shadow_blur_tablet=”40px” box_shadow_spread_tablet=”0px” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid”]

اگر با جغرافیای منابع مکتوب فارسی حوزهٔ معماری آشنا باشید تصدیق خواهید کرد که معماران ما به اندازهٔ کافی نمی‌نویسند یا برای شکل دادن به اندیشه‌های خود در قالب کتاب یا مقاله اهتمام کافی نمی‌کنند. کمبود مجله و رسانهٔ مختص معماری نیز ما را با فقر مصاحبهٔ تصویری یا نوشتاری با معماران مواجه کرده است. گذشته از معماران دوران پیشامدرن ایران -که از بسیاری از آنها حتی یک نام هم باقی نمانده چه برسد به متن مکتوب- از نسل اول و دوم معماران آکادمیک ایرانی نیز نوشته‌های بسیار اندکی در دست داریم. اگرچه از معماران باسابقهٔ امروز ما نوشته‌های بیشتری در دسترس است، همچنان از حیث متون نوشته شده به قلم معماران فقیریم.

شاید بسیاری پاسخ دهند که کار معماران نوشتن نیست! معمار اگر سخنی داشته باشد آن را در اثرش می‌گوید. بله، می‌شود بسیاری از اندیشه‌های معمار را از اثر او استخراج کرد، اما این همیشه کافی نیست. چراکه یک معمار شاید فرصت پیدا نکند برخی اندیشه‌های معمارانه‌اش را در یک اثر متجلی کند، در چنین حالتی او باید چه کار کند؟ اندیشه‌ای که شخصی همچون سیحون، به علت تجربهٔ معمارانهٔ خاص‌اش، در ذهن دارد ممکن است به ذهن هیچ‌کس دیگری خطور نکند. بنابراین اگر «سیحون‌ها» ننویسند، ممکن است برخی اندیشه‌های معماری هیچ‌گاه به صورت نوشته در نیایند تا دیگران از آنها بیاموزند یا نقدشان کنند.

به جز اینها، اگر معماری را دانشی پیوسته با فرهنگ و تاریخ و جغرافیای یک سرزمین بدانیم، آنگاه کارکردی مهم‌تر نیز برای نوشته‌های معمارانه قائل خواهیم شد. معماران یک سرزمین (که عموماً با مسائل مشابهی مواجه هستند) به طور مستقیم و غیر مستقیم از اندیشه‌ها و تجربه‌های یکدیگر می‌آموزند. پس علاوه بر آثار معماری آموزنده، به منابع نوشتاری به مثابه جزیی از اجزای ادبیات این حوزه نیازمندیم. اجزایی که به مرور به تجمیع و اشباع اندیشهٔ معماری منجر خواهد شد و شاید نظریه‌های معماری از بستر همین ادبیات اشباع شده بیرون بیاید.

البته هستند معماری‌خواندگان و معماری‌پژوهانی که بسیار می‌نویسند، اما سخن من معطوف به معماران و طراحان باسابقه‌ای است که از آنها نوشته‌ای در دست نداریم. گویا این قشر از معماران وظیفهٔ نوشتن و نظریه‌پرداختن را به طور کامل به همکاران دانشگاهی خود واگذار کرده‌اند. در صورتی که هرچه پژوهشگران و استادان دانشگاه بنویسند جای خالی سخن و نوشتار معماران دست‌اندرکار طراحی و ساختن پر نخواهد شد. مخصوصاً در وضعیت امروز که بیشتر دانشگاهیان برای بالا بردن رتبهٔ خود در حال تولید مقالات بی‌سروته و بی‌فایده هستند.

[/et_pb_text][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section fb_built=”1″ custom_padding_last_edited=”on|desktop” admin_label=”Section” _builder_version=”3.22″ background_color=”#ffffff” custom_padding=”0px|0px|0px|0px” custom_padding_tablet=”50px|0|50px|0″ custom_padding_phone=”” transparent_background=”off” padding_mobile=”off” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” global_module=”4602″][et_pb_row padding_mobile=”off” column_padding_mobile=”on” _builder_version=”3.25″ background_size=”initial” background_position=”top_left” background_repeat=”repeat” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on”][et_pb_column type=”4_4″ _builder_version=”3.25″ custom_padding=”|||” custom_padding__hover=”|||”][et_pb_code]

 

[/et_pb_code][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section]

دسته‌ها
دنیل لیبسکیند

دنیل لیبسکیند: معماران و برنامه‌ریزان معاصر باید کل تفکر «طرح جامع» را به چالش گیرند

در هر جامعه‌ای نیازی حیاتی به نمادها و نشانه‌هایی وجود دارد که عرصه‌ای با خصلت ویژه ایجاد کند، ساختارهایی که تار و پود خاطرهٔ حیات شکل دهد. در طرد گذشته و نیز آینده، حال جاودان تغییر و دگرگونی باید در یک چارچوب شهری به وحدت رسد تا مشوق خلق آثار معماری تکان‌دهنده، انعطاف‌پذیر و ترکیبی باشد. در عین حال چارچوب مفروض نباید به عنوان یک مانع یا به شکل یک ناهنجاری عمل کند، بلکه فراتر از آن باید همچون فرصتی باشد آبستن مناسبات و تجارب شهری جدید.

{…} لازم است که معماران و برنامه‌ریزان معاصر، کل تفکر «طرح جامع» را با قطعیتی که در خود دارد و آن بلندپروازی گمراه‌کننده‌ای که نسبت به تکرار دائمی یک پاسخ و نسخهٔ تعمیم‌یافته از خود نشان می‌دهد به چالش گیرند. در قدم بعدی باید متدولوژی‌های باز و حتی قابل تغییری را بسط دهند که فرآیندهای تغییر و دگرگونی را تقویت کند و ساز و کار آن تغییر را در نوعی معماری متمایز و کثرت‌گرا به تفصیل بیان کنند. آنها باید سمت و سوی تطور شهر را در گسترهٔ زمان و فضا ترسیم و رهبری کنند؛ شهر هم به مثابه خاطره و هم رویا و به عنوان «خانهٔ هستی» و «سرچشمهٔ امید». (در مقالهٔ «ردپای آینده» در سال ۱۹۹۹، ترجمهٔ مهدی عباس‌زاده، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۴۵، زمستان ۱۳۸۳)

دسته‌ها
والتر گروپیوس

والتر گروپیوس: تفاوتی ذاتی میان هنرمند و صنعت‌گر وجود ندارد، هنرمند همان صنعت‌گر ستایش‌شده است

معماران، مجسمه‌سازان، نقاشان، همهٔ ما باید به صنعت رجوع کنیم. چراکه هنر «حرفه» نیست. تفاوتی ذاتی میان هنرمند و صنعتگر وجود ندارد. هنرمند همان صنعتگر ستایش‌شده است. در مواقع نادر الهام، با پیشی گرفتن آگاهی از خواست یک صنعتگر، فیض آسمانی باعث می‌شود نتیجهٔ کار او به اثر هنری تبدیل شود. با این حال مهارت در پیشه برای هر هنرمند ضروری است. در همینجاست که منبع اصلی تصور خلاقانه نهفته است.

پس بیایید صنف جدیدی از صنعتگران بسازیم که در آن خبری از برتری طبقاتی که باعث ایجاد حصار تکبر میان هنرمندان و صنعتگران می‌شود نباشد. بیایید در کنار هم آرزو کنیم، بپنداریم و بسازیم ساختار تازهٔ آینده را، که معماری، مجسمه‌سازی و نقاشی را به مثابه یک کل واحد خواهد پذیرفت و روزگاری به منزلهٔ نماد متبلور ایمان جدید به دست میلیون‌ها کارگر به سوی آسمان صعود خواهد کرد. (در بیانیهٔ افتتاح مدرسهٔ باوهاوس در وایمار، سال ۱۹۱۹، به نقل از کتاب «Programs and manifestoes on 20th century architecture»)