دسته‌ها
ایتسوکو هاسگاوا

ایتسوکو هاسگاوا: معماری باید بتواند همراه با تغییرات جامعه حرکت کند

معماری دارای نوعی از حضور است که بر حرکت جامعه و فعالیت‌های سیاسی پیرامون خویش اثر می‌گذارد و شما نمی‌توانید آن را نادیده بگیرید.

{…} معماری ظرفِ حرکت جامعه است، نه کاتالیزوری {برای آن}. برخی معماران به جمود معماری معتقدند، اما نظر من این است که معماری، مخصوصاً در ژاپن که همه‌چیز به سرعت در حال تغییر است، باید بتواند همراه با تغییرات جامعه حرکت کند. معماری باید آن نوع از انعطاف و توانایی را برای حرکت همراه با جامعه داشته باشد. (در گفت‌وگو با Hans Ulrich Obrist، منتشر شده در وب‌سایت Thing، سال ۱۹۹۸)

دسته‌ها
دومینیک پرو

دومینیک پرو: اثر معماری، هرجا که لازم باشد، می‌تواند و باید تغییر کند

ما باید این اندیشه را که اثر معماری یک شیء ثابت و پایان‌یافته است از بین ببریم. اثر معماری، هرجا که لازم باشد، می‌تواند و باید تغییر کند. نیازی نیست که {مسیر تغییر} اثر معماری یک‌زمان بسته شود، بلکه می‌تواند در حالت پایان‌ناپذیر و ادامه‌دارِ «شدن» قرار داشته باشد. در تلقی امروز ما، رابطهٔ ما و اثر معماری بسیار محافظه‌کارانه و منفعلانه است، یعنی رابطهٔ ما فعال نیست. چنین رابطه‌ای دیگر کار نمی‌کند و کافی نیست.

من می‌توانم بناهایی را تصور کنم که پوشش یا جنبه‌های دیگر خود را متناسب با تغییر کارکرد یا تغییر مالکیت خود تغییر می‌دهند. این تغییرات با هدف انعطاف بیشتر بنا انجام می‌شود. انگیزهٔ و هدف زندگی کاری من است که بناهایی بسازم که شما بتوانید آن را به شکلی منعطف لمس کنید و تغییر دهید. معماری امروز حضوری اقتدارگرایانه دارد، اما ما می‌توانیم معماری امروز، گذشته و آینده را دست‌کاری کنیم و باید چنین کنیم. (در گفتگو با Mark Garcia، منتشر شده در مجلهٔ Architectural Design، دورهٔ ۷۶، ش ۶، سال ۲۰۰۶)

دسته‌ها
بن فن برکل

بن فن برکل: تجربهٔ ما از یک اثر معماری از شکل و ظاهر آن اهمیت بیشتری دارد

من همیشه می‌گویم که معماری در پس‌زمینه است، به این خاطر که آنچه ما به منزلهٔ انسان انجام می‌دهیم، این که چطور زندگی می‌کنیم، این که چطور کار می‌کنیم و این که چطور تشریفات روزمره‌مان را پیش می‌بریم بسیار مهم‌تر از خود معماری است. معماری باید نوعی از ساختار جامعه را پشتیبانی کند تا به یک ماشین اجتماعی تبدیل شود. برای من اندیشهٔ معماری منعطف و دارای کارکرد چندگانه تفسیری نوین از کارکردگرایی است. اگر شما در مقام معمار بتوانید چیزهایی که کارکردی هستند را با آنچه تجربی است ترکیب کنید آنگاه می‌توانید نتیجه‌ای فراتر از یک بنای کارکردی به دست آورید.

{…} برای مثال، شما معمولاً از آسانسور به منزلهٔ فضایی برای گردآوری مردم در کنار یکدیگر استفاده نمی‌کنید، چون آسانسور فضایی دلچسب نیست و مردم در آن به راحتی با یکدیگر سخن نمی‌گویند. اگر شما آسانسور را در گوشه‌ای پنهان کنید و پله‌های بیشتری در بنا تعبیه کنید آنگاه فضای مطلوب‌تری برای مردم به وجود می‌آورید. من آموخته‌ام که مردم از کیفیت معماری بیشتر به منزلهٔ راهی برای ملاقات با افراد دیگر بهره می‌برند و از این طریق بیش از پیش با یکدیگر گفتگو می‌کنند. شکل و ظاهر معماری به اندازهٔ تجربهٔ ما از آن اهمیت ندارد، این اعتقاد من است. (در گفتگوی با Ana Bogdan ، منتشر شده در وب‌سایت The Talks، سال ۲۰۱۶)

دسته‌ها
دنیل لیبسکیند

دنیل لیبسکیند: معماران و برنامه‌ریزان معاصر باید کل تفکر «طرح جامع» را به چالش گیرند

در هر جامعه‌ای نیازی حیاتی به نمادها و نشانه‌هایی وجود دارد که عرصه‌ای با خصلت ویژه ایجاد کند، ساختارهایی که تار و پود خاطرهٔ حیات شکل دهد. در طرد گذشته و نیز آینده، حال جاودان تغییر و دگرگونی باید در یک چارچوب شهری به وحدت رسد تا مشوق خلق آثار معماری تکان‌دهنده، انعطاف‌پذیر و ترکیبی باشد. در عین حال چارچوب مفروض نباید به عنوان یک مانع یا به شکل یک ناهنجاری عمل کند، بلکه فراتر از آن باید همچون فرصتی باشد آبستن مناسبات و تجارب شهری جدید.

{…} لازم است که معماران و برنامه‌ریزان معاصر، کل تفکر «طرح جامع» را با قطعیتی که در خود دارد و آن بلندپروازی گمراه‌کننده‌ای که نسبت به تکرار دائمی یک پاسخ و نسخهٔ تعمیم‌یافته از خود نشان می‌دهد به چالش گیرند. در قدم بعدی باید متدولوژی‌های باز و حتی قابل تغییری را بسط دهند که فرآیندهای تغییر و دگرگونی را تقویت کند و ساز و کار آن تغییر را در نوعی معماری متمایز و کثرت‌گرا به تفصیل بیان کنند. آنها باید سمت و سوی تطور شهر را در گسترهٔ زمان و فضا ترسیم و رهبری کنند؛ شهر هم به مثابه خاطره و هم رویا و به عنوان «خانهٔ هستی» و «سرچشمهٔ امید». (در مقالهٔ «ردپای آینده» در سال ۱۹۹۹، ترجمهٔ مهدی عباس‌زاده، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۴۵، زمستان ۱۳۸۳)