ایران قرنها معماری را صادر کرده است. حتی اگر به کانونهای تمدن در آسیا بپردازیم، ایران، هند، چین و در قرنهای اخیر ژاپن، ایران به همه این مناطق معماری خود را صادر کرده است؛ چهارباغ پاسارگاد که نماد چهار رودخانه بهشت است، الگوی شهر نیوهیون در آمریکا، قصرالبدیع در مراکش و تاجمحل در هندوستان است. از این مثالها زیاد زده شده و قصد تکرار آن را ندارم، اما حرفم اینجا بازگشت به همان جمله اول است؛ «معماری؛ تسخیر نیروها». معماری، کپیکردن معماریهای گذشته یا اختراع فرمهای تازه نیست. تعبیر من از «معماری؛ تسخیر نیروها» این است که معمار باید به نیروهایی که هستند، حساس باشد و بتواند آنها را تسخیر کند؛ نیروهای اجتماعی، اقلیمی، جغرافیایی و… را بخواند و بتواند آنها را به معماری بدل کند. این کاری است که تاریخ معماری ما، شاهد آن بوده، مثلا درباره طاق کسرا؛ این پروژه عظیم معماری، نتیجه یک مسابقه بینالمللی معماری در ایران است. جالب است در دوره ساسانی، این توان را داشتهایم که یک مسابقه بینالمللی معماری برگزار کنیم، نتیجهاش روشن شود و برنده مسابقه بتواند اثر خود را اجرا کند. اکنون نکته جالب اینجاست که برنده این مسابقه یک معمار رومی بوده. (در گفتگو با سعید برآبادی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۵)
برچسب: معماری ایران در دورهٔ باستان
معماری ایران در دورهٔ باستان: در این صفحه سخن معماران و هنرمندان با موضوع معماری ایران در دورهٔ باستان قرار گرفته است.
با آنکه هنر سفالگری در کشورهای دیگر جهان نیز مانند کشور چین و ژاپن و اروپا و سرخپوستها بسیار سابقه دارند و در بعضی از جهات از کشور ما نیز پیشرفت بیشتری داشتهاند، پس از مطالعهٔ عمیق به جرئت میتوان ادعا کرد که در هیچکجای دنیا معماری خاک و معماری بومی طاق و گنبدها به پای پیشرفت ایران نرسیدهاند. ایران بدون اغراق امروزه میتواند به همهجای جهان هنر و مهندسی معماری خاک را صادر کند. حتی به کشورهای با سابقهٔ تاریخی بزرگ مثل چین و مصر و آفریقای مرکزی و آمریکای جنوبی. {…} نبوغ فنی و هنری معماران و هنرمندان ایران در نفوذ به رموز مصالح و انرژیهای طبیعی، اشکال هندسی و رنگها و بافتها و فضاها چنان عمیق بوده که من باور دارم در خون هر ایرانی شعلهٔ آفرینش با ارکان خاک و آب و باد و آتش جریان دارد. چون این ارکان در شعر و ادب ایران از آیین باستانی زرتشت گرفته تا دین مبین اسلام افق وسیعی در روح ایرانی گشوده است. در عین حالی که دست ماهرانهٔ استادکارانش قالی بافتهاند و یا خمیر گل را شکل دادهاند زبانشان و دلشان پر از نام خدا، عشق و آتش بوده است. (در گفتگو با علیاکبر خرمشاهی، منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش 7، سال 1369)
معماری ایرانی صرفاً در ساختن قوسهای شکسته و کاشیکاری و گنبد و طاق و این نوع کارها نیست. در معماری آنچه مهم است روحیهٔ آن است و برای ما نیز درک روحیه و شخصیت معماری اصیل ایرانی اهمیت دارد و نه طاق شکسته یا قوس و عوامل دیگر که مربوط به فن (تکنیک) معماری هستند. این عوامل (مانند کاشی و گنبد و آجرکاری و درهای ارسی و مشبکها و غیره) عوامل اجرا کننده یا توجیهکنندهٔ معماری هستند و نه روحیهٔ آن. باید امروز یک سبک مشخص ایرانی به وجود بیاید. بناهای هخامنشی و ساسانی و صفوی به هم شباهتی ندارند ولی هر سه ایرانی هستند و در هر سه دوره شاهکارهای فراموشنشدنی بهوجود آمده که تا امروز طرف تحسین مردم جهان است. چرا نباید امروز هم در معماری مدرن ایرانی شاهکار بهوجود بیاید؟ ما بایستی اکنون از وسایل نوین (مانند آهن و بتون مسلح و بتون فشرده و غیره) برای ایجاد معماری ایرانی یعنی ساختمانهایی که با شرایط محلی تطبیق میکنند استفاده کنیم. (در گفتگو با فرخ غفاری نویسندهٔ مجلهٔ آرش، ش 5، سال 1341)
سال گذشته تخت جمشید شیراز را دیدم. در تخت جمشید تحت تاثیر فراوان قرار گرفتم برای این که من از قدیمیترین آثار معماری بالاترین الهام را میگیرم و این حقیقت اساسا وجود دارد و آن را تحسین میکنم و به آن ایمان دارم. من در تعجب هستم که واقعا انسان چیست که {میتواند} دربارهٔ چیزی فکر فکر کند که در هیچ کتابی وجود ندارد تا بتواند به آن مراجعه کند. و این صرفا الهام بوده است که تخت جمشید را به وجود آورده است.
تخت جمشید مثل خیلی از ساختمانهایی که در دورانهای اولیه ساخته شده بود این تفاوت را با ساختمانهای اصفهان دارد که کاری بدون الگو بوده است. در حالی که سازندگان ساختمانهای اصفهان، با شجاعتی که از دیدن نمونههای قبلی در آنها به وجود آمده بود، دست به کار ساختمانهایی زدند که با زمینهٔ موجود، از ساختمانهای قبلی بهتر باشد و در حقیقت کار آنها بسط دادن کار گذشتگان بود. و به همین دلیل است که دیدن ساختمانهای اصفهان کمتر برای من عجیب بود تا تخت جمشید. من فکر میکنم در صورتی که چیزی بدون مراجعه به یک مقدمهٔ قبلی ساخته شود بسیار عالی است و این روح واقعی معماری است، نه این که در ادامهٔ کارهایی که قبلا انجام شده.
شخصی ستون یا اتاقی میسازد و دیگری پس از او میداند که چگونه میتوان اتاق یا ستون ساخت. فکر کنید که چقدر جالب است که بدانیم چگونه میتوان یک اتاق ساخت بدون آنکه با مقدماتی آن را شروع کنیم. و این رمزی است که مرا وادار به تحسین میدارد. (در حاشیهٔ کنگرهٔ بینالمللی معماری در ایران، گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ هنر و معماری، سال 1349)
ما اصلاً چیزی به نام «معماری اسلامی» نداریم. این یک نامگذاری بیمعناست. عربستان در زمان فتح ایران به دست اعراب مسلمان از هنر معماری بهرهای نداشت و آنان چیزی در این عرصه برای عرضه به تمدنهای پیشرفتهٔ زمان مانند ایران و روم نداشتند. آنچه به نادرست «معماری اسلامی» نام گرفته در بنیاد خود هیچ نیست جز هنر معماری ایرانیان و دانش و ابداعات و فنون پیشرفتهٔ آنان در این زمینه در دوران ساسانیان. «معماری اسلامی» چیزی نیست جز یک نام نادرست برای همان معماری ایرانی. بنا بر این بهتر است به آن «معماری ایرانی دوران اسلام» گفته شود. (گفتگو با نشریهٔ فرهنگ، سال 2014)
معماری ایران در دو دورهٔ اسلامی و باستان سه معیار اصلی داشته که با آنها در تمام طول تاریخ معماری کرده است. معیار اول فضا بوده و سازه هم از سازمان فضایی تبعیت میکرده است. معیار دوم حریم و سازماندهی حد فاصل و قلمرو عمومی و خصوصی و معیار سوم استفاده از امکانات طبیعی که همه با هم یک کلیت را تشکیل میدادند. تجربهٔ مدرنیته در این بستر به ما یک فرصت تاریخی میدهد. بهترین نمونه مجموعهٔ باغ ملی است. شاید در هیچ کجای ایران این همه اثر جالب توجه معماری یکجا جمع نشده باشند. (گفتگو در میزگردی راجع به هویت ملی در معماری، منتشر شده در مجلهٔ معمار، سال 1383)