دسته‌ها
ایموس راپاپورت

ایموس راپاپورت: محیط کالبدی انسان محصول معماری بومی یا عامیانه است که تئوری و تاریخ معماری تا حد زیادی آن را نادیده گرفته است

تاریخ و تئوری معماری سنتاً درگیر مطالعه‌ی بناهای یادمانی بوده‌اند و بر آثار افراد نابغه، آثار غیر معمول و کمیاب تأکید کرده‌اند. اگرچه این حقیقت محض است، این معنی را نیز می‌دهد که ما تمایل داریم فراموش کنیم که {مجموعه‌ی} کار {همه‌ی} طراحان، چه برسد {صرف} کار طراحان نابغه، بخش کوچک و اغلب ناچیزی از فعالیت‌ ساختمانی یک دوره را نمایندگی می‌کند.

محیط کالبدی انسان، مخصوصاً محیط ساخته‌شده، توسط طراحان کنترل نشده و هنوز هم نمی‌شود. این محیط محصول معماری بومی (یا عامیانه یا مردم‌پسند) است که تئوری و تاریخ معماری تا حد زیادی آن را نادیده گرفته است؛ با این حال این محیط همان محیط آتنِ آکروپلیس و شهرهای مایا و شهرک‌های نزدیک معابد و آرام‌گاه‌های مصری یا محیط اطرف کاتدرال‌های گوتیک بوده است، چنان که این محیط همان محیط روستاها و جزیره‌های دورافتاده، چه در یونان و چه در دریای جنوب، بوده است.

علاوه بر اینها، بناهای فاخر، معمولاً باید در رابطه و در زمینه‌ی یک شبکه‌ی بومی دیده شوند و در واقع خارج از زمینه‌شان غیر قابل فهم هستند، به خصوص زمینه‌ای در زمان زمان طراحی و ساخته شدن آن ساختمان وجود داشته است. (در کتاب House Form and Culture، منتشر شده در سال ۱۹۶۹)

دسته‌ها
فریار جواهریان

فریار جواهریان: مبحث پایداری تبدیل به یک دکان برای شرکت‌های بزرگ مهندسی شده است

پنج دهه است که مبحث پایداری در معماری و شهرسازی اهمیت فراوان یافته، اما متأسفانه به یک دکان برای شرکت‌های بزرگ مهندسی تبدیل شده است. زیرا پایداری بیشتر به سیستم‌های تأسیساتی و برقی معطوف شده است که با هزینه‌های هنگفت در ابتدا به ساختمان‌سازی اضافه می‌شوند، به امید این که در درازمدت به صرفه‌جویی در انرژی برسند. در این روند همهٔ ارزش‌های زیبایی‌شناسی معماری فدای طرح‌های تأسیساتی مضاعف شده‌اند.

در حالی که در گذشته، معماری بومی ایرانی همواره دارای سیستم‌های منفعل تأسیساتی بود که با ارزش‌های زیبایی‌شناسی ادغام شده بودند. همان معماری که بادگیر را می‌ساخت، کل خانه را می‌ساخت و اگر از شیشهٔ رنگی استفاده می‌کرد دلایل کاربردی هم داشت. پایداری هرگز از زیباشناسی جدا نبود. معماری پایدار از ارزش‌های ماندگار درون یک فرهنگ خاص منشأ می‌گیرد و این ارزش‌های ماندگار هستند که به معماری و سایر هنرها اصالت می‌بخشد. (در سخنرانی در کنفرانس معماری پایدار در فرهنگسرای نیاوران، سال ۱۳۹۲، برگرفته از گزارش مجلهٔ معماری و ساختمان از این کنفرانس در شمارهٔ ۳۸، بهار ۱۳۹۲)

دسته‌ها
آنوپاما کوندو

آنوپاما کوندو: بیش از آن که نگران از دست رفتن اشیاء باستانی باشم، نگران از دست رفتن توانایی انسان‌ها برای خلق چیزها هستم

اینطور نیست که من صنایع سنتی را مشتاقانه و محض خاطر خودشان ترویج کرده باشم. کارهای نخستین من در سیاق روستایی هندوستان نتیجهٔ پیدا کردن روش‌هایی بود برای بهره‌گیری زیرکانه از آنچه که در منطقه در دسترس بود؛ نه فقط از حیث ساخت‌مایه که همچنین از حیث مهارت‌ها. با توجه به دغدغه‌های اساسی‌تر اقتصادی اجتماعی و محیطی، من مشتاق بودم که بخش بزرگ‌تری از بودجهٔ ساختمان را، به جای این که برای «مصالح صنعتی قابل ابتیاع» صرف کنم -که لازم بود از راهی دور به آن منطقه حمل شوند- صرف «نیروی کار {محلی}» کنم.

من هیچ نوع کشش نوستالژیک به صنایع هندی نداشته‌ام، اما نگران این هستم که جهان صنعتیِ راه‌حل‌های زیاده‌ازحد استانداردسازی شده و فرهنگ تجارت شرکتی در حال کاهش کیفیت زندگی و همچنین امکانات بیان خلاقانه هستند.

من بیش از آن که نگران از دست رفتن بسیاری از اشیاء هنرمندانهٔ باستانی باشم، نگران از دست رفتن توانایی انسان‌ها برای خلق چیزها هستم. ما همچنان از پیامدهای اجتماعی این که دیگر کارهای پایه، مثل دوختن یک دکمه روی لباس، را با دست انجام نمی‌دهیم کاملاً آگاه نیستیم. ساختن بر روی ذهن و روند تکامل آن تأثیرگذار است. ساختن یکی از راه‌های اندیشیدن است و من به تطویل فرصت اندیشیدن با دست علاقه‌مندم. بر همین اساس برایم جالب است که اگر به فن‌آوری‌های دست‌ساز متوسل شویم، می‌توانیم هر چیزی را که تصور کنیم بسازیم، بدون هیچ‌کدام از محدودیت‌هایی که ماشین‌ها، بر مبنای کاری که برای انجامش طراحی شده‌اند، با خود دارند. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت designboom، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
گرگ لین

گرگ لین: فرم‌های بومی در بیشتر موارد بر اساس منطقِ ساخت شکل گرفته‌اند، نه فرهنگ

صادقانه بگویم، من به {روی آوردن به} معماری بومی صرفاً به خاطر خودش {و نه به دلیلی منطقی} آلرژی دارم. به نظر من آنچه ما فرم‌های بومی به حساب می‌آوریم در بیشتر اوقات بر اساس منطق ساخت شکل‌گرفته‌اند و {شکل‌گیری آنها} تقریباً هیچ‌گاه علت فرهنگی نداشته است. این که برای معماری بومی یا روزمره به منزلهٔ یک سبک ارزش قائل شویم را در بهترین حالت کنایه‌آمیز و هوشمندانه و در بدترین حالت توهین‌آمیز می‌دانم. من آنقدرها هوشمند نیستم و برای همین هم فرم‌های بومی را به شکل طنزآمیز به کار نمی‌برم. از آنجایی که آدم طنازی نیستم، سعی می‌کنم از به کار بردن فرم‌های بومی اجتناب کنم. (در گفت‌وگو با Jenny Lynn Weitz و Scott Cartwright، منتشر شده در وب‌سایت Offcite، سال ۲۰۱۲)

دسته‌ها
فریار جواهریان

فریار جواهریان: معماری امروز امارات و قطر در ایران نه تنها آرزوی برخی معماران بلکه سلیقهٔ قشری خاص از پولدارهاست

ما نباید ببینیم دنیا چه کار کرده است {و همان را بدون فکر در ایران پیاده کنیم}. دانش آن به صورت تئوریک خوب است که شما این اطلاعات را بدانید. نمونه‌ای که برایتان مثال می‌زنم راجع به کشورهای کوچک اطراف خلیج فارس است، راهی که قطر، ابوظبی و دبی رفته‌اند با راهی که عمان رفته کاملاً متفاوت است. در عمان اجازه ندارید ساختمان‌های بلند بسازید، مانند تمام کشورها قوانین و مقررات معماری و شهرسازی در آنجا حاکم است. این موضوع باعث شده معماری بومی خود را حفظ کنند و رابطهٔ عمیقی بین فرهنگ و معماری شهرشان -کشورشان داشته باشند. از طرف دیگر شاهد امارات و قطر هستیم که سعی می‌کنند فرهنگ خود را حفظ کنند و به نمایش بگذارند ولی کاملاً نمایشی و در مقیاس کوچک است. این کشورها برای معماران غربی به حالت یک آزمایشگاه درآمده، کارهایی که در کشور خودشان اجازهٔ ساخت آنها را ندارند، در این کشورها می‌سازند و به عقیدهٔ من نتیجهٔ آن خوب نیست.

متأسفانه تصویر معماری که ما در کشور امارات و قطر می‌بینیم در حال حاضر نه تنها آرزوی معماران ایران است بلکه سلیقهٔ یک قشر خاص (پولدارها) در ایران است و ما شاهد این سلیقهٔ نازل در ایران هستیم. (در گفتگو با الهه مایانی و علیرضا عظیمی حسن‌آبادی، منتشر شده در کتاب اندیشهٔ معماران معاصر ایران، جلد چهارم، سال ۱۳۹۵)

دسته‌ها
محمد کریم پیرنیا

محمدکریم پیرنیا: بیماری بلوار یکی از ره‌آوردهای گزندآور بیگانگان برای بافت شهرهای ماست

کشور ما چهارراه جهان است و از دیرباز آن را به نام «خونیرس» یا ناف زمین می‌خوانده‌اند. کاروان‌هایی که از این چهارراه گذشته‌اند ناگزیر باخود ره‌آوردهایی داشته‌اند که بعضی از آنها ارمغان‌های گران‌بهایی بوده و برخی هم بیماری‌های بومی سرزمین خود را در این چهارراه رها کرده و رفته‌اند. تب زرد، تب سرخ، گریپ ژاپنی، آنفلوانزا و التور دردهایی هستند که از سرزمین‌های بیگانه به این کشور رانده و کم‌کم بومی شده‌اند. یکی از این ره‌آوردهای گزندآور برای شهرسازی و بافت شهرها و کهن‌دژها و کهن بست‌های ما که از روزگاران دور دارای آیین و رسم ویژه و هم‌آهنگی با روش زندگی ایرانی بوده بیماری بولوار است که بر تنِ درست بازارها، تیم‌ها، کاروان‌سراها و گرمابه‌ها و کوی و برزن‌های آراسته و سرپای ما تاخته و آنها را رنجور کرده و از پا انداخته است.

گمان نرود که انگیزهٔ نگارنده در این بحث کهنه‌پرستی و دشمنی با نوسازی و آبادانی است و تصور نشود که کسی می‌خواهد مردم زمان کیهان‌نوردی را وادارد که در روزگار کجاوه و گردونه زندگی کنند. منظور این است که نشانه‌های زندگی آراسته و آسودهٔ دیرین ما که چون خال‌های گیرایی بر رخ زیبای شهرهای این کشور نشسته در پیش پای پدیده‌های نو و ره‌آوردهای تمدن باختری قربان نشوند.

برای احداث بولوار و ساختمان خانه‌های تازه و آسمان‌خراش‌های سر در آسمان زمین خدا تنگ نیست که بیایند پیش از هر آداب و ترتیبی کلنگی را به جان آثار نفیس و متناسب و معقول شهرهای زنده بیندازند. بازارها را خاموش، کاروان‌سراها را تهی و گرمابه‌ها را سرد و افسرده کنند. مگر در ایران هرگز آبادی نشده؟ مگر بولوار چیز تازه‌ای است و هرگز در این ملک سابقه نداشته است؟ که کدام بولواری در جهان به زیبایی چهارباغ و فراخ‌تر از خیابان زند است؟ کدام میدانی بزرگ‌تر از نقش جهان در نیمهٔ دیگر جهان وجود دارد که بازارها، مسجدها، کاخ‌ها و کاروان‌سراهای پیرامونش به این آهنگ و اندام باشد؟ کدام کوی و برزنی در ایرانشهر هست که سازنده‌اش سر مویی از ترتیب و تناسب و پیوستگی و هم‌آهنگی و آرامش در پرداخت آن فروگذار کرده باشد؟ (در مقالهٔ «بیماری بلوار»، منتشر شده در مجلهٔ هنر و مردم، ش ۶۹، سال ۱۳۴۷)

دسته‌ها
داریوش بوربور

داریوش بوربور: جهانی‌شدن منافاتی با حفظ سنت و فرهنگ ندارد

ما ایرانی‌ها اکثراً در ایرادگیری ید طولانی داریم ولی در ارائه راه حل بسیار ناتوان هستیم. همه چیز را سیاه-سفید می‌بینیم، زیاده در تمام موارد اظهارنظر می‌کنیم، قضاوت‌مان شخصی و غیرعلمی است و در خیلی از موارد بیهوده غلو می‌کنیم. به دلیل بی‌اطلاعی و یا کم‌اطلاعی از بقیه دنیا، اغلب فکر می‌کنیم که بسیاری از مسائل را فقط خود ما داریم و دیگران ندارند. در صورتی که خیلی از مسائل، بخصوص در مورد کلان‌شهرها را بسیاری از ممالک دنیا حتی بیش از ما دارند. انتقاد سازنده بسیار مفید است اما ایراد بی‌مورد اتلاف وقت و دلسردی ایجاد می‌کند.

یکی دیگر از ایرادات ما، باز هم به دلیل کم‌اطلاعی، این است که از تجربیات و راه‌حل‌های دیگر ممالک که قبل از ما این گرفتاری‌ها را داشته‌اند و برای بیشتر آن‌ها جواب و راه‌حل مناسب و جوابگویی پیدا کرده‌اند، استفاده نمی‌کنیم و با صرف هزینه‌های گزاف، خودمان می‌خواهیم دوباره دنبال راه‌حل بگردیم. برای جبران ناآگاهی‌مان و دور زدن از عجز حل مشکل، دائم به غلط می‌گوییم که شرایط ما متفاوت است و باید راه‌حل «ایرانی»، «اسلامی»، «ایرانی-اسلامی» و یا «بومی» پیدا کنیم. در صورتی که بیشتر گرفتاری‌های ما فنی و مدیریتی است و راه‌حل آن‌ها همانند بقیه دنیا است. البته ما عقب‌افتادگی‌های زیادی نیز از ممالک پیشرفته جهان امروزی داریم که با تلاش مضاعف توأم با طرز تفکر صحیح، سرعت و مدیریت باید سعی کنیم عقب‌افتادگی‌های‌مان را جبران کنیم. به عنوان مثال، مترو و فاضلاب لندن از ۱۶۰ سال پیش شروع شدند اما ما ظرف چهل سال اخیر به این موضوعات پرداخته‌ایم و هنوز سیستم فاضلاب تهران تکمیل نشده است. مترو تهران پیشرفت نسبتاً خوبی داشته و گسترش آن کمک بزرگی به حل ترافیک خواهد کرد.

بهتر است واژه «جهانی‌شدن» را جایگزین «غرب‌گرایی» بکنیم تا جلوی حساسیت‌ها و مخالفت‌هایی که با هر کار خوبی هم که از غرب سررشته گرفته را بگیریم. جهانی‌شدن به‌هیچ‌وجه منافاتی با حفظ سنت و فرهنگ ندارد. ‌ما باید از ژاپن این خصلت را بیاموزیم. ملت ژاپن به بهترین نحوی توانسته ضمن حفظ ارزش‌های سنتی، اخلاقی و فرهنگی خود، هم جهانی شود و هم در زمره ممالک بسیار پیشرفته جهان قرار بگیرد. ولی ما متأسفانه حفظ ارزش‌های‌مان را مترادف با عقب‌گرایی، عقب‌ماندگی، پشت کردن به جهانی‌شدن و عدم پیشرفت گره‌زده‌ایم. (در گفتگو با سمیه باقری، منتشر شده در وب‌گاه هنرآنلاین، سال ۱۳۹۷)

دسته‌ها
پیتر آیزنمن

پیتر آیزنمن: مدعی نیستم که معماری من بومی است، اما همیشه کارم را از زمینه آغاز می‌کنم

مشکلی که منِ پیتر آیزنمن دارم این است که مثل باقی معماران یک ایدهٔ مشخص و خاص ندارم. مثلاً ریچارد میر بناهایش را، فارغ از این که کجا دارد کار می‌کند، همیشه یکجور می‌سازد. اما کار من وابسته به زمینه است. مدعی نیستم که معماری من بومی است، اما همیشه کارم را زمینه آغاز می‌کنم. بنا بر این نمی‌توانم در سانتیاگو، برلین یا فینیکسِ آریزونا یکجور بنا طراحی کنم. من یک سبک مشخص ندارم. طرح‌های فرانک گری و مایکل گریوز همه یک‌شکل هستند، اما بناهای من یک‌شکل نیستند. {…}

وقتی در محل کار به وب‌سایتم نگاه می‌کنم با خودم فکر می‌کنم که آیا کسی می‌تواند {از آثارم} پیتر آیزنمن را شناسایی کند؟ مطمئن نیستم که بتواند. نمی‌خواهم ریاکاری کنم. متقاعد نشده‌ام که یک سبک خاص دارم. بگذارید اینطور بگویم: سبکی دارم که سبک نیست. {یا: سبک من سبک نداشتن است.} (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌گاه ArchDaily، سال ۲۰۱۶)

دسته‌ها
حسین سلطان‌زاده

حسین سلطان‌زاده: در مورد بناهای عمومی ایران تعبیر معماری ایرانی و در مورد بناهای مسکونی تعبیر معماری بومی یا محلی صادق است

وقتی به یک فرد نگاه می کنیم، در وهلهٔ اول، عضوی از جامعه انسانی است؛ بعداً می‌تواند سفیدپوست باشد، سپس می‌تواند آسیایی باشد، بعد همزمان می‌تواند ایرانی باشد و همزمان می‌تواند آذری باشد و بعد متعلق به مثلاً ارومیه. اینها مغایرتی با یکدیگر ندارند، یعنی جوامعی هستند که درون یکدیگر قرار دارند. زمانی که از معماری ایرانی سخن می‌گوییم، منظورمان معماری‌ای است که مشخصات کلی فرهنگ ایرانی را در خودش منعکس می‌کند؛ و زمانی که از معماری محلی سخن می‌گوییم، منظور معماری‌ای است که مشخصات یک محل یا بوم را منعکس می‌کند. پس معماری ایرانی جامع‌تر و اعم‌تر از معماری محلی است و ضمن اینکه هویت ویژه‌ای دارد، ولی تمامی اجزای معماری بومی را ندارد؛ به ویژه در ایران، بوم‌های مختلفی داریم. تعبیر معماری ایرانی در مورد بناهای عمومی و جامع صادق است مثل مساجد جامع، کاروان‌سراها، آرامگاه‌ها و غیره. اما در مورد واحدهای مسکونی، بایستی تعبیر معماری بومی یا محلی را به کار ببریم، چون خانه‌های مسکونی مناطقی مثل گیلان، آذربایجان، بوشهر، کردستان و غیره با یکدیگر متفاوتند. بنابراین هم یک معماری ایرانی داریم که در طول تاریخ تحول و تکامل پیدا کرده است و هم معماری بومی و محلی که چندان تحولی نیافته و بیشتر تحت تأثیر شرایط بوم بوده است. مثلاً روستای میمند سال‌هاست که به همین شکل بوده یا خانه‌های گیلان دو هزار سال است که ساختارشان به همین نحو بوده است. تغییرات و تحولات شان در جزئیات و تزئینات است نه در کلیات. یا ساختار کلی خانه‌های یزد و یا اصفهان، سالیان دراز تغییر نکرده است.

لذا بسته به نوع فضا، اگر به سراغ فضاهای آیینی و عمومی به ویژه در سطح ملی برویم، باید صحبت از معماری ایرانی به میان آوریم، اما در مورد بناهای مسکونی باید صحبت از معماری محلی و بومی به میان آوریم. (در گفتگویی در چارچوب برنامهٔ «نخستین همایش انسان شناسی هنر» در سال 1390، منتشر شده در وب‌گاه انسان‌شناسی)

دسته‌ها
داریوش بوربور

داریوش بوربور:چیزی به نام «معماری ایرانی» یا «معماری اسلامی» وجود ندارد

مقوله‌ای به عنوان «معماری ایرانی» اصلاً وجود ندارد. این یک توهم است که مدت‌ها برای ایرانی‌ها و حتی معماران ایرانی مخصوصاً در قرن بیستم پیش آمده است. {…} در گذشته صاحب‌کارها به معماران می‌گفتند که ما معماری سنتی ایرانی می‌خواهیم. اما معماری سنتی ایرانی چیست؟ ما 7 هزار سال تاریخ داریم که در این مدت دوران مختلفی را پشت سر گذاشته‌ایم و معماری هر دوره نیز متفاوت از دوره دیگر بوده است. معماری ایلامی با معماری هخامنشی و معماری هخامنشی با ساسانی بسیار متفاوت بوده است. معماری ساسانی نیز با معماری صفویه متفاوت بوده است. حال وقتی ما می‌گوییم، معماری سنتی ایرانی، کدام اینها مد نظر است؟ {…} در مورد معماری اسلامی نیز همین‌طور است. یعنی ما چیزی به نام معماری اسلامی هم نداریم. در آیات و احادیث ما در مورد بسیاری مطالب صحبت شده است اما در مورد معماری هیچ راه‌حلی داده نشده و تقریباً هیچ صحبتی در این زمینه انجام نشده است. دلیل آن نیز بسیار واضح بوده است زیرا در آن دوران اصلاً در عربستان معماری وجود نداشته است. {…} یک زمانی کشور سوریه تحت سلطه رومی‌ها بوده و به همین خاطر مساجد بدو اسلام در سوریه به سبک رومی ساخته شده‌اند. مساجد ایران که معروف به بنای اسلامی هستند، همگی برگرفته از بناهای ساسانی‌اند. یعنی سبک معماری‌ آن‌ها، سبک معماری دوران ساسانی است. {…} سبک گنبد، کاشی‌کاری، نقوش‌، چهارطاق و… صد درصد متعلق به معماری دوران ساسانی است.

بسیاری از محقق‌های درجه یک و تراز اول، چه خارجی و چه ایرانی نیز، این معماری‌ها را، معماری اسلامی می‌نامند. در صورتی که این نام غلط است. معماری ایرانی هم همین حالت را دارد. ما می‌توانیم راجع به معماری بومی صحبت کنیم. معماری بومی با معماری ایرانی متفاوت است. به عنوان مثال معماری ما در بندرعباس به دلایل اجتماعی، آب و هوایی و… یک معماری بومی است که یک سری از ویژگی‌های آن با نقاط دیگر متفاوت است. در کردستان هم یک تفاوت‌هایی در معماری بومی وجود دارد. در شمال ایران هم که تغییرات آب و هوایی و مسائل اجتماعی بیشتر متفاوت بوده، می‌بینیم که ساختمان‌ها به طور کلی سبک دیگری دارند. پس ما راجع به معماری بومی می‌توانیم بگوییم که این معماری متعلق به کدام منطقه است ولی نمی‌توانیم به طور اخص بگوییم که فلان ساختمان معماری ایرانی است. (در گفتگو با سمیه باقری نویسندهٔ وب‌گاه هنرآنلاین، سال 1397)