من حتی تا به امروز دلمشغول ترکیب مدرنیسم با سنتهای محلی هند هستم. {این که} چگونه میتوان اندیشههای آوانگارد اروپایی و امریکایی را با آنچه وطن مرا ساخته -آفتاب و باران، نمایش نور و سایه، حضور همهجایی مذهب و اسطوره، همسازی با طبیعت، پایداری- ادغام کرد؟ پایداری اختراع هندیهاست؛ {فرد مبتلا به} فقر هیچگاه چیزی را هدر نمیدهد. (در گفتوگوی منتشر شده در وبسایت 032c، سال ۲۰۲۰)
برچسب: معماری ترکیبی
نخستین وظیفهٔ معمار چیزی است که من آن را کاتالیز مینامم؛ به عبارت دیگر، منظورم این است که کار معمار قرار دادن چیزها در جای خودشان است. وقتی کاتالیزور وجود داشته باشد معمولاً همه چیز با یک جرقهٔ کوچک تحقق پیدا میکند. پس از آن، این وظیفه {برای معمار} وجود دارد که همهٔ آن عناصر موجود را، که در غالب اوقات با یکدیگر در تناقض هستند، به شکلی موزون ترکیب کند. شما در مقام معمار باید تلاش کنید که {میان عناصر متضاد} وحدت یا همکاری برقرار کنید. (در گفتگو با Elena Cué، منتشر شده در وبسایت هافینگتون پست، سال ۲۰۱۵)
در هر جامعهای نیازی حیاتی به نمادها و نشانههایی وجود دارد که عرصهای با خصلت ویژه ایجاد کند، ساختارهایی که تار و پود خاطرهٔ حیات شکل دهد. در طرد گذشته و نیز آینده، حال جاودان تغییر و دگرگونی باید در یک چارچوب شهری به وحدت رسد تا مشوق خلق آثار معماری تکاندهنده، انعطافپذیر و ترکیبی باشد. در عین حال چارچوب مفروض نباید به عنوان یک مانع یا به شکل یک ناهنجاری عمل کند، بلکه فراتر از آن باید همچون فرصتی باشد آبستن مناسبات و تجارب شهری جدید.
{…} لازم است که معماران و برنامهریزان معاصر، کل تفکر «طرح جامع» را با قطعیتی که در خود دارد و آن بلندپروازی گمراهکنندهای که نسبت به تکرار دائمی یک پاسخ و نسخهٔ تعمیمیافته از خود نشان میدهد به چالش گیرند. در قدم بعدی باید متدولوژیهای باز و حتی قابل تغییری را بسط دهند که فرآیندهای تغییر و دگرگونی را تقویت کند و ساز و کار آن تغییر را در نوعی معماری متمایز و کثرتگرا به تفصیل بیان کنند. آنها باید سمت و سوی تطور شهر را در گسترهٔ زمان و فضا ترسیم و رهبری کنند؛ شهر هم به مثابه خاطره و هم رویا و به عنوان «خانهٔ هستی» و «سرچشمهٔ امید». (در مقالهٔ «ردپای آینده» در سال ۱۹۹۹، ترجمهٔ مهدی عباسزاده، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۴۵، زمستان ۱۳۸۳)