دسته‌ها
بالکریشنا دوشی

بالکریشنا دوشی: اثر معماری یک فراورده نیست. فرایندی است که چیزها در آن رخ می‌دهد

زمانی که من دانشکدهٔ معماری {اس ای پی تی} را تأسیس کردم، دانشجویان معماری را به محل {ساخت} بناها بردم و به آنها گفتم که هر آن چه شما انجام دهید در معرض تغییر و اصلاح {توسط مردم} است، بنابراین معماری تبدیل می‌شود به توسعه‌ای برای زندگی و زیست {مردم}. در هند، وقتی خانه‌ای می‌سازید، این بنا در طول زمان تغییر می‌کند. پس این سوالی بزرگ برای معمارانی است که می‌خواهند بناهای‌ آنها تغییر نکند.

پس این فلسفهٔ من بوده است، پرسش از این مسئله که جوهرهٔ معماری چیست؟ یک بنا موجودی جاندار است. یک بنا زنده است. {اثر معماری} یک فراورده {یا محصول} نیست، فرایندی است که چیزها در آن رخ می‌دهد. {یک بنا} انعکاسی است از زندگی و معماری پس‌زمینه‌ای برای زندگی است. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت RIBA در سال ۲۰۲۲)

دسته‌ها
آنوپاما کوندو

آنوپاما کوندو: معماری پس‌زمینه‌ای است برای بزرگداشت زندگی

من {روند طراحی‌ام را} با اسکیس آغاز می‌کنم. اما به صورت همزمان جستجوهای عملی را شروع می‌کنم، گزینه‌های متفاوت مصالح را بررسی می‌کنم و هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم که هدف {غایی از ایجاد اثر} معماری خلق یک محیط ساخته‌شده و خدمت به مردم در این محیط است. من می‌خواهم همواره به یاد داشته باشم؛ مقصود از معماری چیست؟ برای من، معماری همیشه پس‌زمینه‌ای برای بزرگداشت زندگی است.

چیز دیگری {که در روند طراحی} به آن فکر می‌کنم {انتخاب} سازندهٔ بناست؛ چه عناصر متفاوت {بنا} به صورت فردی ساخته شده باشد چه به صورت صنعتی. من انتخابم را بر اساس این شناخت و مذاکره دربارهٔ حد دست‌ساز و ماشین‌ساز بودن انجام می‌دهم. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت مجلهٔ AZURE، سال ۲۰۲۱)

دسته‌ها
جفری کیپنس

جفری کیپنس: معماری شما را کنترل می‌کند، به این دلیل که مثل یک قطعهٔ موسیقی فیلم در پس‌زمینهٔ توجه شما قرار دارد

وقتی شما به تماشای یک فیلم می‌روید، دارید بازیگرها را تماشا می‌کنید، و به دیالوگ‌ها گوش می‌دهید و اینها چیزهایی هستند که شما به آنها توجه می‌کنید. اما در طول فیلم موسیقی به شما می‌گوید که [در هر لحظه] چه احساسی داشته باشید، پس [موسیقی متن] واقعا در حال کنترل رابطهٔ شما با داستان است.

به همین شکل، معماری هم همین کار را انجام می‌دهد. هر زمان که شما در حال قدم زدن هستید و یک ساختمان جدید می‌بینید، این در واقع یک قطعهٔ موسیقی فیلم است. یک قطعهٔ موسیقی که هیچ‌وقت قطع نمی‌شود. پس همیشه شما را کنترل می‌کند، اما نه به طور مستقیم و به صورتی که شما به آن توجه کنید.

معماری شما را کنترل می‌کند، به دلیل اینکه دقیقاً مثل یک قطعهٔ موسیقی فیلم در پس‌زمینهٔ توجه شما قرار دارد. اگر بخواهید موسیقی فیلم بسازید، بعضی وقت‌ها ممکن است موسیقی را در پس‌زمینهٔ توجه بگذارید و گاهی هم آن را روی زمینه قرار بدهید. اما هدف شما عمل کردن در زمانی است که آدم‌ها مشغول توجه به چیز دیگری هستند. این چیزی هست که من دوست دارم آن را یاد بدهم. این که چطور این کار را انجام بدهیم. (در گفت‌وگو با Luca De Giorgi، در سال ۲۰۱۲، ترجمهٔ پویان روحی و دیگران، منتشر شده در کتاب «تئوری معماری معاصر»، انتشارات کتابکدهٔ کسری)

دسته‌ها
تام کوندیگ

تام کوندیگ: معماری صرفاً یک صحنه یا سکو برای رخ دادن چیزهاست

معماری لزوماً و همیشه ایدهٔ مرکزی نیست. به نظر من معماری صرفاً صحنه‌ای برای رخ دادن چیزهاست. {در این دیدگاه} معماری به یک کاتالیست، به یک سکوی پرتاب، به یک صحنه، به هر آن چیزی که اسمش را بگذارید تبدیل می‌شود. این امر حاکی از این است -اگرچه این ادعای بزرگی است، اما بهرحال آن را می‌گویم- که موفق‌ترین اثر معماری می‌توانست بهبود پیدا کند اگر {معمار آن} رویکرد متفاوتی را در پیش می‌گرفت. اثر معماری آنجا ساخته نشده است که بگوید «من، من، من». واقعا معماری چند صد سال دوام می‌آورد اگر آن را درست بسازی. (در گفت‌وگو با Amy Frearson، منتشر شده در وب‌سایت dezeen، سال ۲۰۱۶)

دسته‌ها
بن فن برکل

بن فن برکل: تجربهٔ ما از یک اثر معماری از شکل و ظاهر آن اهمیت بیشتری دارد

من همیشه می‌گویم که معماری در پس‌زمینه است، به این خاطر که آنچه ما به منزلهٔ انسان انجام می‌دهیم، این که چطور زندگی می‌کنیم، این که چطور کار می‌کنیم و این که چطور تشریفات روزمره‌مان را پیش می‌بریم بسیار مهم‌تر از خود معماری است. معماری باید نوعی از ساختار جامعه را پشتیبانی کند تا به یک ماشین اجتماعی تبدیل شود. برای من اندیشهٔ معماری منعطف و دارای کارکرد چندگانه تفسیری نوین از کارکردگرایی است. اگر شما در مقام معمار بتوانید چیزهایی که کارکردی هستند را با آنچه تجربی است ترکیب کنید آنگاه می‌توانید نتیجه‌ای فراتر از یک بنای کارکردی به دست آورید.

{…} برای مثال، شما معمولاً از آسانسور به منزلهٔ فضایی برای گردآوری مردم در کنار یکدیگر استفاده نمی‌کنید، چون آسانسور فضایی دلچسب نیست و مردم در آن به راحتی با یکدیگر سخن نمی‌گویند. اگر شما آسانسور را در گوشه‌ای پنهان کنید و پله‌های بیشتری در بنا تعبیه کنید آنگاه فضای مطلوب‌تری برای مردم به وجود می‌آورید. من آموخته‌ام که مردم از کیفیت معماری بیشتر به منزلهٔ راهی برای ملاقات با افراد دیگر بهره می‌برند و از این طریق بیش از پیش با یکدیگر گفتگو می‌کنند. شکل و ظاهر معماری به اندازهٔ تجربهٔ ما از آن اهمیت ندارد، این اعتقاد من است. (در گفتگوی با Ana Bogdan ، منتشر شده در وب‌سایت The Talks، سال ۲۰۱۶)