ما همیشه ناچاریم که بنا را درون زمینهای قرار دهیم. این پرسشها که چگونه با زمینه رفتار باید کرد و چگونه باید از زمینهٔ موجود به زمینهٔ جدید بنا گذر کرد همواره جنبهٔ بسیار حساسی {از طراحی} است. به نظر من یکی از جوانب غمانگیز مدرنیزاسیون این است که در آن کوشش فراوانی برای تبدیل بنا به یک کالا وجود دارد. و روشن است که شیء آزاد {شیئی که وابسته به زمینه نیست} پیشاپیش به سوی کالا شدن خود در حرکت است. شیئی که با زمینهٔ خود اتحاد داشته باشد در برابر کالا شدن توان مقاومت دارد. و من فکر میکنم این موضوع هم برای بناهایی که داخل شهر هستند و هم برای آنهایی که خارج شهرند صادق است. هرچند در مورد چشماندازهای طبیعی این موضوع نمایش بیشتری دارد. (در گفتگو با Ingerid Helsing Almaas و Einar Bjarki Malmquist، منتشر شده در وبسایت architecture norway، سال ۲۰۱۱)
برچسب: معماری زمینهگرا
در معماری دو راه برای تعامل با زمینه یا سیاق بنا وجود دارد. راه نخست بیشترین هماهنگی ممکن است، به طوری که معمار با تاریخ، سنت و زیباییشناسایی اطراف بنا بیشترین همدلی را داشته باشد. از راه قیاس، تصور کنید که شهر تکهای پارچهٔ ابریشمی ارزشمند است. اگر میخواهید به طول پارچه بیفزایید یا جایی از آن را تعمیر کنید، میتوانید نقش تازهای را با استفاده از نخ و گرهی مشابه با آنچه که در پارچه به کار رفته است ببافید. در این صورت آنچه به پارچه افزودهاید در برابر آنچه از قبل موجود بوده غیر قابل تشخیص خواهد بود. اما روش دوم این است که پارچه را با بافهای استادانه و پیچیده از نخ طلا بیارایید، که منجر به دگرگونی و اعتلای پارچه خواهد شد. این همان روش من است. {…}
مادامی که هدف از خلق بنا افزودن ارزش به شهر باشد، نمیتوان معماری و شهرسازی را جدا از یکدیگر تلقی کرد. هنگامی که من بنایی را خلق میکنم، همیشه هم به زمینهٔ متصل به آن میاندیشم و هم به ساختار ژرف و پیچیدهٔ شهر. (در گفتگو با Tom Daniell، منتشر شده در مجلهٔ Interstices، سال 1995)
در ابتدای روند طراحی یک بنا، ایدهٔ اصلی طرح مسیری را که ما میخواهیم در توسعهٔ نمای بنا طی کنیم تعیین میکند. ایدهٔ طراحی نما از درون بنا و نیز زمینهٔ شهری آن مشتق میشود. مصالح و ساختمایهٔ نمای یک بنا به طور خاص باید بازتابی از زمینهٔ موجود آن باشد، البته این به معنای آن نیست که تنها راه حل صحیح همیشه اقتباس از زمینه است. تفاوت و یا تضاد با محیط گزینههای معنادار دیگر هستند، مادامی که طراحی با کارکردهای مورد نیاز سازگار باشد. (در گفتگو با Katharina Sommer، منتشر شده در وبسایت Detail Online، سال ۲۰۱۸)
سی سال پیش دفتری را راهاندازی کردم به نام مورفوسیس، به معنای توسعهٔ شکلها. در سرتاسر فعالیتم خودم را وقف معماری به مثابه نتیجهٔ یک روند کردهام، که نتیجهاش تولید مادهای اضافه است که در نهایت نتیجه و منابع فکری را به منظور سخن گفتن در اختیار ما قرار میدهد. هیچوقت مجذوب خود نتیجه نبودهام. هیچگاه به معماریای که در خدمت سبک باشد علاقهای نداشتهام. همیشه عاشق کاری بودهام که در نسبت با شرایطی که آن را به وجود آورده بسیار ویژه و خاص باشد. (در گفتگو با Vladimir Paperny در سال ۲۰۰۵، منتشر شده در وبگاه رسمی مصاحبهکننده)
مشکلی که منِ پیتر آیزنمن دارم این است که مثل باقی معماران یک ایدهٔ مشخص و خاص ندارم. مثلاً ریچارد میر بناهایش را، فارغ از این که کجا دارد کار میکند، همیشه یکجور میسازد. اما کار من وابسته به زمینه است. مدعی نیستم که معماری من بومی است، اما همیشه کارم را زمینه آغاز میکنم. بنا بر این نمیتوانم در سانتیاگو، برلین یا فینیکسِ آریزونا یکجور بنا طراحی کنم. من یک سبک مشخص ندارم. طرحهای فرانک گری و مایکل گریوز همه یکشکل هستند، اما بناهای من یکشکل نیستند. {…}
وقتی در محل کار به وبسایتم نگاه میکنم با خودم فکر میکنم که آیا کسی میتواند {از آثارم} پیتر آیزنمن را شناسایی کند؟ مطمئن نیستم که بتواند. نمیخواهم ریاکاری کنم. متقاعد نشدهام که یک سبک خاص دارم. بگذارید اینطور بگویم: سبکی دارم که سبک نیست. {یا: سبک من سبک نداشتن است.} (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبگاه ArchDaily، سال ۲۰۱۶)
معماری زمینهگرا شاخه و حوزهای از معماری را شامل میشود که فقط نگاه کالبدی به معماری ندارد و معماری را فقط ساخت و ساز نمیبیند. بلکه معماری را برآیندی از مسائل اجتماعی و اقتصادی و زمینههای تاریخی، اقلیمی و محیط زیست و همینطور کالبد میداند. در واقع به کلیه نیروها و آیتمهایی که در به وجود آمدن یک کالبد معماری تأثیر دارند، توجه میکند و معماری را برآیند چندین حوزه میبیند، موضوع طراحی در حوزه زمینهگرایی فقط کالبد فیزیکی نیست. حالت کلی باید زمینه را در چهار حوزه کلان؛ اجتماعی، فرهنگی و تاریخی، محیطی و کالبدی بررسی و تحلیل کرد و تأثیر آن را در معماری و شهرسازی معاصر لحاظ کرد. {…} زمینهگرایی دقیقاً اصل و جوهره معماری پیشینیان ما بوده و معماری و شهرسازی گذشته مانند معماری بازارها، مساجد و خانههای ایرانی با این نگاه ساخته شدهاند. به همین دلیل معماری خانهها در هر بوم و اقلیمی متفاوت بوده و منتج از زمینه فرهنگی، طبیعی و تاریخی آن شهر بوده است. معماری دنیا در دورهای از معماری زمینهگرا فاصله گرفت و به سمت مدرنیسم سوق پیدا کرد ولی در چند سال اخیر ما دوباره شاهد این هستیم که جایزه پریتزکر را به معمارانی میدهند که معماری را در بین مردم و با مردم انجام میدهند. من فکر میکنم این خیلی مهم است که معماری برای مردم باشد. ما اصولاً دو دسته معمار و هنرمند داریم؛ یک دسته از آنها میگویند هنر برای هنر است و دسته دوم هنر را برای مردم میدانند. معماری زمینهگرا جزو دسته دوم است. اصولاً معماری برای مردم است. معماری برای خود معمار نیست که ما بر اساس احساسات خودمان و با هزینه مردم بنایی را بسازیم و مردم را در خصوص اظهار نظر در مورد کارمان واجد صلاحیت ندانیم. (در گفتگو با سمیه باقری نویسندهٔ وبگاه هنرآنلاین، سال 1397)