پیش از هرچیز، آنچه معماران جوان را {به طراحی پارامتریک} جذب میکند این واقعیت است که طراحی پارامتریک بسیار متفاوت، بسیار بدیع و تنها سبک واقعاً و حقیقتاً جدید و اصیل معماری امروز است. اما ما باید درک کنیم که چرا این سبک اینقدر عالی است، چه چیز {در رابطه با آن} اینقدر مهم است، چه چیز آن را مولدتر میکند، و {پاسخ این پرسشها} به طور عمده ظرفیت خلق آرایشهای پیچیدهتری است که در آن عناصر مختلف بیشتر، انواع مختلف فضاها و کارکردهای مختلف بیشتر میتوانند کنار هم قرار گیرند و در گونههای پیچیدهای گنجانده شوند که شاید هندسهٔ عجیبی داشته باشند؛ و همچنین، این سبک به معماری اجازه میدهد تا با چنین اوضاع پیچیدهای و به طور خاص با روابط داخلی پیچیده سازگار شود، و در عین حال وحدتی قابل تشخیص نیز خلق کند. شما {در طراحی پارامتریک} میتوانید تشخیص دهید که چه چیزهایی به هم تعلق دارد، و این که چه چیز به کجا ختم شده است، اما در معماری سنتی اگر چیزهای مختلف زیادی را کنار هم قرار دهید، نتیجه به زباله شبیه خواهد شد و کمی عجیب و غریب از کار در خواهد آمد. اما اینجا، در یک مکان واحد، ظرفیت خلق نظمی پیچیدهتر را دارید که خواناتر نیز هست. (در گفتوگو با Teodora Zapartan، منتشر شده در وبسایت Inspirationist، سال ۲۰۱۳)
برچسب: معماری عجیب
معماری مدرن نمیتواند باشد. معماری {یا} صحیح است یا غلط. انعکاس احتیاجات و افکار مردم جهان در هر دورهای متفاوت بوده است و به طور کلی هنرْ خود نمایشگر اینگونه انعکاسهاست. در هر دورهای آنچه نو به وجود میآید مدرن است. تنها صحیح بودن یا غلط بودن این افکار است که میتواند مطرح باشد. معماری یونان برای مردم گذشته مدرن و نو بوده. رنسانس تحول جدید و مدرن بوده و خلاصه امروز هنر ما موقعی مورد قبول قرار میگیرد که احتیاجات و نیاز واقعی مردم را برآورد.
{…} مدرن بودن فقط غیر عادی بودن نیست. این فکر، یعنی حجمها و طرحهای غیر قراردادی به وجود آوردن مرضی است که اکثر هنرمندان ما بدان دچار شدهاند.
صحیح بودن میتواند یگانه هدف باشد. در ضمن عمل خود به خود از تکنیک نو و عوامل تازهای که قرن ما به وجود آورده استفاده میشود. فکر صحیح و امکانات جدید طبیعتاً معماری نو و تازهای به وجود میآورد. نه {فقط} در این مملکت، بلکه در تمام جهان هدف اصلی راحتی مردم و استفادهٔ مردم است، نه یک معماری غیر معمولی. معماری به خاطر معماری نمیتوان باشد. چون مردمی هم در کار هستند و دیگرانی که طالب زندگی راحت و مطمئن هستند. (در گفتوگوی منتشر شده در مجلهٔ نگین، ش ۱۲، سال ۱۳۴۵)
دوست دارم اینطور فکر کنم که سبک ویژهای {مخصوص به خودم} ندارم. من کارهای بسیار متنوعی را به شیوههای مختلف انجام میدهم. برخی میگویند که سبکی با عنوان سبک الساپ وجود دارد. این برای من یک ناسزاست، چرا که من تمایل دارم از آن اجتناب کنم. من از این اندیشه که معماری چه «باید» باشد دور شدهام. کار من کشف این است که معماری چه میتواند باشد و در مسیر این اکتشاف حضور آدمهای دیگر نیز لازم است.
من دوست دارم با مردمی که در منطقهٔ پروژهٔ من زندگی یا فعالیت میکنند کار کنم و مداد یا قلممو را به دست آنها بدهم. آنگاه شما میتوانید واقعا از طریق تلاش برای معنا دادن به این تعهدات لذت ببرید. اندیشهٔ من این است که به جای تغییر دیدگاه مردم، اجازه دهم که آنها دیدگاهشان را بیان کنند. بخاطر همین است که کار با مردم را دوست دارم. برای من خیلی عجیب است که برخی از معماران فرمهای عجیب و غریب و تحمیلشده ایجاد میکنند. شما میتوانید از طریق استفادهٔ صرف از مصالح، بنایی صادق و خیلی خوب ایجاد کنید. (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبسایت archi.ru، سال ۲۰۰۸)
اخیراً معماری {خودش} تبدیل به هدف شده است. اما من با این موافق نیستم که عجیبترین بنا بهترین بناست. من فکر نمیکنم نیازی باشد تا عجیبترین و غیرمنتظرهترین بنا را خلق کنید تا معماری خوب تولید کرده باشید. به آثار رنتسو پیانو و دیوید چیپرفیلد بنگرید. آنها معماران بسیار خوب و وظیفهشناسی هستند که کارهایشان را با عناصر شگفتیآور تنزل نمیدهند.
آیا این پرسش خوبی برای مطرح کردن {در قبال یک مسئلهٔ معماری} است که چگونه کاری انجام دهیم که هیچگاه پیش از آن انجام نشده باشد؟ به نظر من تعدادی از معماران بسیار باهوش در دام تلاش مدام برای افراط در آنچه خودشان پیشتر انجام دادهاند و آنچه دیگران به انجام رساندهاند {یعنی کار تازه کردن} میافتند. این کار به چه نتیجهای میرسد و به کجا ختم میشود؟
در حالی که شما یک ساختمان از رنتسو پیانو میبینید و تجربهای بسیار غنی از چیزی که بسیار مهارشده و ساده است کسب میکنید؛ مثلا بنای گنجینهٔ منیل در هوستون که توسط او طراحی شده است. بنابراین معماری مسابقهٔ {خلق} چیزهای عجیب نیست. (در گفتوگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبسایت archdaily، سال ۲۰۱۶)