واضح است که در فرانسه (و شاید در کل دنیا) سوء تفاهمی اساسی میان معماران و ساکنان بناها وجود دارد. معماران معتقدند که ساکنان صلاحیتی {برای نظر دادن راجع به معماری} ندارند و معتقدند که معماران بهتر میدانند که مردم باید چگونه زندگی کنند.
از سوی دیگر، ساکنان بنا فکر میکنند که معماران مطلقاً بیفایده هستند و برای ساخت بناها یا سر و کار داشتن با فضای خانه به آنها اعتماد نمیکنند. اگر این امر یک ناهماهنگی اساسی است که هیچگاه از بین نخواهد رفت، لااقل میتوان روی آن کار کرد تا دیالوگی {میان معماران و ساکنان بناها} برقرار شود یا امکان مشاهدهٔ فضاهای تازهٔ بالقوه فراهم آید، یا از طریق گزارش {وضعیت موجود} چیزی برای دنیای معماری فاش شود. (در گفتوگوی منتشر شده در مجلهٔ October، شمارهٔ ۸۹، تابستان ۱۹۹۹)