حدود یک قرن و نیم است که تولید معماری در ایران، بدون درک نهادینه شده از مدرنیسم و جهان مدرن به تولید «عکس برگردان» آن پرداخته است. مهمترین حرکتهای محیطی و اندیشههای ساخت در فعالیتهای حرفهای ما به صورت برچسب و شعار و تظاهر دفاتر معماری خود را عیان ساخته است. شعارهایی مثل طبیعتگرایی، پایداری، و غیره. در واقع جامعهٔ حرفهمندان ایدهها را هم نظیر تولیدات، مصالح، ساختهها و حتی اصطلاحات مصرف میکند که متأسفانه خیلی زود هم با تغییر مد آنها را از دست میدهد. انتشار مقالات فرمایشی و عاریه گرفتن مفاهیم از ترجمههای بدون ذکر مأخذ و تهی از هر چیز، حتی تهی از تهی، و بسنده کردن به کاربرد واژگانی شیک و خالی از مغز، نمود عوامفریبی دیگری است که در سطح بالاتری از تجربهٔ مهندسی حضور خود را نشان میدهد و معماران و شهرسازان به عنوان کارگزاران دستگاهی در میآیند که در آن مادیات حرف اول را میزند و بیجهت نیست که در نهایتِ دریوزگی به درجهای نازل از نماسازی یا روبناسازی در طرح هایشان افول میکنند و امکان روزآمد و مؤلف بودن در معماری را از دست میدهند. تصاویر جذابی که ایشان با تکنولوژی و نرمافزارهای جدید ظاهر میکنند، بیشباهت به همان عکس ماری نیست که برای اذهان نحیف حکم مصداق عینی بلندپروازیهایشان را دارد و بدین طریق عوامفریبی که نتیجهٔ بلافصل فرصتطلبی است متداول می گردد.
{…} آیا هیچگاه فکر کردهایم در بسیاری از زمینهایی که بیاندیشه {در آنها} ساختمان میسازیم یا بنایی را احداث میکنیم در طول حیات کرهٔ زمین چیزی بنا نشده بوده است؟ آیا متوجه این بکر بودن و این تجاوز به کره زمین بودهایم؟ آیا ما واقعا به کرهٔ زمین احترام میگذاریم؟ یا اینکه منتظریم ببینیم در غرب چه شعاری مطرح میشود و آنها چه میکنند تا ما هم کاریکاتوروار آنها را ترجمه کنیم و معماریهای آنها را مانند برچسب بر آثار خود الصاق کنیم، بدون آنکه به ارزش و تفکرات پایهای آنها واقف باشیم و به اندازهٔ آنها کار کنیم؟ برعکس، فکر میکنیم ما از همه حرفهمندان جوامع دیگر برتریم اما پیشنهادی هم نداریم. یا به بیان بهتر اصلاً فرصتی برای اندیشیدن نداریم. (در مقالهای با عنوان «بحران اخلاقی و هویت جامعهٔ مهندسی ایران»، منتشر شده در فصلنامهٔ معماری و شهرسازی، ش ۸۴، سال ۱۳۸۵)