دسته‌ها
اسکندر مختاری

اسکندر مختاری: معماری ایران موجودی است که اجزایی از آن را می‌شناسیم، اما کلیتش را هنوز نشناخته‌ایم

نگاه به معماری ایرانی نگاه کاملاً جامعی نیست. در بهترین  شکلش باز هم متأثر از مسائلی است که نمی‌تواند این معماری را به تمام وجناتش و آنچه در آن اتفاق افتاده مطرح کند. من معماری ایران را مثل موجودی می‌بینم که ما فقط اجزایی از آن را می‌شناسیم، اما کلیتش را هنوز نمی‌شناسیم. هرجا که تحقیق کردم، به هر دلیلی با یک اثر سر و کار داشتم، دیدم که اطلاعات راجع به آن کامل نیست. جایگاهش هم کامل نیست. یعنی یک دید جامعی در کار نیست که شما مثل معماری فرنگی تا این را پیدا می‌کنید، مربوط کنید به چیز شناخته‌شده‌ای که با او بتوانید مقایسه کنید. این اتفاق در ایران نیفتاده است. ما هنوز مثل کاشفان با پدیده‌ها برخورد می‌کنیم.

من این را می‌خواهم بگویم که وقتی انقلاب شد ما همه خوشحال بودیم که دیگر مستشرقین رفتند و ما دیگر الان نگارش تاریخ معماری‌مان را شروع می‌کنیم، اما ما، همان‌هایی که خوشحال بودیم، چیزی ننوشتیم. بعد این وسط دو جور آدم عنان اختیار را در دست گرفتند؛ یک دسته آدم‌هایی که تهی بودند، متوجه موضوع نبودند و برای همین از گفتن هر خبری نمی‌ترسیدند. مثلاً یک آدمی در سن بیست و پنج سالگی کتاب نوشت به اسم مدارس ایران. نترسید که در بیست و پنج سالگی نمی‌شود کتابی در مورد مدارس ایران نوشت. دستهٔ دوم افرادی بودند که از نظر تفکر قوی بودند ولی موضوع را نمی‌شناختند. من اسم این افراد را درست نیست بگویم. بیشتر ما هم همین بودیم. بیشتر ماهایی که حرف زدیم از این گروه دوم بودیم. نرفتیم مثل گدار از این کاروانسرا به آن کاروانسرا یا مثل سیرو خانم فرانسوی‌اش سراغ مصادیق معماری نرفتیم. ما مثل آدمی که پاریس زندگی می‌کرد بعد با قاطر و دوچرخه می‌رود کاروانسرا ببیند کار نکردیم. از نزدیک ندیدیم. لمس نکردیم و بعد برای معماری ایران نسخه نوشتیم. (در گفتگو با علی کیافر در سال ۱۳۹۰، منتشر شده در کتاب «آتشگهی در خواب آتش‌ها»)

دسته‌ها
محمد مهدی محمودی

محمد مهدی محمودی: معماری معاصر ما همانند ساعتی است که زمان صحیح را دیگر نشان نمی‌دهد

وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و حدوث جنگ تحمیلی بین سال‌های ۵۹ تا ۶۷ از وقایع مهمی بودند که به سبب رخ‌داد آنها کلیهٔ جنبه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور و به تبع آن معماری و هنر نیز تحت تاثیر قرار گرفت. در عرصهٔ هنر مانند نقاشی، فیلم و موسیقی شاهد بروز نوعی هنر انقلابی، اسطوره‌ای یا حماسی هستیم که آیینهٔ روح زمانهٔ خویش است و سبب خلق آثاری گردید بسیار تاثیرگذار و صریح. {…} متاسفانه در چند سال اخیر رد بسیاری موارد این روند تبدیل گردید به حرکتی که نتیجهٔ آن سبب ایجاد نقاشی‌های تزئینی گران‌قیمت یا فیلم‌ها و موسیقی‌های عوام‌پسند شد.

در عرصهٔ معماری نیز سیر تحولی وجود ندارد و ما شاهد خلأ بزرگی هستیم که در آن هیچ نشانی از پیوند امروز و گذشته نمی‌توان یافت. افرادی با بکارگیری عناصر معماری قدیم ایرانی در کل و یا اجزاء بنا که برای عموم آشناتر است راهی را طی می‌کنند که امن‌تر به نظر می‌رسد و برخی دیگر نیز به نوعی مدرنیسم بسیار متأخر متوسل می‌شوند. بسیاری هم با طرح ساختمان‌های پرتجمل و پرتفنن سعی در جلب سلیقهٔ عموم و بازار و شهر را دارند.

در این میان هستند معماران پیشتازی که به دنبال یافتن راه صحیح با پشتوانهٔ تئوری و تکنولوژی آثاری را خلق و اجرا کنند که متفاوت است. {…} بطور خلاصه معماری یا هر بخش دیگری از هنر اگر با توجه به سه عرصهٔ تاریخ، روحیات انسانی و دنیای متغیر امروز شکل بگیرد، آنچه در خلال این جستجو حاصل می‌گردد تجربه‌ای است در تداوم گذشته اما با تعاریف تازه. جایی از هنرمند بزرگ معاصری نقل شده که هنر به ساعت بسیار ظریف پیچیده‌ای می‌ماند که اگر ندانیم چطور تعمیرش کنیم می‌ایستد، ظاهرش را دارد اما زمان را نشان نمی‌دهد. در معماری نیز اینگونه است، معماری معاصر ما ظاهری همانند ساعت را دارد اما زمان صحیح را دیگر نشان نمی‌دهد. (در مقاله‌ای با عنوان «هنر معماری؛ تئوری، طراحی، ساخت، بهره‌وری» منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش ۸۴، سال ۱۳۸۵)

دسته‌ها
هوشنگ سیحون

هوشنگ سیحون: معماری زبان گویای حالات روحی و فکری یک جامعه است

هر تحول و هر انقلاب و هر حرکتی، چه سیاسی، چه اجتماعی، چه اقتصادی بی‌شک در امر معماری تاثیرگذار است. به لحاظ اقتصادی باید گفت اقتصادیات مهم‌ترین نقش را در معماری بازی می‌کنند. باید بودجه کار ساختمانی مهیا باشد تا بتوان آن را اجرا کرد وگرنه بدون تامین کافی مالی، کار معماری لنگ خواهد شد. در فرانسه یک اصطلاح عامیانه وجود دارد که می‌گویند: «وقتی ساختمان‌سازی از دست برود، همه چیز از دست می‌رود.» یعنی شاخص پویایی اقتصاد کشورها در میزان ساختمان‌سازی است که در آن مملکت جریان دارد.

سیاست، البته با این دید و این امید که سیاست کشورها در جهت رفاه جامعه قدم بردارد، بی‌شک روی مقوله معماری تاثیرگذار است. سیاست دولت‌ها با اقتصاد ارتباط پیدا می‌کند. با چه سیاستی چه مسیر اقتصادی‌ای در یک جامعه پیش گرفته شود که ساختمان‌سازی رونق پیدا کند. پس هر نوع تحول سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک خط مشی خاصی را به معماری دیکته می‌کند. فرض کنید یک وقت جامعه یک جامعه کارگری است و دولت متعهد است که برای گروه‌ها و طبقات وسیع کارگران و زحمتکشان ساختمان‌سازی کند، مثل شوروی سابق. در این حالت نوع ساختمان‌سازی و معماری شکل خاصی به‌خودش می‌گیرد. یک موقع سیاستی هست بر مبنای سیستم سرمایه‌داری که در نتیجه یک سبک معماری دیگری را ایجاب می‌کند که به کلی با آن قبلی فرق دارد، مثل آمریکا و اروپا. یک موقع یک سیاستی براساس دید و سلیقه یک دیکتاتوری خاصی عمل می‌کند که آن نیز شکل به‌خصوصی به‌خودش می‌گیرد؛ نمونه بسیار گویای آن در زمان هیتلر و موسولینی در آلمان و ایتالیا بود که بر پایه ایدئولوژی فاشیسم با زور می‌خواستند یک سبک خاصی از معماری را که اصطلاحا به معماری فاشسیم معروف شد را تجویز کنند که البته به دلیل اینکه این سبک معماری خودجوش نبوده و از بطن جامعه برنخاسته بود، بنابراین پایدار نبود و با سقوط فاشیسم از بین رفت. آنها می‌خواستند معمار طوری طراحی و اجرا کند که مکتب نازیسم و فاشیسم را منعکس کند. پس می‌بینیم که معماری با تمام مسایل و تحولات یک جامعه ارتباط پیدا می‌کند و به عبارت دیگر، زبان گویای حالات روحی و فکری یک جامعه است. (در گفتگو با علی فراستی در سال ۱۳۷۲، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۱)

دسته‌ها
زهرا ترانه‌یلدا

زهرا ترانه‌یلدا: معماری ما پس از انقلاب اسلامی نه تنها جلو نرفته بلکه‌ به عقب بازگشته است

به نظرم کلاً آموزش معماری در ایران طی 40 سال اخیر خیلی موفق نبوده چون نتوانسته موج و یا پایه قرص و محکمی را ایجاد کند. به طور کلی معماری ما که باید از معماری قبل انقلاب جلوتر می‌رفت، نه تنها جلوتر نرفته، بلکه‌ کمی عقب‌تر نیز رفته است. {…} البته ممکن است در فنونی بهتر شده یا یک سری تکنولوژی‌ها را وارد کرده باشیم، ولی به طور کلی معماری ما جلوتر نرفته است. شما اگر به یکی دو ساختمان دولتی که توسط معماران خوب طراحی می‌شود، توجه کنید، متوجه این امر می‌شوید. یعنی جایی که معماری باید ماندگارترین باشد، کیفیت معماری آن‌ها در حد متوسط رو به پایین است. دلیلش این است که تمام اقتصاد ما به سمت ساختمان‌سازی آمده است و نه معماری. الان همه سعی می‌کنند ماکسیمم طبقاتی که می‌توانند را در مناطق مسکونی بسازند که این ماکسیمم به محلات ما آسیب زده است. در دهه‌ 60 و اوایل دهه 70، تهران یک شهر دو و نیم طبقه‌ای بود ولی الان به یک شهر 5-6 طبقه‌ای تبدیل شده است چون اجازه داده شده بناهای قدیمی خراب شوند و به جای آن‌ها ساختمان‌های چند طبقه ساخته شود. طبق یک مصوبه به نام “برج باغ” به همه اجازه داده شد برج‌های بلند بسازند. به نظرم این مصوبه فکر شده نبود چون باید برای این کار مکان‌سنجی می‌شد. الان برج‌های بلند کنار ساختمان‌های کوتاه است و مشکلاتی را برای ساختمان‌های کوتاه به وجود آورده است. عده‌ای برای این‌که ساخت و ساز بیشتری انجام بدهند، از معماری زیبا دست شسته‌اند. این‌ها برای زیبا شدن معماری ساختمان حتی حاضر نیستند از یک متر مربع آن بگذرند چون هر متر مربع برای آن‌ها ارزش بالای اقتصادی دارد. در واقع زیبایی ساختمان‌ها فدای مسائل مالی شده است. (در گفتگو با وب‌گاه هنرآنلاین، سال 1397)