آدمهای بسیاری از نوعی کیفیت شرقی که در آثار من میبینند در شگفت شدهاند. من فکر میکنم درست است که وقتی از معماری ارگانیک صحبت میکنیم، از چیزی صحبت میکنیم که بیشتر شرقی است تا غربی. پاسخ این است: کار من، در آن معنای عمیقتر فلسفی، شرقی است. این آرمانها {که در کار من وجود دارد} برای کل مردم مشرقزمین مشترک نبوده است. اما {در آنجا} مثلاً لائوتسه وجود داشت. جامعه ما {در غرب} هرگز ذهن عمیق تائوئیستی را نشناخته است. {…} بنابراین، این انجیل معماری ارگانیک هنوز هم بیش از هر چیز دیگری که غرب بدان اعتراف کرده، با تفکر شرقی همدلی و اشتراک دارد.
غرب در قامت «غرب» هرگز چیز زیادی در این باره نمیشناخت یا علاقهای به دانستن آن نداشت. یونان باستان شاید نزدیکترین به آن باشد اما نه خیلی نزدیک؛ و از آنجایی که تمدنهای غربی بعدی در ایتالیا، فرانسه، انگلیس و ایالات متحد به شکلی احمقانه در معماریشان یونانی شدند، غرب نتوانست به راحتی یک معماری ارگانیک بومی را {در خود} ببیند. اساس تمدنهای هند، پارس، چین و ژاپن همگی یک منبع اصلی الهامات فرهنگی -عمدتاً بودایی- است که از الهام اولیه ایمان او ریشه گرفته. (در نوشتهای با عنوان A Testament در سال ۱۹۵۷، منتشر شده در کتاب Frank Lloyd Wright: Writings and Buildings)