دسته‌ها
سید حسین نصر

سید حسین نصر: در یک عالم ضد سنتی امکان ایجاد معماری سنتی و طراحی شهری با رایحه‌ای معنوی نیست، اما دست‌کم می‌توان در پی معماری‌ای انسانی‌تر بود

در دهه‌ی هزار و نهصد و پنجاه، هنگامی که من در هاروارد بودم یک روز والتر گروپیوس مرد صاحب‌نام مدرسه‌ی باوهاوس که در آن وقت در کمبریج زندگی می‌کرد خواستار ملاقات من شد. او می‌خواست در باب کارکردهای مسجدی صحبت کند که می‌خواست آن را به عنوان بخشی از دانشگاه بغداد طراحی کند. ما خیلی سریع با هم دوست شدیم و در باب فلسفه‌ی هنر با هم به بحث پرداختیم. یکبار او پرسید که چرا با آنکه معماری متجدد هم مانند هنر اسلامی بر هندسه‌ی محض استوار است نتایج این دو نوع معماری اساساً از یکدیگر متمایزند من به او گفتم که یکی از اینها بر هندسه‌ی دکارتی استوار است که بر خصائص صرفاً کمی فضا مبتنی است اما دیگری مبتنی بر هندسه‌ی قدسی است که اساس آن خصائص کیفی فضا است.

او بسیار تحت تاثیر این حرف قرار گرفت و مرا با خود به اتاقش برد که در آنجا تصویری بزرگ از یک کلیسای جامع قرون وسطایی نصب شده بود. او به من گفت به این کلیسا نگاه کن این کلیسا در طول چندین نسل ساخته شده است، با این حال وحدت ارگانیک کاملی دارد .در حالی که اینجا در اتاق من اگر من فردا بروم شخص دیگری با اندیشه‌ای کاملاً متفاوت خواهد آمد و کاری که در دوره‌ی فعالیت ما دو نفر طراحی شده ممکن نیست دارای وحدت باشد. او اضافه کرد که آنچه این معماران قرون وسطایی داشتند یک سنتی هنری بود که از حدود فردانیت فراتر می‌رفت، درست در تعارض با آنچه که ما امروز داریم. همچنین گروپیوس از اینکه دیگر چنین هنری به عنوان روند کلی کار معماران در غرب قابل حصول نیست عمیقاً اظهار تاسف می‌کرد.

حال این داستان نشان می‌دهد که به یقین بسیاری از معماران بزرگ این قرن از اهمیت بُعد معنوی معماری و معنای فقدان آن آگاه بوده‌اند. اما چه تعدادی تلاش کرده‌اند تا به اصول بازگردند و آنها را مجدداً در بستری معاصر به کار بندند. چنانکه گفتیم این دشواری ویژه‌ی معماری است که در حقیقت به فن‌آوری‌های مدام در حال تغییر، حاجات اقتصادی، فشارهای اجتماعی و یک جهان‌بینی علمی پیوسته است. عواملی که همۀ‌ی آنها بصیرت سنت‌گرا را نفی می‌کنند. اما خلق و ایجاد معماری سنتی ناممکن نیست، چنانکه آن را در اشکال خاصی از معماری‌های بومی در مقیاسی کوچک و حتی در برخی از معماری‌های مذهبی می‌بینیم. اما در هر حال در یک عالم ضد سنتی امکان خلق و ایجاد معماری سنتی و طراحی شهری با رایحه‌ای معنوی نیست، اما دست‌کم می‌توان در پی معماری‌ای انسانی‌تر بود و هر گاه که ممکن می‌شود اصول معنوی را بکار بست. (در مقاله‌ی «سنت، هنر، معنویت»، ترجمه‌ی امیر مازیار، منتشر شده در سروش اندیشه، ش ۲، سال ۱۳۸۱)

دسته‌ها
لوییس باراگان

لوییس باراگان: بدون اشتیاق به خداوند سیارهٔ ما برهوتِ محزونِ زشتی‌ها خواهد بود

نگران‌کننده است که نشریات اختصاص‌یافته به معماری کلماتی همچون زیبایی، الهام، جادو، افسون و سحر را از صفحات خود زدوده‌اند؛ و همچنین مفاهیمی مثل صفا، سکوت، صمیمیت و شگفتی را. همهٔ اینها در روح من خانه کرده و اگرچه من کاملاً آگاهم که در آثارم انصاف کامل را در حق آنها رعایت نکرده‌ام، همواره چراغ هدایت من بوده‌اند.

دین و اسطوره؛ غیر ممکن است هنر و شکوه تاریخ آن را بدون اذعان به معنویت دینی و ریشه‌های اسطوره‌ای که ما را به سبب وجود پدیدهٔ هنری راهنمایی می‌کند درک کنیم. بدون اولی یا دومی اهرام مصر یا آثار باستانی مکزیک در کار نبودند. آیا معابد یونانی یا کاتدرال‌های گوتیک وجود می‌داشتند؟ آیا شگفتی‌های متحیرکنندهٔ رنسانس و باروک به وجود می‌آمدند؟

و در حوزه‌ای دیگر، آیا رقص‌های آیینی فرهنگ‌های به اصطلاح بدوی ایجاد می‌شدند؟ آیا ما اکنون وارث گنجینهٔ هنری پایان‌ناپذیر حساسیت عمومی دنیا می‌بودیم؟ بدون اشتیاق به خداوند، سیارهٔ ما برهوت محزون زشتی‌ها خواهد بود. «منطق گنگ نهفته در اسطوره و در همهٔ تجربه‌های حقیقی مذهبی در همهٔ زمان‌ها و در همهٔ مکان‌ها سرچشمهٔ فرایند هنری بوده است». اینها سخن دوست خوبم ادموندو اوگورمان است که با یا بی اجازه‌اش آن را از آن خود کرده‌ام. (در سخنرانی پذیرش جایزهٔ پریتزکر در سال ۱۹۸۰)