دسته‌ها
کریستوفر الکساندر

کریستوفر الکساندر: ایده‌ی یک بنای زیبا مفهومی است که دیگر از آن استفاده نمی‌کنیم و آن را نمی‌فهمیم

وقتی می‌خواهیم بگوییم که یک بنا را دوست داریم، یا می‌خواهیم بگوییم که یک بنا خوب است، زبان نیم‌قرن اخیر -یا طولانی‌تر از آن- تعابیر متنوعی را در اختیار ما قرار می‌دهد. می‌توانیم بگوییم که این بنا جالب است، شیک است، باحال است، معرکه است، غیر معمول است، دیوانه‌وار است، جذاب است، هوشمندانه است؛ {در توصیف یک بنا} تقریباً همه‌چیز می‌توان گفت، اما این که بگوییم این بنا زیبا است، بیشترین اکراه را به همراه دارد.

به طور خلاصه، ایده‌ی یک بنای زیبا مفهومی نیست که دیگر از آن استفاده کنیم یا آن را بفهمیم. نه فقط این، که حتی وقتی یک نفر بخواهد یک بنای زیبا بسازد، مفاهیم، ایده‌ها و اعمالی که منجر به یک بنای زیبا می‌شوند یا به ایجاد آن کمک می‌کنند مجاز نیستند. (در مقاله‌ای با عنوان The unspoken assumption and its antidotes، ارائه شده در کنفرانس The Oxford Conference: A Re-Evaluation Of Education In Architecture در سال ۲۰۰۸)

دسته‌ها
محمد احصایی

محمد احصایی: الفبای فارسی نسبت به الفبای لاتین جای بیشتری برای کار کردن و خلاقیت دارد

ملتی هستیم که بیشتر با کلمات و مفاهیم سر و کار داریم‌ تا‌ تصویر‌ و از قضا جهان هم به همین سمت‌ پیش‌ می‌رود‌. اگر‌ کتاب‌های‌ گرافیک‌ را باز کنید، آثار بسیار خواهید دید که تنها با خط نوشته است بخش مهم هر کار گرافیکی را خط تعیین می‌کند. کلمه فرم و شکلی جادویی دارد‌ که مخاطب را به خودش جلب می‌کند و برای خالق اثر هم جالب‌تر است. من زمانی که با خط کار می‌کنم بیشتر ارضا می‌شوم تا با تصویر. باید اضافه کنم که‌ الفبای‌ ما، به خاطر شکل ویژه‌اش، جای‌ بیشتری نسبت به الفبای لاتین برای کار کردن و خلاقیت دارد. متأسفانه به این موضوع -هم گرافیست‌ها و هم‌ دانشجویان‌مان- از این جهت که دشوار‌ است‌، به آن نمی‌پردازند. آنها می‌پندارند که چون نمی‌توانند کار کنند، پس کاربردی‌ هم ندارد، در حالی که حروف لاتین در شکل‌هایی چون مربع‌، دایره‌ و مثلث خلاصه می‌شوند و بسیار ساده‌اند‌.

با‌ خط ثلث‌ یا شکسته نستعلیق شما می‌توانید بی‌نهایت برخورد زیبایی‌شناسانه داشته باشید. کدام خط در دنیا (به جز خط چینی) وجود دارد که‌ می‌تواند‌ عواطف انسان را این‌ قدر‌ زیبا بیان کند. خط شکسته‌ی نستعلیق خطی بسیار استثنایی و ویژه است. جالب است کشورهایی که با الفبای اسلامی کار می‌کنند، تقریبا حتی می‌توانند نستعلیق را اجرا کنند که خط ملی‌ ایرانیان‌ است‌ ولی به طور شگفت‌انگیزی اصلاً طرف شکسته نمی‌روند و توانایی‌اش را ندارند. من نمی‌دانم چه سرشتی در ایرانیان بوده‌ که این خط را با این زیبایی ابداع کرده و می‌نویسند‌. (در گفت‌وگو با حمیدرضا قلیچ‌خانی، منتشر شده در کتاب ماه هنر، ش ۷۱ و ۷۲، سال ۱۳۸۳)

دسته‌ها
فرهاد احمدی

فرهاد احمدی: غرب‌گرایی با مدرن شدن تفاوت بسیار دارد

ما در ایران معمار مؤلف نداریم. موضوع مهم این است که ما باید به خودباوری برسیم و تجسس کنیم و تئوری‌ای را داشته باشیم که چیزی به جز اتفاقات غرب باشد. ما متأسفانه جرئت نمی کنیم این سؤال را از خود بپرسیم. یکی از دوستان در مک‌گیل سؤال رساله دکتری خود را که اساتید تأیید کرده بودند با من در میان گذاشت. سؤال اساسی این بود که آیا راهی خارج از مدرنیته برای تحول و همسازی وجود دارد؟ یعنی با اینکه آنها خودشان مدرنیته را به وجود آورده‌اند باز آن را مورد سؤال قرار می دهند. اما ما بر این باوریم که این سرنوشتی محتوم است. ایران در حال توسعه، هم‌گرایی با غرب را مشابه مدرن شدن کرده است، در حالیکه غرب‌گرایی با مدرن شدن بسیار متفاوت است. مفهوم مدرنیته یک گشایش عظیم اجتماعی، طبقاتی و اهمیت به فرد و محور قرار گرفتن انسان و کسب حقوق فردی است، که رشد ایجاد می کند، اما اگر قرار باشد ما مصادیق مدرنیته را به جای مفاهیم آن دنبال کنیم این مسئله تأسف برانگیز است.

ما می‌توانستیم آخرین و بهترین تکنولوژی را نداشته باشیم اما مستقل بر پای خود معماری مطلوبی را ارائه دهیم. اگر روزی نفت ما را نخرند ما نابود می‌شویم. جمعیت کشور نسبت به جمعیت تاریخی آن چند برابر شده و بیشتر منابع طبیعی خود اعم از جنگل، آب، معادن و حتی هوا را از دست داده‌ایم در حالی که توقعات جامعه بسیار بالا رفته است. حتی اگر فکر کنیم معماری مدرن به ما فرصت‌ها و امکاناتی برای حفظ خود از بلایای طبیعی می‌دهد، این مسئله تنها در صورت دقت‌های فنی اجرایی پاسخ خواهد داد. اگر اصلاح فرهنگی صورت نگیرد نه تنها این دقت‌ها به وجود نمی‌آید، حتی تکنولوژی بدون آگاهی هم جلوی این بلایا را نمی‌تواند بگیرد. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفتگو با معماران»، به کوشش جلال حسن‌خانی و رامین جلیله‌وند، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
حبیبه مجدآبادی

حبیبه مجدآبادی: مهم‌ترین وظیفهٔ معمار تشخیص مسئلهٔ اصلی پروژه و تبدیل آن به ایده است

به طور کلی فکر می‌کنم هر پروژه‌ای که به دفتر می‌آید یک صورت‌مسئلهٔ جدید است، به عنوان معمار در پی تشخیص مسئله و یافتن هوشمندانه‌ترین راه حل متناسب با همان مسئلهٔ مشخص هستیم. قاعدتاً هر پروژه مسائل کوچک و بزرگ زیادی دارد، محدودیت‌ها و جنبه‌های مثبت، از شکل زمین گرفته تا بودجهٔ کارفرما و ده‌ها فاکتور مختلف دیگر. معمار تمامی این مسائل را همزمان حل نمی‌کند، چون همه را با یک درجه اهمیت نمی‌بیند و مسائل را اولویت‌بندی می‌کند. مهم‌ترین وظیفهٔ معمار تشخیص مسئلهٔ اصلی پروژه و تبدیل آن به ایده است. من فکر می‌کنم ایده چیزی نیست که ما در جایی بیرون از پروژه دنبال آن بگردیم. ایده در دل مسائل پروژه نهفته است. وجود دارد و فقط باید آن را ببینیم و از لابه‌لای هزاران چیز دیگر بیرون بکشیم و آن را ارزش‌گذاری کنیم. ایده‌ای که از دنیایی خارج از پروژه وارد می‌شود نه تنها مسئلهٔ پروژه را حل نمی‌کند بلکه خود، به معضلی جدید تبدیل می‌شود. من فکر می‌کنم دوران معماری فرم‌محور به پایان رسیده است. دنیا دنیای مفاهیم و ایده‌های هوشمندانه در پاسخ به مسائل واقعی امروز است. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفت‌وگو با معماران»، به کوشش جلال حسن‌خانی و رامین جلیله‌وند، سال ۱۳۹۸)