من هیچگاه و اصلاً یک هنرمند بازنماگر نبودهام. بیشتر هنرمندان در کار بازنمایی بودهاند. میدانی، {بازنماگر بودن یا نبودن وابسته به} آن زمانی است که خودت را کشف میکنی. یک هنرمند برای دستیابی به چیزی در عالم هنر، ناچار است که در آخر کاری را انجام دهد که هیچکس نمیخواهد انجامش دهد و هیچکس به فکر انجام دادنش نبوده است. من بسیار از برانکوشی الهام گرفتهام، اما هیچگاه نخواستهام که یک برانکوشی {دیگر} خلق کنم. (در گفتوگو با Barbara Rose، منتشر شده در مجلهٔ Interview، سال ۲۰۱۳)
برچسب: منبع الهام
منبع الهام: در این صفحه سخن معماران و هنرمندان با موضوع منبع الهام قرار گرفته است. برای مشاهدهٔ دستهبندیهای بیشتر به صفحهٔ اصلی وبسایت گفتار معمار سر بزنید.
به نظر من با توجه به روال جهانی شدن و پیدایش عصر و زمانهٔ جدید و ارتباطات نوین، برای شخص من این قانون جهانی وجود ندارد که چون ایرانی هستیم فقط باید کارهایمان تحت تأثیر فرهنگ ایران صورت پذیرد و اصولاً در حال حاضر معماری هیچ کشوری نمیتواند مانند یک جزیره خود را از فرهنگ بینالمللی و جهانی دور سازد.
در حال حاضر بسیاری از هنرمندان و معماران هستند که در یک کشور زندگی میکنند و در کشور دیگری طراحی معماری میکنند و ساختمان میسازند و در مجموع با این روال اصولاً نمیتوان گفت که حتماً باید یک معمار تنها از یک فرهنگ خاص پیروی کند، بلکه با توجه به این که اثر معماری قرار است در کدام کشور ساخته شود، بحث فرهنگ آن کشور نیز در کنار عوامل مهم دیگر باید در امر طراحی معماری در نظر گرفته شود.
به نظر من وظیفهٔ یک مدرسهٔ خوب معماری نیز میتواند این باشد که به جای آموزش تنها یک فرهنگ خاص به هنرجویان، آنها را برای طراحی و ابداعات هنری در فرهنگهای معماری متفاوت و سبکهای مختلف آماده سازد. در عین حال فرهنگ معماری ایران بسیار غنی است و میتواند سرچشمهٔ الهام فراوانی برای طراحان ایرانی و خارجی باشد. (در گفتگو با وحید تقییاری و پریسا شاهمحمدی، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۴۳ و ۴۴، سال ۱۳۸۳)
معمار مدرن خلاق است. ژاپنیها اولین کسانی هستند که جوهر این خلاقیت را استنتاج کرده و به زبان آشنای خودشان برگرداندهاند. معماران و هنرمندان هر کشور، باید مدرنیسم خاص خود را کشف کنند. آراتا ایزوزاکی و تادائو آندو گامهای مؤثری در این راه برداشتهاند. تادائو آندو، خلاقیت و ابداع آثار خود را از فلسفهٔ ژاپنی کسب کرده است. او بیانی کاملاً مدرن دارد و این مدرنیسم را از فرهنگ خویش الهام می گیرد. {…} باید با در نظر گرفتن واقعیتهای دنیای امروز، مشکلات و مسائل خود را صادقانه حل کنیم. لیکن در این روند از هرگونه شکلگرایی باید پرهیز کرد.
حسن فتحی در عصر خویش بر پشتوانههای فرهنگی و سنتی کشورش به عنوان سرچشمه و منبع الهام تأکید میکرد. در آن زمان، یعنی حدود پنجاه سال پیش، نوع برخورد او با هجوم فرهنگی غرب، مقابلهای بهحق و درست بود، لیکن امروز چنین عکسالعملی کاربرد خود را از دست داده است. البته باید از گذشته پند گرفت و ریشههای کشف و شهود حرفهای خود را در آنجا یافت. باید جنبههای روشن و مثبت گذشته را با چشم دل دید، و این کاری است که غرب به صورت موفقیتآمیزی انجام داده است.
مهاتما گاندی از پنجرهای باز به دنیا مینگریست، و این بینشی است که در فلسفهٔ اسلامی نیز عیناً وجود دارد. از تجربیات جهانی باید بهره گرفت، لیکن تقلید، آن هم از غرب، اصالت محیطی را به بیهویتی میکشاند. (در گفتگوی با داراب دیبا، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۲۷ و ۲۸، سال ۱۳۷۶)
به نظر من فرم منبعی واقعی برای نوآوری نیست، منبعی که بتوان مدام در آن به اکتشاف پرداخت. ما همه از دیدن انواع فرمهایی که به کمک رایانه ایجاد شده است خسته شدهایم. در عوض، تازگی یک طرح از دقت نظر در ایده و کیفیت و غنای مفهومی آن حاصل میشود. من کمترین اهمیتی برای ساده یا پیچیده بودن فرم یا کم و زیاد بودن تزئینات بنا قائل نیستم. (در گفتگو با Johanna Agerman Ross منتشر شده در وبسایت Disegno، در سال ۲۰۱۵)
زیبایی فرشتهٔ الهامی است که با همهکس سخن میگوید. شایسته نیست کسی را که زندگیاش از زیبایی خالی است آدمیزاد بنامیم. هر اثر هنری که زیبایی را اظهار نکند ارزش آن را ندارد که یک اثر هنری قلمداد شود. معماری هنری است که زمینهای کلی ایجاد میکند شامل احساس زیباییشناسانه در فضا. و تنها آن زمان است که معماری میتواند به محیط زندگی تبدیل شود.
زیبایی همواره چراغ هدایت من بوده است. (در گفتگو با Christian Narkiewicz-Laine در سال ۱۹۸۱، منتشر شده در وبگاه رسمی مصاحبهکننده)
«زندهام، چون میتوانم به خاطر بیاورم». این نقل قولی است از یک شاعر فرانسوی و من با آن موافقم. بدون گذشته حتی حال حاضری هم نمیتواند وجود داشته باشد. برای معماران گذشته منبع پایدار الهام و یادگیری است. در عالم جهانیسازی شدهای که ما در آن زندگی میکنیم، قلمرو خاطره نقشی اساسی برای همهٔ افراد خلاق بازی میکند. منظور ایجاد فرمهایی همراستا با روشهای متکلفانه از تاریخ جعلی نیست بلکه تفسیر روح گذشته از طریق تبیینهای تازه است. خاطره، آن چیزی است که ارزش در آن خفته است، نه سبک. (در گفتگو با Marco Manzoni منتشر شده در وبگاه Architectforum در سال ۲۰۱۴)
جامعه ما با آفت پختهخواری مواجه است. متاسفانه هموطنان ما – اگر بدشان نیاید – در تمام رشتهها بسیار پختهخوارند. چیزی به نام موسسه تحقیقاتی قابل قبول نیست و تصور بر این است که تحقیق پول ملت را هدر میدهد. این پختهخواری در همه رشتهها از جمله صنعت وجود دارد. در هنرهای تجسمی در ایران به غیر از چند نفر، همه کارها از جاهای دیگر کپی شدهاند مخصوصا از طریق اینترنت. {….} آنوقت کسی مانند جکسون پولاک ظاهرا رنگها را روی بوم میپاشد که هر بچهای میتواند این کار را انجام دهد. جکسون پولاک کارش را امضا نمیکند. به همین دلیل، هر کسی هرکاری که میکند میگوید کار جکسون پولاک است.در دنیا هم همینطور است و این شکل فقط در ایران نیست. پختهخواری که میگویم همین است. این آفت بزرگی است که جلوی پیشرفت را میگیرد و منتقدان فرهیخته بهایی به هنرهای تجسمی ما نمیدهند. برای اینکه آنها سرشان کلاه نمیرود و میدانند هر اثری کار چه کسی است و از کجا آمدهاست. همچنان که من به عنوان معلم در قضاوت در مورد شاگردانم، به آنها میگویم سر من نمیتوانید کلاه بگذارید. از روی هم کپی نکنید. الهام هم که میگیرید بگویید الهام گرفتم. این نکته بسیار مهمی است. بنابراین فردی که از دیدن هر کسی که دست به قلم ببرد و با رنگ روی بوم کار کند بسیار خرسند میشود، به همان اندازه هم متعصب میشود. اگر بیحساب و کتاب باشد، هر کس میتواند ادعای بیخودی کند و به دلیل اینکه مادر و خاله و دایی جانش خوششان میآید، خودش را هنرمند بداند. نقاش وقتی نقاش است که هنرمند باشد، در غیر این صورت یک تصویرگر است. {…} این شامل نقاشی – خط هم میشود. پس هر کس که خطش خوب شد، هر کسی که روی خط رنگ گذاشت و هر کسی که کمی کج نوشت و – نمیتوان به اثرش گفت نقاشی – خط. چنین کسی فقط از نقاشی – خط اسم آن را وام گرفته است. مثل شیرینی ناپلئونی است که اسم آن ناپلئونی است، ولی درونش ناپلئونی نیست. همه اینها پختهخواری است. (در مصاحبه با نویسندگان مجلهٔ رشد آموزش هنر، سال ۱۳۹۲)
[et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off” transparent_background=”off” background_color=”#ffde00″ allow_player_pause=”off” inner_shadow=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” padding_mobile=”off” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” make_equal=”off” use_custom_gutter=”off”][et_pb_row admin_label=”Row” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” use_custom_gutter=”off” padding_mobile=”off” allow_player_pause=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” make_equal=”off” parallax_1=”off” parallax_method_1=”off” column_padding_mobile=”on”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_post_title admin_label=”Post Title” title=”on” meta=”off” author=”on” date=”on” categories=”on” comments=”on” featured_image=”on” featured_placement=”below” parallax_effect=”on” parallax_method=”on” text_orientation=”center” text_color=”dark” text_background=”off” text_bg_color=”rgba(255,255,255,0.9)” module_bg_color=”rgba(255,255,255,0)” title_all_caps=”off” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid” title_line_height=”1.3em”] [/et_pb_post_title][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”on” specialty=”off” transparent_background=”off” background_color=”#222222″ allow_player_pause=”off” inner_shadow=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” padding_mobile=”off” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” make_equal=”off” use_custom_gutter=”off” custom_padding=”0px|0px|0px|0px”][et_pb_fullwidth_header admin_label=”Fullwidth Header” title=”ترجمهٔ علی هدایتراد” background_layout=”dark” text_orientation=”center” header_fullscreen=”off” header_scroll_down=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” content_orientation=”center” image_orientation=”center” custom_button_one=”off” button_one_letter_spacing=”0″ button_one_use_icon=”default” button_one_icon_placement=”right” button_one_on_hover=”on” button_one_letter_spacing_hover=”0″ custom_button_two=”off” button_two_letter_spacing=”0″ button_two_use_icon=”default” button_two_icon_placement=”right” button_two_on_hover=”on” button_two_letter_spacing_hover=”0″ title_font_size=”19″] [/et_pb_fullwidth_header][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off”][et_pb_row admin_label=”Row” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” use_custom_gutter=”off” custom_padding=”0px||0px|” padding_mobile=”off” allow_player_pause=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” make_equal=”off” parallax_1=”off” parallax_method_1=”off” column_padding_mobile=”on”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_text admin_label=”Text” background_layout=”light” text_orientation=”right” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid”]
برای حداقل یک دهه، چین به عنوان زمین بازی برای سوپرمعماران [1] مورد توجه قرار گرفت. اما حالا وضعیت در حال تغییر است. امروزه حداقل دهها طراح چینی در سطح جهانی -از میان سال، تا استعدادهای جوان که در دههٔ سی یا اوایل دهه چهل عمر خود هستند- که در توسعهٔ معماری معاصر متمایزی که بیشتر بر اساس سنتهای بومی است تا تاثیرات جهانی، موفق بودهاند. در یکی از پنج سفرم به چین در این سال، با یکی از معماران سرشناس کشور برخورد کردم، پی ژو، که دفتر «پی ژو بیجینگ استودیو» را در سال 2005 افتتاح کرد و همچنین ساختمانهای متعددی در پروژههای فرهنگی، آموزشی، پزشکی در سراسر چین ساخته است. کارهای او به طور گسترده در سطح جهانی نمایش داده شده و مورد تقدیر قرار گرفته است. منبع الهام او – طبیعت- ممکن است شگفتانگیز و خاص نباشد اما راه حلهای او قابل توجه و روشنفکرانه است.
پی ژو: نصف بیشتر همه این مدلها که معمولا در اینجا، استودیوی من، همیشه نمایش داده میشوند، همزمان در نمایشگاه آئدس در برلین هم در حال نمایش هستند. آن برنامه «مناظر ذهن» خطاب میشود. در آن جا پنج پروژه نمایش داده می شوند: موزهٔ کورهپزخانهٔ سلطنتی جینگدژن [2] ، مرکز هنرهای نمایشی یانگ لیپینگ [3] ، موزهٔ هنرهای معاصر دالی [4] ، مرکز فرهنگ و هنر شو کانتی [5] ، و مرکز فرهنگی شیجینگشان [6] که همهٔ آنها در حال ساخت هستند. میخواستم تفکر و فرآیند طراحی فعلیام و طیفی از علایقم بر اساس مکان، اقلیم، فرهنگ، سبک زندگی، مصالح بومی، تاریخ و مهمترین آنها، طبیعت را نشان دهم. می خواهم که معماریام تمام این شرایط خاص را منعکس کند، از آنها یاد بگیرم، و تجربهای جدید بسازم که برای هر مکان متمایز میشود.
ولادمیر بلوگولوفسکی: شما ذکر کردید که طبیعت مهمترین منبع الهام شماست. اما وقتی به عکسهای نمایشگاهت در برلین نگاه میکنم، کلیت آن خیلی هندسی و انتزاعی است. و تقریباً همه چیز که در آن است با سفید نشان داده شده. حتی ترسیمهای مناظر هم سیاه و سفیدند.
پی ژو: بیشتر مردم طبیعت را با رنگ سبز، کوهها و جنگل مترادف میدانند. اما امروزه بیشتر مردم در شهرها زندگی میکنند. در کارم، من تاکیدی بر طبیعت مادی نمیکنم، بر خلاف بیشتر معماران که تلاش میکنند با پوشش سبزی که معماریشان را میپوشاند اصطلاحا طبیعت را تقلید کنند. این طبیعت واقعی نیست. من هیچ وقت سعی نکردم که معماریام را شبیه طبیعت کنم. این کار غیر ممکن است. مقصود پاسخ به طبیعت است نه کپیبرداری از آن. به عنوان مثال، ایدههای خوبی را می شود از خانههای سنتی با حیاطهای مرکزی، دیوارهای صلب و پنجرههای کوچک برای پاسخ دادن به اقلیم گرم و مرطوب، یاد گرفت. پس طبیعت برای من یک گرایش است. همه آن بستگی به گرایش ما دارد که در آینده چگونه به اقلیم پاسخ میدهیم. معماری باید راجع به این باشد که ما چگونه میخواهیم به طبیعت جواب بدهیم و چطور رابطهای با آن داشته باشیم. همچنان که از ساختمانهایی که تکنولوژی را روایت می کنند یا خودشان را با مصالح گران و براق پوشاندهاند خوشم نمی آید. خیلی پرمدعاست.
[/et_pb_text][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off” transparent_background=”off” background_color=”#ffffff” allow_player_pause=”off” inner_shadow=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” custom_padding=”0px||0px|” padding_mobile=”off” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” make_equal=”off” use_custom_gutter=”off”][et_pb_row admin_label=”Row”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_image admin_label=”Image” src=”http://goftaar.ir/wp-content/uploads/2018/09/minsheng-Atrium-Fang-Zhenning.jpg” show_in_lightbox=”off” url_new_window=”off” use_overlay=”off” animation=”off” sticky=”off” align=”center” force_fullwidth=”off” always_center_on_mobile=”on” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid”] [/et_pb_image][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off”][et_pb_row admin_label=”Row” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” use_custom_gutter=”off” custom_padding=”0px||0px|” padding_mobile=”off” allow_player_pause=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” make_equal=”off” parallax_1=”off” parallax_method_1=”off” column_padding_mobile=”on”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_text admin_label=”Text” background_layout=”light” text_orientation=”right” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid”]
با نگاه کردن به کارهایت که در دست ساختند؛ موزهٔ کورهپزخانهٔ سلطنتی جینگدژن، مرکز هنرهای نمایشی یانگ لیپینگ، یا سایر کارهای شناختهشدهٔ قبلی شما؛ دیجیتال بیجینگ [7]، هتل بلر در بیجینگ [8]، موزهٔ طراحی او تی سی در شنژن [9]، خیلی سخت میشود باور کرد که همهٔ این پروژهها توسط یک معمار طراحی شده. چرا این کارها این قدر تفاوت دارند؟ نیروهای اصلی پشت معماری شما چیست؟
من قویا به خاص بودن هر پروژه اعتقاد دارم. اقلیم یکی از دلایل کلیدی برای پیدا کردن جوابها و راه حلهای مختلف است. شما نمیتوانید شیوهٔ استانداردی که به آن نزدیک شدید اعمال کنید. تعدادی از معماران سبک خودشان را توسعه دادهاند. من به آن علاقهمند نیستم. من به این تواضع احترام میگذارم. و ترجیح میدهم معماریای طراحی کنم که متمایز است اما شخصی یا قابل شناسایی نباشد. از این رو مصالح و فرمهایی که استفاده میکنم همیشه فرق دارند.
چیزی که در نگرشم هیچ وقت تغییر نمیکند: من همیشه هدفم را ساختن چیزهای زیبا که مکمل طبیعت باشد قرار دادهام. معمار مورد علاقه ام لوکوربوزیه است و او همیشه در حال تغییر بود. صومعه «لاتورت» [10] و کلیسای «رونشان» [11] او تقریبا در یک زمان طراحی شدهاند، اما شما نمیتوانید ساختمانهایی به تفاوت آن دو پیدا کنید. اما اگر به ورای فرم های این ساختمانها بروید، میتوانید شباهتهایی در مصالح، رنگها، نحوهٔ رفتاری که با نور شده، و روابط آنها با طبیعت پیدا کنید.
در ایدهٔ آوردن معماران شناخته شده به مکانهای دیگر برای نمایش دادن چیزی محلی مقداری تناقض وجود دارد، آیا اینطور نیست؟ برای قرنها، مسئله دعوت معماران فاخر از آنور آبها بود چون آنها میتوانستند با خودشان چیزی جدید، شخصی یا حتی نمادین بیاورند. دعوت کردن لوئی چهاردهم از برنینی به پاریس یک مثال معروف آن است. امروزه، مثل هر موزهای که دوست دارد اثری از پیکاسو داشته باشد، هر شهری میخواهد ساختمانی از زها حدید بسازد.
نه این درست نیست… نه دیگر!
[/et_pb_text][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off”][et_pb_row admin_label=”Row” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” use_custom_gutter=”off” custom_padding=”0px||0px|” padding_mobile=”off” allow_player_pause=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” make_equal=”off” parallax_1=”off” parallax_method_1=”off” column_padding_mobile=”on”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_image admin_label=”Image” src=”http://goftaar.ir/wp-content/uploads/2018/09/Dali-museum-View-from-relics-to-the-museum.jpg” show_in_lightbox=”off” url_new_window=”off” use_overlay=”off” animation=”off” sticky=”off” align=”center” force_fullwidth=”off” always_center_on_mobile=”on” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid” custom_margin=”0px||0px|”] [/et_pb_image][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off”][et_pb_row admin_label=”Row” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” use_custom_gutter=”off” custom_padding=”0px||0px|” padding_mobile=”off” allow_player_pause=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” make_equal=”off” parallax_1=”off” parallax_method_1=”off” column_padding_mobile=”on”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_text admin_label=”Text” background_layout=”light” text_orientation=”right” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid”]
شما {چینیها} همین الان هم دو ساختمان بزرگ ساخته شده از زها حدید در پکن دارید…
باید یک تعادلی وجود داشته باشد. در مقام یک معمار، شما نیاز دارید که تجاربی بسازید که برای مردم آشناست، سپس شما نیاز دارید که سعی کنید تجربهای خلق کنید که مردم آن را نمیشناسند. این معماری تمام عیار است. مسئلهٔ معماری ساختن یک چیز غریب نیست. معماری مجسمهسازی نیست. معماری یعنی تجربه کردن، یعنی داخل رفتن، کشف کردن، هیجان زده شدن. از این رو خیلی از شهرها بر اساس آخرین مدها ساخته می شوند یا مثل پارکهای چندمنظوره هستند به جای آنکه شهرهای واقعی باشند. اما من به معماریای که به ریشههایش بازگشته اعتقاد دارم. اگر شما در چین می سازید، شما باید {طرحتان را} به فرهنگ بومی چینی متصل کنید.
معماری باید بر اساس دو اصل اساسی باشد – اولی سرچشمه آن و دیگری ابداع و تجارب جدید است. فکر میکنم شما نیاز به آمیختن تفکر انقلابی و احترام به فرهنگ و شرایط محلی دارید. معمارانی که از جاهای دیگر میآیند یک ویژگی دارند و آن متقاوت دیدن چیزها است. این خیلی مهم است.
اگر بپرسم که یک کلمه را برای توضیح کارهایتان نام ببرید، چه کلمهای را انتخاب می کنید؟
دو لغت را قبلا ذکر کردم- سرچشمه و ابداع. سرچشمه با طبیعت و فرهنگ گره خورده، و ابداع راجع به تجربهٔ جدید است.
[/et_pb_text][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off”][et_pb_row admin_label=”Row” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” use_custom_gutter=”off” custom_padding=”0px||0px|” padding_mobile=”off” allow_player_pause=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” make_equal=”off” parallax_1=”off” parallax_method_1=”off” column_padding_mobile=”on”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_image admin_label=”Image” src=”http://goftaar.ir/wp-content/uploads/2018/09/jingdezhen-imperial-kiln-model.jpg” show_in_lightbox=”off” url_new_window=”off” use_overlay=”off” animation=”off” sticky=”off” align=”center” force_fullwidth=”off” always_center_on_mobile=”on” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid”] [/et_pb_image][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off”][et_pb_row admin_label=”Row” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” use_custom_gutter=”off” custom_padding=”0px||0px|” padding_mobile=”off” allow_player_pause=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” make_equal=”off” parallax_1=”off” parallax_method_1=”off” column_padding_mobile=”on”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_text admin_label=”Text” background_layout=”light” text_orientation=”right” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid”]
شما نگرشتان به معماری را «معماری بدون سبک» خطاب کردید.
چون از ایده داشتن یک سبک متنفرم. من سبکی ندارم. من میخواهم هربار متفاوت باشم. میخواهم بیشتر تجربهگرا باشم. میخواهم تمام آنچه را که در گذشته انجام دادهام فراموش کنم.
شما معماری را به عنوان هنر میبینید و به ایدهٔ معمار همچون هنرمند اعتقاد دارید؟
بله، من قویا اعتقاد دارم که معماری هنر است. و اگر معماری هنر است پس یعنی معماران هم هنرمندند. چرا ما بعضی از مردم را هنرمند و بعضیها را طراح خطاب می کنیم؟ هنرمند چیزی را خلق میکند که تا قبل از آن وجود نداشته. آنها چشماندازهای جدید، تجارب جدید و ایدههای جدید خلق میکنند. اما اینجا تفاوتی میان معماری و هنر وجود دارد. معماری نه فقط دربارهی فضا، بلکه در مورد عملکرد و تجربه نیز هست. هنر برای همه به وجود آمده. اما معماری خیلی ویژه است. معماران برای مردم، مکانها، فرهنگها و اقلیمهای معینی ساختمان میسازند.
علاقهمندم که نظر شما را راجع به بعضی از نقل قولهایتان بپرسم، شما گفتهاید: «مهمترین لحظه برای معماری {لحظهٔ} تکمیل شدن ساختمان نیست، بلکه زمانی است که فضاها با مردم درمیآمیزند.»
زمانی که شما به نقاشیهای سنتی چینی نگاه میکنید، انگار تمام نشدهاند. این وظیفهٔ بیننده است که نقاشی را در ذهنش کامل کند. هنرمندان چینی هیچ وقت مقابل کوهها ننشتهاند برای کشیدن آنها. هنرمندان چینی برای ماهها در کوهها سفر می کردند تا آنها را تجربه کنند. زمانی که به خانه بر میگشتند، سعی میکردند که تمام احوالاتشان را با قرار دادن تمام خاطراتشان در نقاشیهایشان بازآفرینی کنند. باغها و معماری چینی نیز توجهشان بر تجربیات است، بر ساختن فضایی برای راه رفتن، نگاه کردن، زندگی کردن و پرسه زدن. هیچ ساختمانی نباید تماما کامل شود. همیشه باید فضاهایی برای تفسیر شدن توسط مردم باشد. معماری باید مثل نقاشی چینی باشد، میجنگد که احتمالاتی را در ماورای عملکرد ضروری آن اثبات کند. ساختمانی که برای اجرا کردن عملکردی مشخص ساخته شده یک ساختمان مرده است. نگاهی به «هوتونگ»[12]های سنتی با حیاط مرکزیشان بکنید. هیچ عملکرد خاصی برای آن وجود ندارد. فقط یک فضای خالی است اما همهچیز معنی میدهد. مردم در حیاط غذا میخورند، با دیگران تعامل میکنند، در آنجا ازدواج میکنند. ما آن را فضای ناتمام مینامیم. اما این فضا مهمترین فضا در خانه است، قلب آن است. زمانی که ما روی ساختمانهایمان کار میکنیم، تلاش میکنیم از فراهم کردن راه حلهای قطعی خودداری کنیم، ما فضا را برای تفسیر شدن خالی میگذاریم، بنابراین عملکردهای متفاوتی میتوان در ماورای توقعات ما متصور شد. ساختمان باید شبیه یک اسفنج باشد، باید در میان آن فضاهای ناتمام زیادی باشد.
[/et_pb_text][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off”][et_pb_row admin_label=”Row” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” use_custom_gutter=”off” custom_padding=”0px||0px|” padding_mobile=”off” allow_player_pause=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” make_equal=”off” parallax_1=”off” parallax_method_1=”off” column_padding_mobile=”on”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_image admin_label=”Image” src=”http://goftaar.ir/wp-content/uploads/2018/09/Cai-Guo-Qiang-Courtyard-House-Renovation-View-to-workshop-while-doors-open.jpg” show_in_lightbox=”off” url_new_window=”off” use_overlay=”off” animation=”off” sticky=”off” align=”center” force_fullwidth=”off” always_center_on_mobile=”on” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid”] [/et_pb_image][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off”][et_pb_row admin_label=”Row” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” use_custom_gutter=”off” custom_padding=”0px||0px|” padding_mobile=”off” allow_player_pause=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” make_equal=”off” parallax_1=”off” parallax_method_1=”off” column_padding_mobile=”on”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_text admin_label=”Text” background_layout=”light” text_orientation=”right” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid”]
یک نقل قول دیگر از شما: «ساختن فضایهای مبهم یکی از امضاهای من است.»
به عنوان مثال، زمانی که من یک خانه با حیاط مرکزی برای «سای کو چیانگ» [13] هنرمند اینجا در پکن طراحی کردم، در واقع بیشتر یک بازسازی در یک «هوتونگ» تاریخی بود، اما بخش آسیبدیده پشت مرمتی بود که من دوباره به عنوان پاویونی جدید ساختم بدون اینکه سعی کنم از چیزی کپی کنم. من از مصالح و فرمی جدید و حتی آیندهنگرانه استفاده کردم تا تمایزی با قدیمیها داشته باشد. یک پروژه بلند پروازانه بود، بعضیها ممکن است گنگ خطابش کنند، اما برای من این راه همنشینی قدیم و جدید دربارهٔ احترام گذاشتن به گذشته است، در حالی که به سمت آینده در حال حرکت است. بیشتر مردم این مثال را به عنوان تناقض میبینند، اما برای من این طریقهای شخصی برای جستجوی هارمونی جدید است. در هر پروژه، من دنبال فرصتهایی برای بیان کردن کار خودم در به روزترین شیوه ممکن میگردم.
و همچنین گفتهاید: «شما نمیتوانید فقط از کاشیهای سنتی استفاده کنید و ادعا کنید که این معماری سنتی است». آیا این نقدی مشخص به همکار شما وانگ شو است؟
نه واقعا، معمارهای مختلف رویکردهای مختلفی دارند. من کارهای وانگ شو را خیلی تحسین میکنم و ما ایدههای مشترک متعددی داریم. او دنبال سرچشمهها است، و من هم دنبال سرچشمهها هستم. آن چیزی که در آن نقل قول از آن انتقاد کردم، استفاده کردن از مصالح جدید برای کپی کردن شمایل سنتی است. کار وانگ شو روح عمیقی دارد. او از مصالح بازیافتی استفاده میکند، که به شخصه میپسندم، و در حقیقت، الان که در موزهٔ کورهپزخانهٔ سلطنتی در جینگدژن مشغولم نیز آجرهای محلی را بازیافت میکنم، که یک سنت محلی است. سازه کورهپزخانه اغلب اوقات نیاز به بازسازی دارد و کارگران آجرهای قدیمی را بازیافت میکنند تا با آن خانههایشان را بسازند. پس در این مکان فرهنگی قوی درباره بازیافت و دوباره به کارگیری مصالح ساختمانی وجود دارد.
و آخرین نقل قول: «استودیوی ما همیشه به سمت آینده حرکت می کند.»
بله، من همیشه به دنبال راههایی برای تجارب جدید میگردم، چیزی که در قدیم وجود نداشته.
ساختمانهای مورد علاقه شما کدامهاست؟
آکروپولیس در آتن، همچنین روستاهای سنتی در چین. من الهام گرفتن از ساختمانهایی که بر اساس تفکر جمعی و نه ایده یک فرد ساخته شدهاند را دوست دارم. در آنها یک چیز طبیعی راجع به چگونگی شکلگیری سازه آنها وجود دارد. همچنین بر خلاف خیلی از سازههای سنتی در غرب، مثل قصرهای نئوکلاسیک یا شهر ممنوعه در پکن محورهای اصلی و تقارن اجتناب ناپذیر است. در اینجا این رسیدن به تطابق معماری با محیط وجود دارد، که به شخصه میپسندم. حس میکنم این معماری به اندازهٔ یک همکاری محتاطانه با طبیعت کامل است.
اگر شما شانس گفتگو با هر معماری را داشتید، آن شخص که بود؟
لوکوربوزیه. او فوقالعاده بود. من عاشق ذهن هنری و معماری پویا و نوآورانهٔ او هستم.
[/et_pb_text][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off”][et_pb_row admin_label=”Row” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” use_custom_gutter=”off” custom_padding=”0px||0px|” padding_mobile=”off” allow_player_pause=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” make_equal=”off” parallax_1=”off” parallax_method_1=”off” column_padding_mobile=”on”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_text admin_label=”Text” background_layout=”light” text_orientation=”right” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid” text_font_size=”11″ text_line_height=”1.1em”]
توضیحات:
1- Starchitects
2- Jingdezhen Imperial Kiln Museum
3- Yang Liping Performing Arts Center
4- Dali Museum of Contemporary Art
5- Shou County Culture and Arts Center
6- Shijingshan Cultural Center
7- Digital Beijing
8- Blur Hotel in Beijing
9- OCT Design Museum in Shenzhen
10- La Tourette
11- Ronchamp
12- hutong
[/et_pb_text][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off”][et_pb_row admin_label=”Row” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” use_custom_gutter=”off” custom_padding=”0px||0px|” padding_mobile=”off” allow_player_pause=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” make_equal=”off” parallax_1=”off” parallax_method_1=”off” column_padding_mobile=”on”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_text admin_label=”Text” background_layout=”light” text_orientation=”right” use_border_color=”off” border_color=”#ffffff” border_style=”solid” text_font_size=”17″]
منبع: METROPOLIS Magazine
[/et_pb_text][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section][et_pb_section admin_label=”Section” fullwidth=”off” specialty=”off” transparent_background=”off” background_color=”#ffde00″ allow_player_pause=”off” inner_shadow=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” padding_mobile=”off” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” make_equal=”off” use_custom_gutter=”off” disabled_on=”on|on|on” disabled=”on”][et_pb_row admin_label=”Row” make_fullwidth=”off” use_custom_width=”off” width_unit=”on” use_custom_gutter=”off” padding_mobile=”off” allow_player_pause=”off” parallax=”off” parallax_method=”off” make_equal=”off” parallax_1=”off” parallax_method_1=”off” column_padding_mobile=”on”][et_pb_column type=”4_4″][et_pb_button admin_label=”Button” button_url=”http://goftaar.ir/?cat=225″ url_new_window=”off” button_text=”فهرست گفتارهای پیتر زومتور” button_alignment=”center” background_layout=”light” custom_button=”on” button_letter_spacing=”0″ button_use_icon=”default” button_icon_placement=”right” button_on_hover=”on” button_letter_spacing_hover=”0″ button_text_color=”#232f45″ button_border_color=”#232f45″] [/et_pb_button][/et_pb_column][/et_pb_row][/et_pb_section]
اصلیترین منبع الهام من ساختمانهای سنتی است، نه طبیعت. البته من طبیعت را میستایم و چیزهای زیادی برای الهام و یادگیری در آن مییابم، مثلا میتوان به حلزونها، پرندگان و درختان علاقهمند بود و هنگام ساختن بنا به آنها فکر کرد. اما در مقایسه با تفکر پیرامون شاهکارهای معماری سنتی… {تفکر راجع به طبیعت اولویت ذهنی من نیست}. منظورم این است که این بناهای کهن پیش از من بهصورت مداوم پایدار بودهاند. من همیشه از خودم میپرسم: «آیا میتوانم کاری به عظمت آن {بنای کهن} انجام دهم؟ آیا میتوانم کاری انجام دهم که حتی به اندازهٔ پنج درصد آن {بنای روزگار سنت} خوب باشد؟ شهری مثل راونا {در ایتالیای کنونی} و امثال آن، چیزی است که من به آن میاندیشم. قطعا قصد من این نیست که از آنها تقلید کنم، اما تلاش میکنم آثارم به اندازهٔ آنها خوب باشد، هرچند میدانم که هیچگاه نخواهم توانست. (در گفتگو با Wendy Kohnدر سال ۲۰۰۲، منتشر شده در وبسایت Pattern Language)
آقای شیردل آمدهاند مصاحبه کردهاند که این معماری {معماری موزهٔ هنرهای معاصر تهران} دروغ است. اولاً میتواند بگوید که این معماری مزخرف است، میتواند بگوید کپی است، اما معماری دروغ {است} یعنی چه؟ اگر اين ساختمان ساخته نشده بود ما همچين مجموعهٔ هنرى كه الان ميلياردها دلار ارزش دارد را نداشتيم و این جوانانمان کتابهاى هنری و فلانی كه در کتابخانه در اختيارشان بوده در این سالها را نداشتند و این جوانانمان نمیدانستند در كجا كارهایشان را به نمايش بگذارند و موزهٔ {هنرهای معاصر} نقش مهمی را بازی میکند در جامعهٔ فرهنگى ايران. پس منظور از دروغ چيست؟
حالا ایشان میخواهند بگویند که این نورگیرها را آرشیتکتهای دیگر {…} کار کردهاند. این نورگیرها {…} در ساختمانهای صنعتی بوده است. من خودم هم همهجا گفتهام که این نورگیرها را من اختراع نکردهام. نورگیر یک نوع پنجره است. پنجرهٔ معمولی پایین {دیوار} است و نورگیر بالای آن است. یعنی شما پنجره را از پایین بردهاید بالاتر، برای این که از دیوارتان میخواهید استفاده کنید. ساختمانهای صنعتی هم همه این حالت را داشتهاند. برای این که از دیوارهایشان استفاده میکردهاند و نورگیرها از بالا بوده است. در هر صورت این {سخن آقای شیردل} را نمیتوانیم بگویم نقد، به این میگوییم عقدهٔ معماری. این که یک نفر عقدهای دارد و فکر میکند بیاید به جنگ معماران دیگر و همکارانش را کوچک کند بهخاطر این که خودش را بزرگ کند. {…} اسم این را میگذارم فحاشی و مزخرفگویی. {…} نقد معماری با فحاشی و مزخرفگویی دربارهٔ دیگران فرق دارد. (در گفتگو با شیوا مردانی منتشر شده در وبسایت civil808، آبانماه سال 1395)