پایگاه اجتماعی معمارِ امروز بسیار متفاوت از قبل است. علاوه بر این، حضور زنان در معماری همچون دیگر رشتهها جدید است. معمار امروز باید یک اژدهای دوازدهسر باشد، باید بتواند با سیاستمدارها، با بخش خصوصی، با انجمنهای محلی، با همهٔ مهندسان، مشاوران و پیمانکاران زن و مرد پروژهاش گفتگو کند، نحوهٔ اجرای همهٔ مصالح ساختمانی جدید را بداند و … . معمار باید روشنفکری باشد که ابزار تغییر دادن دنیا را در اختیار دارد. این تغییر شکل چیزی نیست که اغلب مردم فکر میکنند به آن نیاز دارند یا آن را میخواهند. تنها معماری که فکر میکنم راهی برای غلبه بر این مشکلات پیدا کرده رم کولهاس است. معماران جوانی هم هستند که کارهای جالبی ارائه میدهند که در حاشیهٔ معماری قرار دارند، اما نمیدانم میتوانم آنها را روشنفکر بدانم یا نه. آخرین برندهٔ جایزهٔ پریتزکر، ونگ شو، احتمالاً روشنفکر نیست، اما یک چینی اهل قلم است. پس شاید این امید وجود دارد که در نهایت آنچه را من «سالهای معماری دیسکو» مینامم در آینده پشتسر خواهیم گذاشت. (در گفتگو با محمد محمدزاده، ترجمهٔ آزیتا ایزدی، منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش ۷۷، سال ۱۳۹۱)
برچسب: مهندسان مشاور
ما تلاش نمیکنیم که معماری را از نو اختراع کنیم، اما تلاش میکنیم که پرسشهایی مطرح کنیم معطوف به این که مردم چطور از بناها استفاده میکنند. مثلا این که چطور میتوانیم تجربهٔ انسانها از اقامت در یک بنا را بهبود ببخشیم؟ یا این که چطور میتوانیم بنایی برای نمایش طراحی کنیم که تجربهٔ بهتری از مشاهدهٔ آثار هنری به مردم عرضه کند؟
هر کدام از این پرسشها دارای پیشینه است. من دارای بیست و سه سال تجربهٔ کار حرفهای هستم. هرچه بیشتر طراحی کنید، بیشتر میآموزید. تکرار کردن {یک طرح} آسان است، اما بسیار مشکل است که نوآوری کنید و طرحی نو دراندازید، بهویژه با توجه به این که ما معماران نه برای خودمان، که برای کارفرما کار میکنیم.
شاید اگر ما در دفترمان خود را مقید به نوآوری نمیکردیم، میتوانستیم پروژههای بیشتری انجام دهیم. اما من خوشحالم که طرحهایی که روی میزمان داریم همه بسیار خاص هستند، طرحهایی با کارفرماها، مهندسان و مشاوران عالی. (در گفتگوی منتشر شده در وبسایت Something Curated، سال 2016)
معمار در جامعهٔ ما وسیلهای شده است که بایستی امیال کارفرما را پیاده کند. این اساسیترین مشکل این حرفه شده است. صرف نظر از بخش خصوصی که سرشار از مشکلات اینچنینی است، در بخش دولتی نیز تمام ارزشهای تخصصی کار متأثر از جنبههای اقتصادی است که وقتی این مشکل با بیصلاحیتی مدیریتها توأم گردد طرح از زمان طراحی تا زمان اجرای آن به درازا کشیده میشود.
من به عنوان نمایندهای از شرکت مهندسان مشاور، از اول انقلاب تا کنون حدود هشتاد طرح مصوب عمرانی بزرگ کشور را تهیه کردهام. از این تعداد شاید ده طرح آن به مناقصه رفته در حالی که تنها سه مورد آن به مرحلهٔ اجرا رسیده است و تازه هیچیک به مرحلهٔ کامل بهرهبرداری نرسیده است. توجه کنید چقدر این پروسه طولانی و کند است. طبیعتاً هیچگاه معمار در جامعه جایگاه پیدا نمیکند و جامعه حضور او را که با نمود عینی همین طرحها توأم است، احساس نمیکند. (در میزگردی با حضور بهنام ذکایی و احمد گشایشی، منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش ۲۸ و ۲۹، سال ۱۳۷۳)