دسته‌ها
هرمان هرتسبرگر

هرمان هرتسبرگر: نباید بناها را مخصوص یک مقصود خاص طراحی کنیم بلکه باید ساختمان‌هایی را خلق کنیم که بتواند به روش‌های مختلف به کار گرفته شود

خب، {من به زمان می‌اندیشم} از این حیث که همه‌چیز تغییر می‌کند و این تجربه‌ای است که من با بناهای خود نیز داشته‌ام. بنای اداری سنترال بهیر در آپلدورن دیگر یک بنای اداری نیست. مالکانش دیگر آن را به منزلهٔ یک اداره نمی‌خواستند. ما در حال حاضر مشغول تبدیل آن به بنایی مسکونی هستیم، و این کاملاً با این ایدهٔ ما در آن بنا تناسب دارد، این ایده که فضایی مخصوص اداره خلق نکردیم و در عوض واحدهایی فضایی را که می‌توانست برای کارکردهای مختلف استفاده شود درست کردیم. من حالا این فرصت را دارم تا نشان دهم که این واحدهای فضایی می‌تواند با کارکرد مسکونی اشغال شود.

ایدهٔ اصلی برای من این است که ما نباید کارکردگرا باشیم و چیزهایی را مخصوص یک مقصود خاص خلق کنیم، بلکه ما چیزها و ساختمان‌هایی را می‌سازیم که می‌تواند به روش‌های مختلف به کار رود، و این که ما بر روی این که ملزوماتِ این ساختمان چه چیزهایی است تمرکز می‌کنیم. کدام ملزومات همواره ضروری هستند؟ کدام ملزومات است که همواره کار می‌کنند؟ شما همیشه به مستراح نیاز دارید، همیشه به پلکان نیاز دارید، به چیزهایی که مستقل از زمان هستند.

بسیاری از بناهای من، تا آنجایی که به کارکرد مربوط می‌شود، کاملاً تغییر کرده‌اند. این موضوع برای من بسیار مهم است. من می‌بینم که همهٔ معماران معروف در حال ساختن کتابخانه‌های زیبا و موزه‌های زیبا هستند. خب موزه‌ها به نسبت بناهایی بی‌خطر هستند چرا که شما می‌توانید هر فضایی را داخل آنها ایجاد کنید، اما وقتی دیگر به موزه احتیاجی نداشته باشید چه کار می‌کنید؟ چگونه می‌توانید موزهٔ گوگنهایم فرانک گری در بیلبائو را استفاده کنید؟ ناچار هستید آن را دور بیندازید. من دوست دارم چیزهای بادوام‌تر و پایدارتری بسازم. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت Architecture and Education، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
دیوید چیپرفیلد

دیوید چیپرفیلد: مرکز پمپیدو احتمالاً آخرین بنای برجستهٔ رادیکال بود؛ بسیار رادیکال‌تر از موزهٔ گوگنهایم فرانک گری

یکی از بزرگ‌ترین چیزهایی که از کار کردن در دفتر ریچارد راجرز و دفتر نورمن فاستر برگرفتم اشتیاق و انرژی محض بود. این دو نفر واقعاً فکر می‌کردند که در حال تغییر دنیا هستند. دفتر آنها محیط بسیار الهام‌بخشی برای کار کردن بود.

هر دو آنها درگیر مسائل اجتماعی بودند. اگر به مرکز پمپیدو فکر کنید، {به این نتیجه می‌رسید} که این بنا احتمالاً آخرین بنای برجستهٔ رادیکال بود. از یک لحاظ بسیار رادیکال‌تر از موزهٔ گوگنهایم بیلبائو اثر فرانک گری. موزهٔ بیلبائو از حیث فرم رادیکال بود، اما مرکز پمپیدو نسبت به خود معماری و نسبت به جامعه و ایدهٔ دسترسی به بناهای فرهنگی رادیکال بود. (در گفت‌وگو با Magali Robathan منتشر شده در مجلهٔ CLAD، شمارهٔ ۳، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
چارلز جنکس

چارلز جنکس: معماران ناچارند که در رابطه‌شان با قدرت و پول تجدید نظر کنند

به‌طور خلاصه، همانطور که نمودارها و نوشته‌های تحولی من نشان می‌دهد، پست‌مدرنیسم مدام برمی‌خیزد و سقوط می‌کند، مورد توجه قرار می‌گیرد و منسوخ می‌شود. اما شش سُنت آن همچنان و رواج دارد و با سرعت‌های مختلف به پیش می‌رود؛ مثلاً بناهای تندیس‌گونه و اثر بیلبائو {=نقش یک بنای شاخص در احیای اقتصادی یک منطقهٔ درگیر مشکلات} همچنان در حال رشد هستند و اگرچه بحث‌هایی در چگونگی آنها وجود دارد، هیچ اثری از نابودی آنها به چشم نمی‌خورد. هرچند برخی منتقدان ناراضی این سنت‌ها همواره مرگ آنها را اعلام کرده‌اند.

معماران ناچار خواهند شد که در رابطه‌شان با قدرت و پول تجدید نظر کنند و نگاهشان به جامعه را واقع‌گراتر و انتقادی‌تر کنند. با این حال معماران در مقام متخصصان یک حرفه همچنان فقط دو تا هشت درصد از بناهای جهان را می‌سازند، و فقط بناهای افتخارآمیز و معتبر را. بنابراین ادعای آنها مبنی بر رهبری جامعه (که پیشینه‌اش به قبل از ویتروویوس می‌رسد)‌ از طرف قدرتمندانی همچون سیاستمداران، که نبض مدینهٔ فاضلهٔ جامعه در دستشان است، خریداری ندارد. (در گفتگو با Jon Arteta در سال ۲۰۱۶، منتشر شده در رسالهٔ دکتری مصاحبه‌کننده)

دسته‌ها
دنیل لیبسکیند

دنیل لیبسکیند: مأموریت معماری به چالش طلبیدن ادراکات انسان برای ابراز ایده‌های جدید است

هرگاه که آدم کار جدیدی انجام دهد، هرزمان که زمینه‌ای تازه را می‌گشاید، می‌شود گفت که حیرت و شگفت نیز برانگیخته می‌شود. {…} زمانی که برج ایفل ساخته شد همگان آن را محکوم کردند. اما امروزه پاریس بدون برج ایفل چگونه پاریسی می‌بود؟ زمانی که موزهٔ گوگنهایم به دست فرانک لوید رایت در نیویورک ساخته شد همگان آن را به‌خاطر ناهمگونی‌اش با نیویورک محکوم کردند ولی اکنون محبوب‌ترین موزهٔ این شهر است. اما البته هرزمان چیزی جدید انجام می‌گیرد به معنای عقب‌ماندن نیز هست.

اما بار دیگر تأکید می‌کنم که معماری هنری مدنی است. مأموریت آن تأیید هرچیزی نیست که انسان باید آن را از پیش بشناسد، بلکه به چالش طلبیدن ادراکات انسان برای ابراز ایده‌های جدید است و گشودن افقی جدید در شهر، به معنای واقعی کلمه یا نگرش‌های جدید و فضاهای تازه که در آن شکل می‌گیرند. این همان چیزی است که من بدان باور دارم. (در گفتگو با Jordan Timm در سال ۲۰۰۷، ترجمه و منتشر شده در مجلهٔ معماری ایران، دورهٔ ۱۲، ش ۳، سال ۱۳۹۱)