دسته‌ها
دنیل لیبسکیند

دنیل لیبکسیند: افزایش جمعیت جهان مردم را ناچار به زندگی در کنار یکدیگر می‌کند. پس به جای بالا بردن دیوارها و جدا کردن مردم باید آنها را کنار یکدیگر جمع کنیم

زیبایی نیویورک در این است که می‌توانی بروی به ویلیامزبرگ و یهودی‌های حسیدی را در کنار افریقایی-امریکایی‌ها بببینی. ممکن است اینها همدیگر را دوست نداشته باشند، اما یاد گرفته‌اند که چگونه با یکدیگر مدارا کنند. نیویورک از بسیار مردم متفاوت با دین‌های متفاوت تشکیل شده است.

افزایش جمعیت جهان مردم را مردم را ناچار به زندگی در کنار یکدیگر می‌کند و این امر جهان را تغییر خواهد داد. پس به جای بالا بردن دیوارها، ایجاد حصارها و جدا کردن مردم، باید آنها را کنار یکدیگر جمع کنیم.

انسان‌ها در همه‌جای دنیا تقریباً نیازهای اساسی یکسانی دارند. دسترس داشتن به مکانی موقر، زیبا و حقیقی آرمان جهانی مدرنیسم است که حالا در شکلی تازه بروز یافته است.

آنچه معماری را جذاب می‌کند -و همچنین از تغییرات سریع آن جلوگیری می‌کند- این است که اساس معماری بر انباشت خاطره است، انباشتی که تا حد زیادی در ناخودآگاه آدمی قرار دارد. می‌توانیم شهر را با ذهن انسان قیاس کنیم. ما همگی {همچون شهرها} لایه‌های بسیار از تاریخ ناپیدا را با خود حمل می‌کنیم، اما فقط به نوک این کوه یخ دسترس داریم.

خاطره در آینده بسیار مهم‌تر {از امروز} خواهد شد. اطلاعات -که می‌شود آن را از طریق گوگل و کلیک کردن بدست آورد- اهمیتی ندارد، معنا مهم است. معنای اساسی را نمی‌شود از اطلاعات نتیجه گرفت. (در گفت‌وگوی منتشر شده در شمارهٔ ۱۲۳ مجلهٔ Frame در سال ۲۰۱۸، به نقل از نسخهٔ تلخیص شده در وب‌سایت این مجله)

دسته‌ها
یوهانی پالاسما

یوهانی پالاسما: من به نوعی از معماری باور دارم که با تاریخ، زمان، محیط، بناهای موجود و به طور کلی با زندگی گفت‌وگو می‌کند

معماری مدرن به طور خاص بر فرم متمرکز و حتی به شکلی وسواس‌گونه درگیر آن بوده است. از سوی دیگر، اتمسفر ارتباط چندانی با فرم ندارد. فرم‌ها از طریق کیفیات ثابتشان بر ما اثر می‌گذارند. علاوه بر این، معماری مدرن به سوی ادراک متمرکز و فرم متمرکز سوق داده شده، در حالی که اتمسفر ادراکی پیرامونی، غیر مادی و عمدتاً ناخودآگاه است. {…}

اتمسفر از گفت‌وگوی میان بنا و محیط، چشم‌انداز و اقلیم، سیاق فرهنگی و سنت و غیر از آن برمی‌آید. این انتقاد دیگری است که من به معماری مدرن و معاصر دارم؛ آنها تمایل دارند متکلم وحده باشند. موریس مرلوپونتی سخن تأمل‌برانگیزی دارد: «ما نمی‌آییم که یک اثر {هنری} را ببینیم، بلکه می‌خواهیم جهان را از منظر آن اثر بنگریم». این سخن به‌ویژه در مورد معماری حقیقت دارد. معماری اساساً یک شکلِ هنریِ میانجی‌گرانه و گفت‌وشنودی است.

من به معماری‌ای باور دارم که نسبت‌مند است و با تاریخ، زمان، محیط، بناهای موجود و به طور کلی زندگی گفت‌وگو می‌کند. به نظر من ذات معماری، سرشت نسبت‌مند و میانجی‌گرانه آن است. (در گفتگو با Josh Harris، منتشر شده در وب‌سایت ARCHITECTUREAU، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
ادواردو سوتو د مورا

ادواردو سوتو د مورا: معماری همه‌اش کپی کردن است، اما فرایند کپی کردن باید ناخودآگاه و غیرعمدی رخ دهد

معماری همه‌اش کپی کردن است. ما آن چیزهایی که می‌بینیم کپی می‌کنیم. اما آن زمان که فرایند کپی کردن آگاهانه رخ دهد فاجعه است. این فرایند باید ناخودآگاه و تقریبا غیرعمدی باشد.

{…} بگذارید اینطور بگویم که من کتابخانه‌ای از تصاویر در سرم دارم. وقتی دارم کار می‌کنم این تصاویر خود را نشان می‌دهند. این فرایند ناخودآگاه است. من چیزی فراتر از راه حل را جستجو می‌کنم؛ من به دنبال نوعی بیان هستم.

من جملات قصار را نیز گردآوری می‌کنم. برای مثال این جمله از فروید را دوست دارم که می‌گوید «از اشتباه تا اشتباه است که کسی کل حقیقت را کشف می‌کند»، یا این سخن از بکت که «مهم نیست که همیشه تلاش کرده باشید و همیشه شکست خورده باشید، دوباره تلاش کنید، دوباره شکست بخورید، دوباره بهتر شکست بخورید». بنابراین قصد من همیشه همین است، این که تلاش کنم چیزی خاص و شخصی را پیدا کنم. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily، سال ۲۰۱۹)

دسته‌ها
لوییس باراگان

لوییس باراگان: معماری زمانی هنرمندانه است که باعث ایجاد خوشنودی شود، مخصوصاً خوشنودی روحانی

معماری زمانی هنرمندانه است که کسی، آگاهانه یا ناآگانه، احساسی زیبایی‌شناسانه در فضا خلق کند و زمانی که این محیط باعث ایجاد خوشنودی شود، مخصوصاً خوشنودی روحانی. معماری ملجأ و پناهگاه است؛ مکانی است پر از احساس در قلب من، نه فقط نوعی از {وسایل} آسایش بشر یا یک اثر مهندسی یا صرفاً مکانی برای زندگی. (در گفتگو با Christian Narkiewicz-Laine در سال ۱۹۸۱، منتشر شده در وب‌گاه رسمی مصاحبه‌کننده)

دسته‌ها
محمدعلی بنی‌اسدی

محمدعلی بنی‌اسدی: مسائل اجتماعی در ناخوداگاه ما هنرمندان جاری است و تلخی ما از آنجا می‌آید

من هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوم، خوشحالم که می‌توانم یک روز دیگر دنیا را ببینم. مثل سالوادور دالی هم خودشیفته نیستم که هر روز از بودن خودش و عنوانش احساس غرور می‌کرد. پشتکار و روحیه برای کار را هم از پدرم به ارث بردم. فکر می‌کنم جایی مابین تردیدهایم بین همه‌ی تشویش‌هایی که وجود دارد و عنان حب و بغضی که این روزها از دستان‌مان رها شده، جریان دارم. ما از یک طرف با آدم‌ها درگیریم و از طرف دیگر با کل هستی و باید تکلیف خودمان را با این جهان مشخص کنیم. برای کسی که کار هنری می‌کند، بهتر است جایی بین همه‌ی این چیزها، فراغت بال هم داشته باشد و طبیعی است که هر چیزی در جهانِ پیرامون ما را تحت تاثیر قرار دهد. برای من هم هنر زبانی است که می توانم به وسیله‌ی آن حرفم را بزنم و بدون شک مسایل اجتماعی در ناخودآگاهم جاری است و این تلخی از جایی می‌آید که هیچ وقت مرا نسبت به دردهای بشر بی‌تفاوت نگذاشته است.(در گفتگو با مهرنوش علی‌مددی منتشر شده در مجله تندیس، شماره ۲۷۹، سال ۱۳۹۶)

دسته‌ها
بهمن محصص

بهمن محصص: هنرمند متعالی کسی است که دنیای ناخودآگاهش را آزاد بگذارد تا تجلی کند

من در تابلوهایم زندگی می‌کنم. چون زندگی هست به ناچار حالت اصلی می‌ماند و جنبه‌های مختلف‌اش دیده می‌شود. از این نظر هم، کار من خیلی قابل لمس است. تابلوهای من برای زینت سر بخاری نیست با وجود این‌که کارهای من اکسپرسیون زیادی دارند، اکسپرسیونیست نیستم. من هیچ نوع کوششی ندارم که اکسپرسیون بدهم، اکسپرسیون خود‌به‌خود به وجود می‌آید. هنر باید آن‌قدر اسپونتانه [‌spontané/‌خودانگیخته] باشد مثل شاشیدن. هر وقت احتیاج‌ات بود می‌روی. یک هنرمند متعالی آن‌چنان کسی است که دنیای ناگاه خود را آن‌قدر آزاد بگذارند که تجلی کند. ولی دنیای آگاهش آن‌قدر با دانش باشد که این تجلی را مهار کند. مثل مولوی: تمام مهار شده است و بی‌نهایت آزاد. اکسپرسیونیست‌ها سعی دارند که اکسپرسیون بدهند. (در گفتگو با بهمن دادخواه، م. آزاد، مهرداد صمدی و سیروس طاهباز منتشر شده در مجلهٔ آرش، ش 9، سال 1343)

دسته‌ها
ژان نوول

ژان نوول: معمار نباید رنگ، تکنیک یا ساخت‌مایهٔ خاصی را به کارفرما تحمیل کند

شاید بتوانید مجموعه واژگان مشخصی در کار من ببینید که حاصل ناخودآگاه من است. اگر وسواس استفاده از چیزی را داشته باشم، آن چیز نور خواهد بود، اما هر بنا زمان و مکان خودش را دارد. معماری محصول خواست و آرزوی کارفرماست. معمار نباید رنگ، تکنیک یا ساخت‌مایهٔ خاصی را بدون در نظر گرفتن گزینه‌های دیگر و فهم معنای عمیق هر مکان {به کارفرما} تحمیل کند. (در گفتگو با Vincent Noce منتشر شده در وب‌سایت The Art Newspaper، سال 2017)

دسته‌ها
قباد شیوا

قباد شیوا: هنرمندی که اطلاعات نداشته باشد نمی‌تواند چیزی را خلق کند

از نقطه‌نظر علمی، هنر یک طبیعیت ماده و زنانه دارد. جنس ماده به تنهایی بارور نمی‌شود مگر آنکه لقاحی صورت گیرد. یک هنرمند هم باید چیزی را از جهان پیرامون خود بگیرد و بعد پرورش دهد و سپس اثری هنری خلق کند. آن پدیده اطلاعات است. هنرمندی که اطلاعات نداشته باشد نمی‌تواند به چیزی فکر کند و پرورش دهد و خلق نماید. این اطلاعات هم همیشه دارای منطق دودوتا چهارتا نیست. بلکه خاطراتی است که هنرمند در جریان زندگی اندوخته است. من خیلی از خاطرات دوران کودکی خود را در حافظه و در ضمیرهٔ ناخواسته دارم که در کارهایم استفاده می‌کنم. (در گفتگو با سید احمد وکیلیان، نویسندهٔ مجلهٔ فرهنگ مردم، شماره 26، تابستان سال 1387)