دسته‌ها
ایموس راپاپورت

ایموس راپاپورت: محیط کالبدی انسان محصول معماری بومی یا عامیانه است که تئوری و تاریخ معماری تا حد زیادی آن را نادیده گرفته است

تاریخ و تئوری معماری سنتاً درگیر مطالعه‌ی بناهای یادمانی بوده‌اند و بر آثار افراد نابغه، آثار غیر معمول و کمیاب تأکید کرده‌اند. اگرچه این حقیقت محض است، این معنی را نیز می‌دهد که ما تمایل داریم فراموش کنیم که {مجموعه‌ی} کار {همه‌ی} طراحان، چه برسد {صرف} کار طراحان نابغه، بخش کوچک و اغلب ناچیزی از فعالیت‌ ساختمانی یک دوره را نمایندگی می‌کند.

محیط کالبدی انسان، مخصوصاً محیط ساخته‌شده، توسط طراحان کنترل نشده و هنوز هم نمی‌شود. این محیط محصول معماری بومی (یا عامیانه یا مردم‌پسند) است که تئوری و تاریخ معماری تا حد زیادی آن را نادیده گرفته است؛ با این حال این محیط همان محیط آتنِ آکروپلیس و شهرهای مایا و شهرک‌های نزدیک معابد و آرام‌گاه‌های مصری یا محیط اطرف کاتدرال‌های گوتیک بوده است، چنان که این محیط همان محیط روستاها و جزیره‌های دورافتاده، چه در یونان و چه در دریای جنوب، بوده است.

علاوه بر اینها، بناهای فاخر، معمولاً باید در رابطه و در زمینه‌ی یک شبکه‌ی بومی دیده شوند و در واقع خارج از زمینه‌شان غیر قابل فهم هستند، به خصوص زمینه‌ای در زمان زمان طراحی و ساخته شدن آن ساختمان وجود داشته است. (در کتاب House Form and Culture، منتشر شده در سال ۱۹۶۹)

دسته‌ها
بئاتریس کولومینا

بئاتریس کولومینا: بیماری آن چیزی است که معماری را مدرن کرد

من همیشه به چیزهایی جذب می‌شوم که مردم راجع به آنها صحبت نمی‌کنند. {ارتباط} بیماری {با معماری} پرسشی از این گونه است. شاید مردم از این که راجع به آن حرف بزنند می‌ترسند. اما در اوائل قرن بیستم معماران و منتقدان راجع به بیماری سل بسیار سخن گفتند. در واقع این موضوع دغدغهٔ واقعی آنها بود. اما، به رغم این واقعیت که این دغدغه همه‌جا وجود داشت -و وقتی شما نگاه کنید و گوش فرادهید خیلی واضح است- مورخان به شکلی کاملاً عجیب آن را نادیده گرفتند. ممکن است این امر همان چیزی باشد که در حقیقت یک نسل کامل را متقاعد کرد که دور شدن از همهٔ آن دیوارپوش‌ها، فرش‌ها و پرده‌های فضاهای داخلی قرن نوزدهمی {و حرکت} به سمت خطوط تمیز و معماری تمیز ایدهٔ خوبی است.

بیماری آن چیزی است که معماری را مدرن کرد، نه فقط ساخت‌مایه‌ها و فناوری‌های تازه. چرا؟ چون از هر هفت نفر یک نفر در دنیا از مرض سل می‌مرد، اما در کلان‌شهری مثل پاریس، این آمار به یک نفر از هر سه نفر می‌رسید. {…} در واقع بسیاری از ایده‌هایی که معماران مدرن عرضه می‌کردند نه از نظریه‌های معماری، بلکه از سوی پزشکان، پرستاران و معماری بیمارستان و به‌ویژه آسایشگاه‌های مسلولان سرچشمه می‌گرفت. در آغاز قرن در جاهایی مثل داووس، پزشکان جوان پیشرو، معماران جوان و مهندسان جوان با هم همکاری می‌کردند. این همان آوانگارد واقعی بود. نخستین بنای ساخته شده از بتن آرمه در سوییس آسایشگاه مسلولان بود. آسایشگاه {بیماران} آزمایشگاه معماری مدرن بود.

تراس‌های رو به آفتاب برای درمان را در نظر بگیرید. این تراس‌ها ایدهٔ ریفورم قرن نوزدهم آلمان در زمینهٔ بیرون رفتن و در معرض آفتاب سلامتی‌بخش قرار گرفتن را قادر ساخت که به داخل ساختمان آورده شود. این همان نفوذ متقابل بیرون و درون است که در کنار دیوارهای سفید، شیشه‌های گران‌قیمت، خطوط تمیز، حذف تزئینات و غیره تبدیل به امضای خاص معماری مدرن شد. همهٔ اینها پروتکل‌های پزشکی‌ای بودند که سال‌ها پیش از معماری مدرن وجود داشتند. (در گفت‌وگو با Drew Zeiba منتشر شده در مجلهٔ PIN-UP، شمارهٔ ۲۸، سال ۲۰۲۰)