مردمی که دانش معماری زیادی هم ندارند بیشترین سهم ساخت و ساز در ساختمان را داشتهاند. شاید مهندسان معمار ذرهای به حوزهٔ معماری نزدیک شوند، اما در برخی شهرستانها، یک مهندس عمران است که کار طراحی را انجام می دهد. قدری آن طرفتر که مهندس عمرانی هم در کار نیست، این خود مردم هستند، که اتاق خواب و نشیمن خود را جانمایی و انتخاب میکنند و کسی دیگر، چیزی در کاغذی می کشد و کسی دیگر هم مصالح را میخرد و ساختمان را میسازد. حال اگر بعضاً ضوابط بیشتری وجود داشته باشد، فشار میآورند که به نقشهٔ شهرداری تبدیل شود، ولی اصلاً جامعهٔ معماری نقش زیادی در تولید ساختمان ندارد. مقصر این هم جامعهٔ معماری است نه مردم، زیرا جنس خود را از جنس نخبگان جامعه تلقی میکند و نگاهش به محفلهای خود است و سرش به گروه خود گرم است و با آرمان و آرزوهای خود طراحی میکند. به عنوان مثال من طراحی میکنم تا خواستههای شما را برآورم، من طراحی میکنم تا تأیید شما را بگیرم و برای هم دست میزنیم و با هم یک اکوسیستم را در یک مرداب برقرار کردهایم.
متأسفانه معماری ما معماری محفلی است نه مردمی، به همین دلیل است که مردم ما هم از جامعهٔ معماران فاصله میگیرند. آنها شناختی از معمار و کار آن ندارند. به همین خاطر، جامعهٔ ما دانش معماری ندارد و نمیتواند تشخیص دهد که معماری صحیح از غلط چیست. حتی نمیداند که خودش چه چیزی دوست دارد. یک سری معماران بعضاً به یک سری کارهای دلی نزدیک میشوند، مثلاً گاهی یک کار میبینند و خوششان میآید، اما در همین حد باقی میماند. اما اصولاً ما معماران بیش از آنکه به مردم نزدیک باشیم، به همدیگر نزدیک هستیم. مسابقهها برگزار میکنیم در آنها به گفتوگو مینشینیم، ولی برای آموزش و پرورش هیچ کاری نمیکنیم. برای مدیرانمان هیچ فکر و اقدامی نمیکنیم. به قول معماران، قشر عوام دانش معماری بسیار کمی دارد به همین جهت سیمای شهری ما بدین شکل میشود. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفتگو با معماران»، به کوشش جلال حسنخانی و رامین جلیلهوند، سال ۱۳۹۸)