دسته‌ها
سمیه ولی

سمیه ولی: دنبال کردن موفقیت بدون دنبال کردن مقصود هم اشتباه است و هم خطرناک

من آن چیزهایی که بر رویشان کار می‌کنیم و گام‌های بعدی دفترمان را از منظر آن مقصود درونی ارزیابی می‌کنم، چرا که فکر می‌کنم دنبال کردن موفقیت بدون دنبال کردن مقصود یک اشتباه است. به نظرم خطرناک هم هست. من احساس می‌کنم نسل ما انگیزهٔ بسیاری برای موفقیت دارد و این مرا برای آیندهٔ معماری نگران می‌کند، چون اشتباهات بسیاری وجود دارد که باید درست شود.

مطمئناً همهٔ ما نیاز داریم بپنداریم که {به درستی} دیده شده‌ایم. همهٔ ما نیاز داریم که فضای بیشتری را پوشش دهیم و همهٔ ما نیاز داریم که مطابق با تلاش‌هایمان پاداش بگیریم. اما من فکر می‌کنیم اگر داریم به موفقیت فکر می‌کنیم، فقط زمانی کوتاه را در نظر می‌گیریم و این یعنی داریم به موفقیت در طول زمان عمر خویش می‌اندیشیم و این نوع فکر کردن تا حدی سطحی است. این قول معروف را شنیده‌اید که «یک جامعه وقتی به بزرگی می‌رسد که مردمان پیر آن درخت‌هایی بکارند که بدانند هیچ‌گاه در سایه‌شان نخواهند نشست». (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت designboom، سال ۲۰۲۳)

دسته‌ها
سید محسن حبیبی

سید محسن حبیبی: اگر نسل ما نتواند خاطرهٔ جمعی تولید کند و خاطره‌های قبلی را هم از بین ببرد، نسل بعد نسلی بی‌خاطره و بی‌ریشه خواهد بود

متأسفانه این تصور در جامعه وجود دارد که نهاد یا سازمان خاصی مسئول نگهداری آثار یادمانی است. در واقع یکی از گرفتاری‌های ما در صد سال اخیر –یعنی از وقتی تجددطلب شدیم- این بوده است که مردم همیشه از خود سلب مسئولیت کرده‌اند. همیشه مسئولیت خود را به دولت و یا گروهی خاص تفویض نموده‌اند. از زمان تجددطلبی هیچ‌گاه به ما گفته نشده است که مثلاً خودت مسئول این کار هستی و یا اینکه خودت باید از این ثروت محافظت کنی. حتی یاد گرفته‌ایم اگر دلمان بخواهد از چیزی استفاده بکنیم یا نکنیم. اگر تمایل داشتیم چیزی را حفظ کنیم یا نکنیم، در حالی که قطعاً نباید اینطور باشد.

بنابراین به نظر من برای اصلاح این تفکر نیاز به ارادهٔ ملی است و این امر می‌تواند از طریق نهادهای مدنی تبیین و تشویق شود. ما نیاز به آموزش داریم تا به یادمان‌های‌مان احترام بگذاریم، حتی از سطح پیش‌دبستانی. الآن ممکن است من و شما دربارهٔ ارزش و زیبایی ابیانه، ماسوله یا کرند غرب صحبت کنیم، اما این تصور برای کسی که در این مناطق زندگی می‌کند به باور تبدیل نشده است. ساكنان آنجا تصور می‌کنند این مناطق جایی است که عده‌ای توریست به تماشا می‌آیند و خودشان نیز به اشیایی درون آن فضاها برای سرگرمی توریست‌ها تبدیل شده‌اند. این آموزش کاملاً جنبهٔ تخریبی دارد. چون انسان هیچ‌وقت نمی‌خواهد به شیء تبدیل شود. بنابراین آنجا را خراب می‌کند و از بین می‌برد. در حالی که اگر بداند وجود خودش نه به آن خشت و گل بلکه به تمام آن فضا بستگی دارد و اینکه وجود خودش چقدر در هدایت این فضا اهمیت دارد آن وقت خودش در حفظ آن می‌کوشد. در فرهنگ‌های دیگر و در کشورهای دیگر این کار را کرده‌اند. آنان از کودکی آشنایی و احترام به یادمان‌ها را تعلیم می‌بینند. اما امروزه ما چگونه می‌توانیم به بچه‌مان بگوییم مثلاً اینجا خانهٔ بابابزرگ است، یا در اینجا فلان اتفاق تاریخی رخ داده است.بچهٔ ما هیچ خاطره‌ای ندارد که سه نسل قبل از او چگونه زندگی کرده است. در حالی که بچه باید از طریق همین خاطره‌ها و یادمان‌ها تعالی و ترقی را کشف کند.

سازمان‌های مسئول هم باید درست کار کنند وگرنه مثلاً سازمان میراث فرهنگی هرچه تلاش کند چند بنا را به عنوان بنای تاریخی می‌تواند ثبت کند؟ تازه وقتی ثبت هم بکند، صاحب بنا اگر به آن اعتقاد نداشته باشد آب به پی و بنیاد بنا می‌بنند. بنابراین قضیه مربوط به یک نهاد و سازمان نیست. بلکه فرهنگی و آموزشی است. اگر ما به جایی برسیم که نسل ما نتواند خاطرهٔ جمعی تولید کند و خاطره‌های قبلی را هم از بین برده باشد، نسل بعدی نسل بی‌خاطره‌ای خواهد بود. نسل بی‌خاطره هم یعنی نسلی که تاریخ را از خود دور کرده است و این یعنی نسلی بی‌ریشه. (در گفت‌وگو با ناصر برک‌پور، منتشر شده در ماهنامهٔ شهرداریها، ش ۹، سال ۱۳۷۸)

دسته‌ها
نری آکسمن

نری آکسمن: ما معماران به گونهٔ خاص خودمان از سوگند بقراط نیاز داریم

من متأسفانه باور دارم که امکان انقراض انسان در طول چند صد سال آینده (نه هزارها و نه میلیون‌ها سال آینده) بسیار واقعی است. هر کدام از اقدامات امروز ما به شکلی کاملاً ملموس تأثیری مستقیم بر آیندهٔ فرزندانمان می‌گذارد. همه‌گیری‌ها، گرمایش جهانی، نابودی هسته‌ای، جنگ بیولوژیکی و فروپاشی سرتاسری اکولوژیکی. یکی از اینها یا استحالهٔ هر یک از اینها حذف ما از سیارهٔ ارزشمندی که از آن به طرزی زیرکانه استفاده کرده‌ایم و آن را به شکلی بی‌شرمانه مورد سوء استفاده قرار دادیم حذف خواهد کرد؛ همین حالا هم دارد {ما را} حذف می‌کند.

از قضای روزگار، ما هنوز مسئولیت داریم. و این همانجایی است که طراحی وارد ماجرا می‌شود. اگر شما به اشتغال در حوزهٔ طراحی می‌اندیشید، از آن یک رسالت {اخلاقی} بسازید؛ خود را برگزیدهٔ مادر طبیعت به حساب آورید. درگیر شدن با محیط مصنوع دیگر فقط دربارهٔ طراحی بناها و شهرها نیست؛ بلکه دربارهٔ طراحی سیستم‌هایی است که توانایی تأثیرگذاری بر زندگی ما را در هر مقیاسی دارند. ما در مقام معماران به گونهٔ خاص خودمان از سوگند بقراط نیاز داریم. ما به مجموعه‌ای از فعالیت‌های هماهنگ برای سازگاری با گونه‌ها و امکان‌پذیری تنوع زیستی تسلسل‌وار نیاز داریم، که به شکلی جهان‌شمول در معماری، طراحی شهری و طراحی همهٔ چیزهای بیومکانیکی قابلیت به کارگیری داشته باشد. (در گفتگو با Julia Gamolina ، منتشر شده در وب‌گاه Madame Architect، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
وینی ماس

وینی ماس: امیدوارم معماران جوان از طریق انتقاد و تدارک دلیل برای آن ما معماران نسل قبل را نابود کنند

دو چیز هست که امیدوارم معماران نسل بعد انجام دهند. یکی این که سراپا کنجکاوی باشند و دوم این که از طریق منتقد بودن و تدارک دیدن دلایلی برای آن ما {معماران نسل پیش از خود} را به سرعت نابود کنند، همانطور که ما این کار را برای معماران نسل پیش از خود انجام دادیم. شاید هر نسل متمایل است که این کار را انجام دهد. امیدوارم این کار به طرزی ژرف و هوشمندانه و به طریقی جذاب انجام شود.

وقتی به گذشته فکر می‌کنم، می‌بینم عاشق روشنفکری معماری امریکای جنوبی بوده‌ام و همین مرا به کنکاشی برای پاسخ به آن واداشته بود؛ نه به روشی مشابه، بلکه به روشی فرمی و فضایی. و این همان چیزی است که به نظر من وضعیت یک معمار را مشخص می‌کند. البته همزمان با بالا رفتن سن و سالم امیدوارم که این سطح از اندیشه و این مرحله از رویکرد فکری برای نسل بعد جذاب باقی بماند و امید دارم از آن اقتباس کنند. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت designboom، سال ۲۰۱۰)

دسته‌ها
محمود ماهرالنقش

محمود ماهرالنقش: هنرهای سنتی ایران در نتیجهٔ نبود حمایت مطلوب از هنرمندان در حال فراموشی و خاموشی است

امروزه انگار تمام هنرهای سنتی ایران در حال فراموشی و خاموشی است، چرا که همین معدود هنرمندانی هم که باقی مانده‌اند آن‌قدر درگیر مشکلات زندگی روزمره خود هستند که مجالی برای خلق آثار ماندگار پیدا نمی‌کنند، که عمده‌ترین دلیل آن عدم حمایت و پشتوانه مطلوب است. به همین دلیل است که هنرمند امروز دیگر آن خلوص نیت گذشته را ندارد و در هنگام کار فکر و ذهنش معطوف مشکلات زندگی است. در حالی که در گذشته مقام هنرمند چنان والا و با ارزش بود که وقتی هنرمندی تصمیم به خلق یک اثر می‌گرفت، فارغ از مسائل مادی می‌توانست اثری ماندگار خلق کند.

این مسئله در کاشی‌کاری ایران نیز دیده می‌شود در گذشته، هنرمند جدا از زحمتی که برای طرح و نقش و چیدمان صحیح آثار می‌کشید، برای رنگ نیز ارزش بسیار زیادی قایل بود، به طوری که قرن‌هاست آثار کاشی‌کاری، چه در مساجد و چه در سایر بناها، بدون اینکه از لحاظ رنگی آسیبی ببینند، ماندگار هستند. اما امروز رنگ‌ها شیمیایی شده و از رنگ‌های گیاهی استفاده نمی‌شود و کاشی‌های ما پس از یک مدت رنگ آبی خود را از دست می‌دهند و سفید می شوند.

به هر صورت، با ادامهٔ روند فعلی نه می‌توان به استمرار این هنرها امیدوار بود و نه به استقبال آن از سوی نسل امروز و اگر معدود هنرمندانی هم که در این زمینه اطلاعات دارند حمایت نشوند و از اطلاعات آنها برای چاپ کتاب بهره‌ای نبرند، شاید تا چند سال آینده تنها خاطره‌ای از هنرهای سنتی ما باقی بماند. (در گفتگو با احسان هوشیارگر، منتشر شده در مجلهٔ آینهٔ خیال، ش ۱، سال ۱۳۸۶)

دسته‌ها
منوچهر سید مرتضوی

منوچهر سید مرتضوی: معماری باید داستان خودش را در بستری که در آن احاطه شده بنویسد

کارهایی از نسل {معماران} جوان دیده می‌شود که نوید آینده‌ای بهتر را می‌دهند، ولی تردید دارم که این تعداد انگشت‌شمار معمار کافی باشد. به‌نظر من مشکل اصلی آموزش معماری در دانشگاه‌هاست که تفاوت عظیمی با دانشکده‌های بیرون از ایران دارد. معماری مانند رشته‌های مهندسی دیگر نیست. هدف اصلی تدریس معماری باید آموزش طراحی باشد. برای پیشرفت بیشتر باید پایه مستحکم‌تری داشته باشیم. این پایه باید در دانشگاه به وسیله استادانی که فهم طراحی بالای دارند تدریس شود. هرچه تعداد طراحان با حساسیت بالا داشته باشیم، به معماری و شهرسازی با کیفیت بالاتری می‌رسیم.

{…} گفتم نسل جوان هستند، اما انگشت‌شمارند و این کافی نیست برای جهانی‌شدن. من یک مثال از ادبیات بزنم. یک نویسنده ایرانی مثل محمود دولت‌آبادی می‌تواند در جهان مطرح باشد، چرا؟ چون داستانی که می‌نویسد در بستر جامعه ایران است. فرض بگیریم آقای دولت‌آبادی رمانی در بستر جامعه آلمان بنویسد، خب به نظر خنده‌دار خواهد بود. معمار تفاوت زیادی با یک شاعر یا نویسنده ندارد. معماری باید داستان خودش را در بستری که در آن احاطه شده، بنویسد. وقتی داستان معماری در ایران کپی داستان معماری آلمان یا هر کشور دیگری است لزومی نیست از جهانی‌شدن صحبت کنیم. (در گفتگو با افسانه شفیعی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۴)

دسته‌ها
هوشنگ سیحون

هوشنگ سیحون: سطح معماری ایران هنگامی پیشرفت می‌کند که میان دست‌اندرکاران این حرفه رقابت و همکاری صحیح به‌وجود بیاید

پیشرفت در دنیای هنر امروز بر مبنای رقابت و همکاری درست است. هر کسی سعی می‌کند که کارش از دیگران بهتر و موفق‌تر باشد. در معماری نیز این اصل مسلم است. هنگامی سطح معماری مملکت ما پیش خواهد رفت که برای انجام کارها مهندس‌های متعددی وجود داشته باشد و رقابت و همکاری صحیح به‌وجود بیاید. بدین نظر ما سعی خواهیم کرد که اولیای امور را وادار کنیم که معماری را از انحصار عدهٔ معدود در بیاورند، یعنی به یک مهندس (هر قدر هم که مسن و با تجربه باشد) بیشتر از حدی که در توان اوست سفارش داده نشود و در عوض به جوانان هم به اندازهٔ استعداد خودشان کار داده شود تا بتوانند با تجربه‌داران و بزرگان روی اصول درست رقابت کنند. برای عملی ساختن این فکر باید مرجعی ایجاد کرد که محصل را پس از اتمام دورهٔ دانشکده همراهی کند و کار برایش تهیه کند. چنین روشی پس از ده یا پانزده سال نتیجهٔ مطلوبی خواهد بخشید. (در گفتگو با فرخ غفاری، منتشر شده در مجلهٔ آرش، ش ۵، سال ۱۳۴۱)

دسته‌ها
فرانک گری

فرانک گری: در دانشگاه تدریس می‌کنم تا از خوش‌بینی جوانانه بهره‌مند شوم

فکر کنم یکی از علت‌هایی که درس می‌دهم و ارتباطم را با دانشگاه حفظ می‌کنم این است که از خوش‌بینی جوانانه بهره‌مند شوم. مردم می‌گویند چرا باید درس بدهی؟ چرا باید با این بچه‌ها سر و کله بزنی؟ چرا نروی دنبال کار و کاسبی خودت را داشته باشی؟ موضوع این است که آدم پیر می‌شود و به مرور بدبین. خسته می‌شود. دست خود آدم نیست. گویا این عاقبت همهٔ یهودی‌های لیبرال است. اما وقتی سر کلاسی در دانشگاه ییل می‌روید و مثلا یک مشت جوان بیست‌ساله را می‌بینید، آنها پرانرژی و باهوش و با استعدادند و درباره آینده حرف می‌زنند. و می‌توانید بگویید خب من آنجا بودم و حالا به من نگاه کنید. اگر من توانسته‌ام به اینجا برسم پس آنها هم می‌توانند. و حتی شاید آنها بهتر از من بتوانند. این را در ذهنتان ضربدر صدها و هزاران و میلیون‌ها جوان مانند اینها بکنید. [می‌خندد]

شما باید حس کنید که جهان دارد رو به جلو می‌رود. این یک روش مقابله با بدبینی است. جلوی شما را می‌گیرد. خدای من، وقتی ما به سن آنها بودیم، با بمب، هیتلر و بیماری فلج اطفال سر و کله می‌زدیم. تحولات سیاسی وحشتناک و ضدیهود ما را تهدید می‌کرد. این کوته‌فکری است که فکر کنیم آنها با مشکلات مشابه دست و پنجه نرم نخواهند کرد، چرا که آنها هم مشکل خواهند داشت. بنا بر این تدریس شما را به این نوع خوش‌بینی متصل می‌کند. همچنین من کاری کردم که بسیاری از آدمهای همسن من دارند این روزها انجام می‌دهند: زندگی دیگری تشکیل دادم، همسر جدید و بچه‌های کوچک. من نمی‌توانم آنها را ببینم و حس نکنم که آینده‌ای آن بیرون در انتظار آنهاست. شما باید خوشبین باشید. من هنوز هم دچار این شک‌ها و تناقضات هستم اما حداقل به آینده باور دارم. (در گفتگو با Ross Miller منتشر شده در مجله ‌Interview در سال 2012)

دسته‌ها
رنزو پیانو

رنتسو پیانو: مدرسهٔ بوزار با تولید معماران مثلاً هنرمند برای مدت طولانی دانشجویان معماری را فاسد کرده است

وقتی جوان هستید، در قامت یک معمار، همواره این خطر وجود دارد که در دام فضای دانشگاهی بیفتید. {…} فضای دانشگاهی نه فقط در معماری، بلکه در نویسندگی، نقاشی، موسیقی نیز همین است؛ انجام دادن هرچیزی بدون طغیان. و وقتی که شما جوان هستید این خیلی خطرناک است. وقتی من دانشجوی جوانی بودم، نظام ایتالیایی بسیار دانشگاهی بود. فرانسه هم همینطور بود. حالا وضع فرانسه فرق می‌کند، اما نباید فراموش کرد که مدرسهٔ بوزار با تولید معماران مثلاً هنرمند برای مدت طولانی دانشجویان معماری را فاسد کرده است. در مورد من، سابقهٔ خانوادگی‌ام در زمینهٔ ساخت و ساز باعث شد که در دام دانشگاه نیفتم. و نیز همین سابقه باعث شد به راحتی در دام لذت حاصل از ژست {دانشگاهی بودن} گیر نکنم. (در گفتگو با Marcus Fairs منتشر شده در وب‌گاه dezeen در سال ۲۰۱۲)

دسته‌ها
هادی هزاوه‌ای

هادی هزاوه‌ای: دانشگاه‌های ما به همه چیز توجه می‌کنند الّا آثار فرهنگی و هنری خودمان

چند سال پیش در یکی از موزه‌های ایران بودم. رئیس موزه می‌گفت: «آقا این دانش‌آموز‌ها و بچه‌ها می‌آیند اینجا شلوغ‌کاری می‌کنند و همه‌اش این‌طرف آن‌طرف می‌دوند». گفتم مرد حسابی، این همه بودجه و تشکیلات پس باید صرف چه شود؟ گیرم چند نفر آمدند و همین‌طور رد شدند رفتند؛ که چی؟ خب بروند در پارک نگاه کنند. دیگر چه نیازی است به این همه تشکیلات؟ این آثار فرهنگی را باید دانش‌آموزان بفهمند. همین‌ها هستند که نسل آینده را می‌سازند و می‌توانند این هنرها را ادامه دهند. تداوم فرهنگی با آن‌هاست.
وقتی که برنامه دانشکدهٔ هنرهای زیبای ما، برنامه بوزار باشد و از خارج وارد شده باشد، نتیجه همین می‌شود. دانشگاه‌های ما در مبحثِ آموزش، به همه چیز توجه می‌کنند الّا آثار فرهنگی و هنری خودمان. (در گفتگو با رضا یاسینی نویسندهٔ وب‌گاه ایلنا، سال 1396)