دسته‌ها
پیتر آیزنمن

پیتر آیزنمن: اگر فقط توی یک مدرسهٔ معماری بنشینید، چیزی از معماری یاد نمی‌گیرید

ببینید، این ساختمانی که ما در آن هستیم ساختمان خیلی خوبی است. آیا هیچ‌وقت به این فکر می‌کنیم که چرا ساختمان خوبی است؟ اگر فقط توی یک مدرسهٔ معماری بنشینید، چیزی از معماری یاد نمی‌گیرید. باید بروید بیرون و به کار معمارهایی مثل پالادیو و برامانته نگاه کنید و بپرسید «چرا این کار جالب است؟». مثل یادگرفتن گرامر پیشرفته است. اگر چیزی نخوانید و استعاره‌های ادبی را نشناسید نمی‌توانید چیزی بنویسید. چرا فالکنر نویسندهٔ خوبی است؟ یا چرا همینگوی نویسندهٔ خوبی است؟ چه چیز باعث می‌شود او نویسندهٔ خوبی باشد؟ نویسنده‌ها این‌طور چیزها را یادمی‌گیرند. نقاشان نقاشی کردن یاد می‌گیرند. اما به نظر می‌رسد معمارها هر چیزی یاد می‌گیرند جز معماری. منظورم از معماری کار با راینو و مایا، یا تصویرسازی و انیمیشن نیست. منظورم کسانی است که واقعا می‌خواهند معمار شوند.

آیا همه به این چیزها اهمیت می‌دهند؟ خب، کسانی که معمولاً از نویسندگی پول درمی‌آورند همان‌هایی نیستند که ادبیات {حقیقی} تولید می‌کنند. ما دیده‌ایم که پول درآوردن چه بلایی بر سر جامعه می‌آورد. دیده‌ایم که چطور اخلاق را از بین می‌برد. اخلاقیات خوب در معماری یعنی امکان معمار بودن، یعنی برای فرهنگ کار کردن. اگر ظرفیت انجام کاری را نداشته باشید، نمی‌توانید برای فرهنگ کاری بکنید که از نظر اجتماعی یا سیاسی اهمیت داشته باشد. (در گفت‌وگوی منتشر شده در پرسپکتا، ش ۴۳، سال ۲۰۱۰، برگرفته از کتاب «پیتر آیزنمن»، تألیف و ترجمهٔ پویان روحی)

دسته‌ها
پرستون اسکات کوهن

پرستون اسکات کوهن: نیرومندیِ ابزارهایی که امروز دانشجویان معماری با آنها کار می‌کنند خام‌دستی آنها را از نظرها پنهان می‌کند

من عمیقاً به نظام آموزشی {مبتنی بر} تفسیر نمونه‌های تاریخی متعهدم. {…} اما چگونه می‌توانیم تاریخ را در فرآیند طراحی به کار ببریم؟ معتقدم از طریق ضمنی کردن و کشف آن در یک فرایند مفصل تفسیر. تو {= پیتر آیزنمن} تاریخ را در آتلیه‌ات با آموزش به روشی مستقیم‌تر به ابزار تبدیل کرده‌ای. تو یک استثنا هستی.

البته فکر می‌کنم امروز اتفاق دیگری در حال رخ دادن است که احتمالاً تو را بسیار بیشتر از بی‌سوادی {دانشجویان} نسبت به دانش تاریخ آزار می‌دهد. کامپیوتر قدرت بی‌اندازه‌ای را در اختیار دانشجویان معماری قرار می‌دهد تا فرم‌ها و ساختارها، و حتی فرم‌های مهندسی‌شده، را {به سادگی} تولید کنند. با این وضعیت آنها آماده‌اند که از سال دوم ورودشان به دانشکده وارد حرفهٔ معماری شوند. کدام یک از دانشجویان بیش از این صبر می‌کند؟ لااقل فیلیپ جانسون تا سال دفاع از پایان‌نامه‌اش صبر کرد تا خانه‌ای در کمبریج بسازد. حالا دانشجویان هنوز نیامده می‌توانند دست به ساختن بزنند. نیرومندی ابزار {کامپیوتری}‌ای که دانشجویان با آنها کار می‌کنند خام‌دستی آنها را از نظرها پنهان می‌کند. این ابزار به آنها اجازه می‌دهد که کار حرفه‌ای بپردازند، در حالی که دانش بسیار کمتری {نسبت به آنچه باید داشته باشند} دارند. قبل‌ترها، دانشجویان مثل اسفنج آمادهٔ جذب دانش بودند، شاید به این خاطر که ابزاری در دست نداشتند. حالا اما از پیش به ابزاری مجهز شده‌اند که در خدمتشان است. (در گفتگو با پیتر آیزنمن، منتشر شده در مجلهٔ Log در سال ۲۰۱۳)