در گذشته شهرها کمی کمتر از امروز به تقاضا و خواستههای بازار اختصاص داشتند. در شهرهایی همچون لندن یا نیویورک، ساز و کار بازار، به قیمت از دست دادن هرچیز دیگر، چنان غلبه یافته که این روزها همچون گذشته اشتیاقی به حضور در آنها در خود احساس نمیکنم.
{…} امروز برندهای شرکتهای بزرگ فضا و اتمسفر داخل شهرها را تعیین و در واقع دیکته میکنند. یکجور زیادهروی پیش آمده است: ارتباطات و بازاریابی بیشازحد. برای من شهر امروز همچون سیستمی به نظر میرسد که رفتهرفته به محدودیتهایش نزدیکتر میشود.
{…} من معمولاً در تعطیلات به خانهای در {یکی از روستاهای} سوییس نقل مکان میکنم که به پدر و مادر دوستدخترم تعلق دارد. و متوجه چیزهای عجیبی شدهام. جمعیت روستا کاهش پیدا کرده است، اما با وجود این اندازهٔ روستا رشد کرده است. همهجا ویلاهای مختص اجاره در تعطیلات ساخته شده است. معماریای که ایجاد شده نوع عجیب و غریبی از مینیمالیسم بازاری است. من مردی را دیدم که به نظر میرسید یک کشاورز معتبر سوییسی است، اما بعدا فهمیدم که یک دانشمند هستهای ناراضی اهل فرانکفورت است. زنهایی را دیدم که اهل تایلند، فیلیپین و سریلانکا بودند و به دنبال خانههای خالی میگشتند. بعد متوجه شدم که فقط شهرها نیستند که {تحت تأثیر بازار سرمایه} در حال تغییرند. اتفاق مشابهی در نواحی روستایی و غیر شهری نیز در حال وقوع است.
{…} در نوادا، روی مرز کالیفرنیا و درست بیرون رینو، منطقهٔ بسیار وسیعی است که شرکتهای بزرگ امریکایی نظیر آمازون و گوگل و اپل و والمارت مزرعههای غولپیکر سِرور در آن میسازند. این پارک تجاری حتی از شهری که به آن چسبیده بزرگتر است. ساختمانهای این مجموعه بسیار عظیماند و کاملاً عملکردگرایانه. رخداد بسیار تازهای است که چیزی به این بزرگی میتواند چنین بیصورت و بیشخصیت باشد. (در گفتگو با Johannes Boehme، منتشر شده در وبسایت مجلهٔ The Believer، سال ۲۰۲۰)