دسته‌ها
ریوئه نیشیزاوا

ریوئه نیشیزاوا: ماکت‌ها و پلان‌هایی که از آنها همچون ابزار طراحی استفاده می‌کنیم در واقع تخیل معماران را محدود می‌کنند

بناها از دو عنصر بیرون و درون تشکیل شده‌اند، اما هنگام ترسیم پلان شما به شکل طبیعی بیشتر به درون فکر می‌کنید؛ مثلاً به سازماندهی و عملکردهای اتاق‌ها و محل قرارگیری اثاثیه. در طرف دیگر، هنگام کار کردن با ماکت‌ها {یا مدل‌های سه‌بعدی}، شما تمایل دارید که به بیرون بنا فکر می‌کنید؛ مثلاً فرم، اندازه، پوستهٔ بیرونی و رابطهٔ بنا با اطراف آن. به همین خاطر، وقتی شما طرحی را از طریق پلان و ماکت پیش می‌برید حس عجیبی پیدا می‌کنید که {گویی} می‌توان به شکل جداگانه به درون و بیرون اندیشید. البته این چیزی نیست که ما برای آن تلاش کنیم. من معتقدم که ماکت‌ها و پلان‌هایی که از آنها همچون ابزار طراحی برای اندیشیدن راجع به معماری استفاده می‌کنیم در واقع تخیل معماران را محدود می‌کنند.

من در یک نقطهٔ خاص به این نتیجه رسیدم که اگر به جای این ابزار طراحی از منظر تجربهٔ انسانی دربارهٔ معماری بیندیشیم درون و بیرون می‌توانند به شکلی بی‌نقص‌تر به یکدیگر مرتبط شوند. فارغ از این که یک بنا چقدر بسته یا باز است، وقتی مردم با آن بنا در شهر مواجه می‌شوند، به درون آن خواهند رفت، درگیر فعالیت‌های متفاوت خواهند شد و آخرسر از آن خارج می‌شوند. وقتی یک بنا را به این شیوه از منظر فعالیت‌های مردم در نظر آورید، می‌توانید ببینید که بیرون و درون در واقع در پیوستگی با همدیگرند. مبتنی بر این منطق، اکنون به این باور رسیده‌ام که اگر معماری را از منظر تجربه بشری ملاحظه کنیم، می‌توانیم همه چیز را از خیابان‌ها گرفته تا ساختمان‌ها و باغ‌ها را یکی بدانیم بدون اینکه به درون و بیرون به شکلی جدا بیندیشیم. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت Window Research Institute، سال ۲۰۱۶)

دسته‌ها
لوکوربوزیه

لوکوربوزیه: با شور و عشق می‌توان از دل سنگ بی‌جان شاعرانگی آفرید

کار معماری ایجاد پیوندهای عاطفی با استفاده از مواد خام است. کار معماری فراتر از برآوردن نیازهای کارکردی است. معماری موجودی فرم‌پذیر و پلاستیک است. معماری روح نظم است، پیوستگی مقصودهاست. معماری مفهوم پیوندهاست و با کیفیت‌ها سر و کار دارد. با شور و عشق می‌توان از دل سنگ بی‌جان شاعرانگی آفرید. (در مقالهٔ «به سوی یک معماری جدید: اصول راهنما» در سال ۱۹۲۰، به نقل از کتاب «Programs and manifestoes on 20th century architecture»)

دسته‌ها
استیون هال

استیون هال: معماری نباید مداخلهٔ چندانی در منظر خود کند بلکه باید آن را تشریح کند

ساختمان با ترکیب‌شدن با یک مکان، با گردآوردن معنای یک موقعیت، پا را از نیازهای فیزیکی و عملکردی فراتر می‌گذارد. معماری نباید در منظر خود چندان مداخله‌ای کند، بلکه باید آن را تشریح کند. روشنگری در مورد یک سایت، تکراری ساده‌انگارانه از «زمینه»‌اش نیست؛ آشکارسازی جنبه‌ای از مکان ممکن است حتی «ظاهرش» را تأیید نکند. به این ترتیب روش‌های مرسوم دیدن ممکن است دیگر به کار ما نیایند. معماری و سایت باید ارتباطی تجربی داشته باشند، پیوندی متافیزیکی، پیوندی پوئتیک.

هنگامی که یک اثر معماری با موفقیت یک ساختمان و یک موقعیت را با یکدیگر درمی‌آمیزد، شرایط سومی آشکار می‌شود. در این سومین هستی، دلالت‌های مصداقی و دلالت‌های ضمنی با یکدیگر ترکیب می‌شوند؛ بیان به ایده‌ای پیوند می‌یابد که به سایت مرتبط است. جنبه‌های مختلف یک نیک، تلقین‌کننده و ضمنی هستند. (در مقاله‌ای با عنوان «لنگرانداختن» در سال ۱۹۸۹، منتشر شده در کتاب «نظریه‌ها و مانیفست‌های معماری معاصر»، ترجمهٔ احسان حنیف، انتشارات فکر نو)