ما سالها این بحث را مطرح کردهایم که مطالعه کنیم و ببینیم معمارانی مثل حدید، پیتر زومتور و دیگران چه کردهاند، ولی بدبختی این است که همه جوانها {در ایران} عاشق این معماران هستند و اگر در کلاس بحثهای محیطی و اجتماعی کنید حوصلهشان سر میرود و میخواهند بدانند مثلاً {دفتر معماری} کوپ هیملبلاو چه کرده است. من در مورد تجربهٔ خود در دو سالی که به پلیتکنیک لوزان میروم میخواهم بگویم که چند مورد برای من خیلی جذاب بود. آنها دیگر طرحهای هنری مثل حدید و گری را تشویق نمیکنند. در این دانشگاه اول روی شهر و محیط مطالعه میکنند و امکان ندارد پروژهای طراحی کنند بدون اینکه محیط را تجزیه و تشریح کرده باشند. محیط یعنی چه؟ محیط یعنی فضای شهر، فضای اکولوژیک، درختان و فضای سبز و کلیهٔ عناصر طبیعی که زیر پوشش مؤسسات و وزارتخانههای مختلف قرار گرفته است. عکسهای هوایی از آنها گرفته شده و حتی جزیی از فضای طبیعی را نمیتوان حذف کرد.
محیط یعنی درست کردن میدانهای کوچکی که در آن مردم حرکت میکنند و فضاهای مختلف معیشت برقرار میکنند. این فضاها سنگفرش شده و بخشی از فضاهای رفاهی، فرهنگی-تفریحی شهر را تشکیل میدهند. محیط یعنی حفظ آب و هوا و کنترل آلودگی، کنترل ماشین و کنترل اتومبیلهای شاسی بلند که اگر کسی استفاده کند باید مالیات بیشتری پرداخت کند و آنقدر در لوزان و ژنو برای کسانی که ماشین سوار می شوند محدودیت و مقررات قائل شدهاند که افراد از خرید ماشین منصرف میشوند و در آسایش کامل از حمل و نقل عمومی استفاده میکنند. فقط کسانی که امکانات مالی بهتری دارند یک ماشین خوب در گاراژ خود دارند.
بنابراین محیط، مسئلهٔ بسیار مهمی است و پروژه بدون محیط نمیتواند تعریف شود. من هنگامی که به ایران باز میگردم این مسائل را مقایسه میکنم. در ایران دانشجویان احجام عجیب و غریب میکشند بدون اینکه به محیط شهری و سازهٔ آن فکر کنند. (در میزگردی با حضور فرهاد احمدی، محمدرضا پورزرگر و علی اکبر صارمی پیرامون موضوع ایده، منتشر شده در مجلهٔ شارستان، ش ۳۴ و ۳۵، سال ۱۳۹۰)