تاریخ و تئوری معماری سنتاً درگیر مطالعهی بناهای یادمانی بودهاند و بر آثار افراد نابغه، آثار غیر معمول و کمیاب تأکید کردهاند. اگرچه این حقیقت محض است، این معنی را نیز میدهد که ما تمایل داریم فراموش کنیم که {مجموعهی} کار {همهی} طراحان، چه برسد {صرف} کار طراحان نابغه، بخش کوچک و اغلب ناچیزی از فعالیت ساختمانی یک دوره را نمایندگی میکند.
محیط کالبدی انسان، مخصوصاً محیط ساختهشده، توسط طراحان کنترل نشده و هنوز هم نمیشود. این محیط محصول معماری بومی (یا عامیانه یا مردمپسند) است که تئوری و تاریخ معماری تا حد زیادی آن را نادیده گرفته است؛ با این حال این محیط همان محیط آتنِ آکروپلیس و شهرهای مایا و شهرکهای نزدیک معابد و آرامگاههای مصری یا محیط اطرف کاتدرالهای گوتیک بوده است، چنان که این محیط همان محیط روستاها و جزیرههای دورافتاده، چه در یونان و چه در دریای جنوب، بوده است.
علاوه بر اینها، بناهای فاخر، معمولاً باید در رابطه و در زمینهی یک شبکهی بومی دیده شوند و در واقع خارج از زمینهشان غیر قابل فهم هستند، به خصوص زمینهای در زمان زمان طراحی و ساخته شدن آن ساختمان وجود داشته است. (در کتاب House Form and Culture، منتشر شده در سال ۱۹۶۹)